۱۴۰۳/۰۶/۰۴

نریوسنگ یشت

.

نریوسنگ یشت

سرایش هیربد سوشیانت مزدیسنا


.

{۱}

ستایش به نرسنگ مینوخدای / که پیک ُ فرستاده وُ رهنمای

به دور از نژندی، نژاد ُ تبار / چو فرخنده شاخی که خسرو به بار

فروزنده ی ناف ُ فرّ کیان / نژاده بزاده هژبر ژیان

ز نرسنگ پیغمبر ایزدان / پیام خدایان رسد مردمان

ازویست به گیتی به شاه ُ یلان / همانا ایاری به سامان، جهان

فزایندگی در نژاد کیان / کیان را به پیوند آن ایزدان

روانهای نیکو به گرّودمان / به او همنشین‌اند به یک خان ُ مان

ز بهر درستی به ناف ُ نژاد / به پیوندِ فرّه، هرآنکس که زاد

به خان ِ مغان ُ همان خسروان / تبار زراتشت ُ هم پهلوان

اهورای مزدای باآفرین / فرستاده نرسنگ به سوی زمین

که ایران-نژادان به پاینده باد / چو ایران نباشد جهان هم مباد

به گیتی بدانند همه مردمان / ز فرّ خدایان ِ ایرانیان

{۲}

ز نرسنگ بمانده یکی داستان / بدانگه که کاووس رفت آسمان

که پندار او گشته در بند دیو / به پیکار دادار کیهان-خدیو

نریوسنگ ایزد به پیگرد شاه / که کاووس گردد ازویش تباه

به ناگه برآمد یکی بانگ زار / بسان سپاهی، شمارَش هزار

فرَوَهر کیخسرو پاک رای / به نرسنگ بگفتا که: ای رهگشای

مَکـُش تو شهنشاه ایران زمین / که از ناف اویست سیاوش به زین

که من از سیاوش بگردم به تن / روانم پدر بر پدر، تن به تن

برآیم به پیکار افراسیاب / بِبُرَّم پی اش را از این خاک ُ آب

تو ای فره‌آرای شاه ُ کیان / تو «کاووس کی» را میاور زیان

به کیخسرو باشم یگانه روان / که میهن ز من هم بگردد جوان.

ببخشود کاووس به کاووسیان / نریوسنگ خداوند فرّ کیان

{۳}

از آن پیش که آید «هشیدر» به جنگ / نریوسنگ بخوانَد «پشوتن» ز «کنگ»

از آن دژ، پشوتن به ایران رسد / که یاران بدارد به پنجاه ُ سد

فرشگرد چو از بند رهد اژدهاک / به نرسنگ بگوید خداوند پاک

که: برخوان تو «گرشسپ» به بانگ بلند / گزویست به دهّاک، مرگ ِ نژند

{سروده ی امید عطایی فرد}

هیچ نظری موجود نیست: