ديرينترين نمونه هاي بنا و خانه سازي در جهان، در فلات ايران به دست آمده و پيشينه شان به ده هزار سال پيش ميرسد. آرتور پوپ با اين ياد آوري كه مهرازي(معماري)در ايران بيش از ششهزار سال تاريخ پيوسته دارد، نمونه هاي اين هنر ايراني را در گستره اي از سوريه تا شمال هند و مرزهاي چين و از قفقاز تا زنگبار ميداند. اما چنانكه خواهيم ديد، مهرازي ايراني همانند بسياري از هنرهاي اين مرز پر گهر، سراسر جهان را درنورديده است. در چين، تاق برپا گرديده از بامي فانوسي كه بر دريكهاي چوبي استوار است و براي پرستشگاه ها بسيار نيكوست، برگرفته از مهرازي ايران ميباشد. در انتاكيه پرستشگاهي بس بزرگ به نام ديماس بود كه به گفته ي مسعودي، ايرانيان آنرا با آجر و سنگ ساخته بودند و در آغاز آتشكده بوده است. هرسال در زمانهاي ويژه اي، پرتو ماه از دريچه هاي اين بنا به درون ميتابيد. استاد محمدكريم پيرنيا با اشاره به بناي بعلبك در لبنان ميگويد:
اين بنا را به دليل بزرگي ستونهايش يكي از عجايب دنيا ميدانند، در حالي كه در تخت جمشيد سنگهايي كه به اندازه ي بزرگتر و از دوردست آورده شده اند را داريم.
باستان شناسان با نگرش به سازه هاي بدست آمده از سر آغاز دوره تاريخي هند كه همزمان با شاهنشاهي هخامنشيست، بناهاي باستاني هند برگرفته از تخت جمشيد و برساخته ي هنرمندان و مهرازان ايراني ميدانند. دكتر اسپونر در گزارش پر ارزش خود درباره يافته هاي پاتالي پوترا(پايتخت باستاني هند) مينويسد كه تالارهاي بزرگ با ستونهاي يكدست و همرديف،سرستونها، و ديگر نشانه ها همگي سخن از نفوذ نيرومند ايران دارند. وي همچنين ويژگي هاي مهرازي ايران را در رزمنامه مهابهارات رديابي كرده است، آنجا كه آمده:
آسورمايا با نيروي يكشاها(ديوها) كاخهاي با شكوه با تاقنماها و آسمانه هايي كه بر هزاران ستون بزرگ نهاده شده بود، در ميان خندقهاي پر آب ساخت.
پژوهش دكتر اسپونر پرده از رازهاي بزرگي بر ميدارد كه فهرستوار مي آوريم:
1)آسورمايا در مهبهارات همان اهورمزداي ايرانيست.
2)نقشها و ستونها و تنديسها در اين رزمنامه، يا آور سازه هاي سنگي و شكوهمند هخامنشي ميباشد، زيرا در هند كهن چنين بناهايي نبوده است.
3)دودمان موريايي كه برازنده ي اين بناها شناخته شده اند، نام خود را از مرو(مرغاب پارس)گرفته اندو گويا از خويشاوندان هخامنشيان بوده اند.
4)يكي از پادشاهان موريايي به نام آشوكا كه سازندگان كاخهايش همه از ايران آمده بودند، براي اين كارگران فني و مهرازان هنرمند چنان ارزشي در ديده داشت كه جريمه هاي سنگيني گذاشته بود براي كساني كه به اين ميهمانان گزند برسانند.
در دفترهاي تاريخ فني غربي چنين آمده كه نخستين گونه ساختمانهاي خرپايي در سده ي شانزدهم ميلادي ساخته شده! اما سندي تاريخي نشاندهنده ي آنست كه ساختمان خرپايي در ايران باستان از هزاره سوم پيش از ميلاد ساخته ميشده است.
