۱۳۹۶/۰۵/۲۴

اسرار درجه ۳۳ ماسونری


پژوهش: امید عطایی فرد
  درجه ی ۳۳  فراماسونری و ریشه های مغانه اش
بازتاب این نوشتار با نام وبلاگ و نام نویسنده آزاد است.
.


در فرقه ی فراماسونری که آیینها و نمادهایی بسیار از مکتب مغانه برگرفته است،    درجه ی پایانی و بالاترین، درجه ی سی وسوم است که تاکنون هیچ روشنگری و گزارش راستین درباره اش ارایه نشده است. برای نخستین بار، با نشان دادن اسنادی از اوستا و متنهای پهلوی، در می یابیم که این درجه، برگرفته و بازتاب طریقت مزداییست. به این نمونه ها بنگرید:   
۱- اخت جادوگر از یوشت فریان (پیرو زرتشت) ۳۳ پرسش میکند و با شنیدن پاسخها، کشته میشود.
۲- زرتشت با ۳۳ بند گرفتار و سرانجام ازاد میشود. زرتشت خودش میگوید: سی و سه تن از این بدکاران دروغ وند و دیوپرست، سی و سه سخن نادرست درباره ی من گفتند و با سی و سه بند، مرا بستند. با گرسنگی دیرپای و تباه کننده، زور و نیروی پا و بازویم گرفته شد، شنوایی و بینایی ام فرو گرفته شد، و سینه ام به پشتم چسبید. گرسنگی مرگباری بود.* اما با پایداری و زنده ماندن زرتشت در برابر آن شکنجه ها، یعنی تشنگی و گرسنگی و بند گران که هیچ فردی تاب و توانش را نداشت، شگفتی بزرگی بر شاه و درباریانش پدیدار شد.
۳- در یسنا، چند بار از ۳۳ ایزد یاد شده است: به آیین اشا میدهم همه ی این ردان را که ۳۳ ردان اشونی اند (ایزدان و امشاسپندان) به پیرامون هاونی (کهکشان). آنان از آن بهترین اشا هستند که مزدا آموزانده و زرتشت گفته است.
۴- در گفتگوهای زرتشت با اورمزد میخوانیم:
زرتشت: این مرد کیست که همه ی تن او در دوزخ است اما پای راستش بیرون از دوزخ مانده است؟
اورمزد: او پادشاه سی و سه شهر بود که سالهای دراز پادشاهی داشت اما هیچ کار نیک نکرد بلکه بسیار ستمکاری و بیدادگری نمود. روزی که برای شکار رفته بود، گوسفندی گرسنه را دید که بسته شده بود و نمیتوانست به گیاهی برسد. پادشاه با پایش آن گیاه را جلو گوسفند انداخت. اکنون به پاداش آن کار، یک پایش از دوزخ بیرون است.
۵- در کتاب «سد در نثر» میخوانیم: در دین بهی پیداست که ۳۳ راه به بهشت است؛ الا روان رادان، روان هیچکس دیگر بدان راهها به بهشت نتواند رسید مگر یک راه. و روان رادان به ۳۳ راه به بهشت تواند رسید.
۶- کاربانان و کاهنان کی ویشتاسپ، سی و سه دروغ دشمنانه درباره ی زرتشت گفتند که نمودار سی و سه دین بد در رویارویی با دین یزدان بود. پیداست که سی و سه بند کمربند دین (کوشتی، کستی)، نشانه ی بستن راه از سوی سی و سه کار نیک، بر سی و سه بیدادگری میباشد.
۷- یکی دیگر از کارهای زرتشت در زمینه ی گزینش و دادوری (قضاوت) برای نمودار شدن بیگناهی یا بزهکاری: «ور پساخت» یا آزمایش ایزدی بوده است که در دادستانی ها و قانونها نهفته و نگاشته شده است. این آزمونها بر سی و سه گونه است و تا پایان ایران - خدایی (فرمانروایی ساسانیان) شاگردان زرتشت به کار می بستند. (دینکرد)

۸- در بن دهش امده که زمین ۳۳ نوع است.
. {پژوهش: امید عطایی فرد}
شمار نمادین و استوره ای ۳۳ بسان بسیاری دیگر از شمارهای آیینی، ریشه در گاهشمار کیهانی دارد: کمابیش هر ۳۳ سال یک بار، روزشمار سال شمسی و قمری با هم برابر میشود و گاهشمار قمری یک سال از شمسی بیشتر میگردد.

