امید عطایی فرد
باده ی بهشتی
به نوشته «ناتل خانلری» میان ملت های قدیم هند و اروپایی یک نوع نوشابه ی سکرآور معمول بود که از تخمیر عسل به دست می آمد. این نوشابه طبعاً با لفظی خوانده می شد که به معنی عسل بود. کلمه ی عسل در زبان اوستایی madhu بوده و این کلمه در زبان های دیگر این خانواده نیز باقی مانده است. از آن جمله در انگلیسی mead به معنی شربت عسل و در هلندی mede و در دانمارکی miod و در سوئدی myod و در آلمانی meth و در ایرلندی mid و در روسی med همین لفظ و به همین معنی است، و mied در زبان فرانسوی کلمه ی به معنی عسل از آن آمده است. بعدها که طایفه ی هند و اروپایی از جایگاه اصلی خود مهاجرت کرد و در مناطق گرمتر اقامت گزید که انگور در آن ها پرورش می یافت. نام این میوه و شیره ی تخمیر شده ی آن را که سکرآور بود از طوایف بومی یاد گرفت. کلمه ای که معنی «شراب انگوری» از آن بر می آید در زبان یونانی از زبان مردم بومی دریای اژه اقتباس شد و آن، کلمه ی woinos است که از آنجا به لاتینی و سپس به زبان های اروپایی جدید منتقل شده و از جمله در فرانسوی امروز vin و در انگلیسی wine از آن اصل است. اما در فارسی همان لفظ قدیم برای معنی جدید به کار رفت و کلمات «می» و «مل» که در اصل به معنی شربت عسل بود، معنی شربت تخمیری انگور یافت که هنوز معمول است و فارسی زبانان به معنی اصلی آن توجه ندارند. مشتقات لفظ قدیم نیز در بعضی از زبان ها باقی ماند. در یونانی کلمه ی methe به معنی «مستی» و methyo به معنی «مستم» در زبان به جا مانده و در فارسی، کلمات «مست» و «مستی» بیان کننده ی حالتی شده که پیشتر از نوشیدن شربت عسل حاصل میشد و سپس از آشامیدن باده ی انگوری به انسان دست میداد.(1)
در آن خانه که هوم را بیاورند و ترانه ی درمان بخشی و درستی و چاره گری (آن را برای خانواده) بسرایند، هر آن آلودگی که پدیدار شده باشد، به زودی نابود گردد. آری همه ی می ها را خشم خونین رزم افراز در پی است جز میِ هوم که رامش راستی به همراه دارد و مستی آن سبک است.(2)
ایشانند که برای ایشان رزق معین است. و آن، میوه هاست. و ایشان گرامی شدگانند. در بوستان های پر نعمت، بر تخت رو به روی یک دیگر. جامی از چشمه ی خوشگوار برایشان می گردانند؛ شفید رنگ و لذت بخش نوشندگان را، که در آن سردرد نباشد و نه ایشان از آن مست شوند. و نزدیک ایشان حوریانی باشند که تنها به شوی خود بنگرند. گویی آنان مانند تخم پرنده یی هست که پوشیده باشد.(3)
صفت بهشتی که پرهیزگاران را وعده داده اند؛ جویبارهایی است از آب گوارا، و جوی ها از شیر که مزه ی آن دگرگون نشده، و جوی هایی از عسل ناب. و برای ایشان در آنجا از همه ی میوه هاست.(4)
بی گمان نیکان از جامی نوشند که به کافور آمیخته است. پس خدا به پاداش آن شکیبایی ها، بهشت و جامه ی حریر بخشید. در آنجا نه آفتاب سوزان ببینند و نه سرمای سخت(زمهریر). سایه درختان بر سرشان و میوه ها در دسترسشان باشد، برایشان ظرف هایی از نقره و کوزه هایی از آبگینه بگردانند. و بنوشانند به آ« ها از جامی که آمیخته با زنجبیل باشد. چشمه ای در آنجاست به نام «سلسبیل». به گرد آنان پسران همیشه جوانی می گردند که مانند مرواریدهای افشان به نظر می آیند. بر آن ها سندس سبز و استبرق نازک و دستبندهای سیمین باشد و پروردگارشان آن ها را از شراب پاک بنوشاند.(5)
بی گمان پرهیزگاران در بهشت و نعمت ها باشند. ایشان را گویند: بخورید و بیاشامید، گوارا به پاداش آنچه کردید. آن ها تکیه زده باشند بر تخت هایی بر کنار هم، و حور زیبا چشم را زوجشان سازیم... و پی در پی به ایشان بدهیم از میوه و گوشتی که آرزو کنند. آن ها به یک دیگر جام (شراب) بدهند که در نوشیدن آن نه سخن بیهوده باشد و نه کار در خور سرزنش و غلامان پیرامونشان برگردند که مانند مروارید ناسفته هستند.(6)
بیگمان نیکوکاران در نعمت باشند. بر تخت ها می نگرندو در چهره شان شادمانی را ببینی. به آن ها شراب سر به مهر بنوشانند که به مشک مهر کرده اند و بر سر آن، از یک دیگر پیشی گیرند. و آمیزه ی از «تسنیم» باشد. چشمه ای که مقربان از آن بنوشند.(7)
پی نوشت:
1.زبان شناسی و زبان فارسی، ص 130.
2.یسنا،هات 10.
3.سوره الصافات، آیه های 41 تا 49.
4. سوره محمد، آیه 15.
5.سوره الدهر، آیه های 5 تا 21.
6.سوره الطور، آیه 17 تا 25.
7.سوره المطففین، آیه 22 تا 27.
با سپاس از یزدان صفایی/ دنباله دارد..