در نگاره اي كه از شوش بدست آمده، ساختمان خرپايي را به گونه ي پايه اي براي اتاقهاي گنبد دار ميبينيم كه آنها را انبار گندم يا دستگاه خرمنكوبي پنداشته اند. به گفته ي ايرانشاه در زمان زال كاخي به بلنداي 60 كمند ميابند كه ساخته ي نياي و كرشاسپ و انبار گندم بود:
يكي خانه از چرخ بگذاشته /پر از دانه ي گندم انباشته
يكي تخته اي از سرش لاژورد / نبشته كه اين كاخ گرشاسپ كرد
چو ديدم كه اين روزگارست پيش / پر از دانه كردم من از رنج خويش
كه امروزت اين دانه اندر خورست / كه هر دانه اي دانه ي گوهر است
پرفسور گيلمودو آنگليس در سخنراني خود به نام نفوذ هخامنشي در معماري يونان با نشان دادن نمونه هاي فراوان، برگرفته هاي يونانيان از ايرانيان را يكايك باز گفته است، مانند پرستشگاههاي دولوس،آپولو، الوزيس و... همه اين دگرگوني ها هنگامي در بناهاي يوناني پديد آمد كه پيش از آشنايي با ايرانيان، مهرازي يوناني دچار درجازدن و يكنواختي شده بود. پرفسور اميه ميگويد:
به كساني كه دوستدار هنر هستند پيشنهاد ميكنيم نخست به يونان بروند و سپس به ايران. زيرا در ايران گوناگوني و نو آوري در بناها حتي در يك دوره ي تاريخي به خوبي ديده ميشود، وارونِ آنچه كه در يونان، يكنواخت و تكراريست.
مارسل ديولافوآ، آرتور پوپ، مورتون و چند ايرانشناس ديگر نشان داده اند كه مهرازي گوتيك در اروپا برگرفته از سازه هاي ساساني است. به نگره ي چرزيگوفسكي:
همه ي ويژگيهاي بنيادين ساختمانهاي گنبدي و تاقهاي ضربي و حتي ساختمانهاي چليپا(صليب) گونه، كه چكيده و برآيند مهرازي بيزانس به شمار ميرود، از ايران سرچشمه گرفته و نخست در ايران گسترش و رواج يافته است. كاخهاي آبوباپليسكاي بلغارستان همانند كاخهاي ساساني در سروستان و فيروز آباد ميباشد. به گفته ي گيرشمن: كليساي ژرمن دپره، نزديك اورلئان به گونه ي آتشگاه ساخته شده و ديوارهايش داراي گچبري هايي است كه در آنها درخت زندگي كه در غار تاق بستان نقش شده ديده ميشود. پس از درآمدن تازيان، آتشكده ها و مهركده ها، برخي ويران و برخي ديگر به مسجد دگرگون گشتند. در تاريخ طبري گفته شده كه سعد وقاص و مردم شهر كوفه درهاي گرانبها و ديگر مايه هاي ساختماني در تيسفون را ساختن كاخ و كوشك خود بكار بردند. اما به دستور عمر كه از شعور هنري بهره اي نداشت، اين بناها و بنا بر اين كارهاي هنري آنها، سوزانده و از ميان برده شد. نمونه اي ديگر از دست درازي تازيان به تاج سر شهرهاي جهان را در اين گزارش ميبينيم:
پس منصور عباسي، خالد برمك را گفت: كوشك اسپيد كه به مدائن است بكنم و آلت و خشتها اينجا آورم.
خالد گفت: مصلحت نباشد كه آن بناي اكاسره(كسرايان) است و فخر آن امروز شما راست كه هر آنكسي كه بنا بيند، داند كه آن، پادشاهي بزرگ كرده است.
منصور را آن خوش نيامد...بفرمود تا آن كوشك را باز شكافتند و خشت پخته و گچ همي آوردند و چون حساب كردند، مئونت(هزينه) آن، از بشكافتن و به بغداد رسيدن، هر خشتي به درمي سيم(پول نقره) برمي آمد و بغداد از نو به كمتر از اين ميشايست پختن.
برگرفته از: شگفتیهای باستانی ایران/ امید عطایی فرد