ناوگان کیهانی سیاوش و کیخسرو

پژوهش:  سوشیانت مزدیسنا
.
<هرگونه بازتاب بدون درج نام نویسنده و نوشتگاه، ناپسند و دزدی به شمار میرود>
.
برپایه ی نوشتارهای پهلوی، با این انگاره روبرو میشویم که سیاوش و کیخسرو دارای ناوگان کیهانی و سفینه ی فضایی بودند و در آینده این فضاپیما به زمین بازمیگردد و ایران مزدایی را از نو می آراید:
{} برای پاییدن و بی بیم نگه داشتن کیخسرو و پشوتن از اهریمن و دیوها، سیاوش: کنگ دژ را به درازای هفتسد فرسنگ و پهنای هفت فرسنگ ساخت. کنگ دژ در میان ستاره پایه (کهکشان) و زمین است؛ همچون آسمان، ستارگان، ماه و خورشید که جدا جدا و خود-رونده هستند. همان سان که کره ی زمین بر روی باد (جاذبه) نهاده شده است، آن کنگ دژ نیز برنهاده به بادی بوده است که فرازش به اختر «هفت اورنگ» بسته شده بود تا آنکه سیاوش به کنگ دژ شود. آنچنانکه روش (چرخش) هفت اورنگ بود، کنگ دژ به بهیزه (دوره های مشخص و معین نجومی) می آمد و میرفت. سیاوش با راهنمایی اورمزد، کنگ دژ را آراست تا کیخسرو پسر سیاوش، کنگ دژ را بدان گونه ای که ساخته و پرداخته شده بود، در دست بگیرد. پشوتن پسر گشتاسپ و دیگر دین برداران که برای پاک گردانیدن دین، ایستاده و آماده اند، آنها نیز به کنگ دژ رفته اند. سیاوش کنگ دژ را بر فراز کوه آنگونه آراسته بود که تا آمدن کیخسرو به آن جایگاه، بر جای بماند و به آسمان نرود. هرکس سرایش و فرمان کیخسرو را بپزیرد، آنگاه او در پناه کیخسرو و پشوتن و دیندارانی خواهد بود که با پشوتن هستند.
{} کنگ دژ دارای دست و پای (پایه های متحرک)، درفشهای افراشته، همیشه گردان و یکنواخت رونده، و بر روی سر دیوها بود. کیخسرو آن را بر زمین نشانید.
{} ورجاوندی سیاوش پسر کاووس چنان بود که با فره ی کیانی اش، کنگ دژ را به دست خویش و با نیروی اورمزد و امشاسپندان، بر سر دیوها نشانید و به فرمان سیاوش همیشه رونده و سپهرپیما بود. تا آنکه کیخسرو آمد و به مینوی کنگ دژ گفت: تو خواهر منی، و من برادر تو هستم. زیرا سیاوش تو را با دست و مرا با نطفه اش ساخت. به سوی من بازگرد.
{} کنگ همان کار را انجام داد و به سوی زمین آمد؛ در سوی خوراسان (شرق)، در توران، جایی که سیاوش-گرد میخواندند، فرود آمد و ایستاد. کیخسرو آن را هزار بند افکند و با هزار میخ نگه داشت. پس از آن، کنگ دیگر به آسمان نرفت و همه ی توران با چارپایان و ستوران را نگهبان بود. و کیخسرو مردم ایرانی را در آنجا نشانید.
{} کنگ دژ هفت دیوار داشت: زرین، سیمین، پولادین، برنجین، آهنین، آبگینه ای و کاسگین (لاجوردی). دیوارهای آهنین و سنگی و رویین نیز گفته اند. کوشک هایش سیمین و دندانه هایش زرین بود. راسته اش هفتسد فرسنگ بود و پانزده دروازه داشت. در یک روز بهاری، با اسبی راهوار، از دری به دروازه ی دیگر، پانزده روزه میشد رفت. هر دروازه به بلندای پانزده مرد بود. بالا و ارتفاع کنگ دژ به اندازه ی تیری بود که یک مرد جنگی پرتاب کند. درون آنجا آکنده از یاقوت و طلا و نقره و گوهرهای گرانبها بود. چهارده کوه و هفت رود ناوتاز و قابل کشتی رانی، و هفت مرغزار که پناهگاه شاهان میشد کرد. زمینش چنان نیک و درخور کشت بود که اگر خری میشاشید، تا شب علفهایی به اندازه ی یک مرد میرویید. کنگ دژ همیشه بهار بود. سراسر آبادی و پربار، به دور از گرما و سرمای سخت؛ و کم گزند.
{} کیخسرو، افراسیاب تورانی جادوگر را شکست داد و همراه خویشاوند بدکار او «گرسیوز وگیرگان» برافکند و کشت. او همچنین بتکده ای که در کرانه ی دریاچه ی چیچست بود، از بتها زدود و با شگفت کاری، آن دروغ ورزان بتکده را در هم شکست؛ زیرا این کار، ابزار بایسته ای برای نوسازی جهان بود. به یاری وخش (نیروی یاور روان) به جایگاهی رازمند به نام کنگ دژ کوچید و تا رستاخیز پیکری بی مرگ خواهد داشت. سوشیانس پیروزگر که آراینده ی مردگان است، در تن پسین، رستاخیز را به یاریِ کیخسرو بهتر می تواند انجام دهد.
{} کنگ دژ (ناوگان کیهانی) به سوی اوش استر (ستاره ی بامدادی، شرق سپهر) رانده شده و نزدیک ور (سینه ی) ستاره ی سدویس گمارده شده برای دیده بانی ایران ویج.
<هرگونه بازتاب بدون درج نام نویسنده و نوشتگاه، ناپسند و دزدی به شمار میرود>