۱۳۹۵/۰۹/۱۸

دینکرد۴-بندهای ۱۰۴ تا ۱۰۸


در بینش ایشان، تن مردمان بسان چهار پیشه ی جهانیان، بخش بندی شده است؛ سر برابر است با: آتوربانی و موبدی. دست و بازو: ارتشتاری. شکم: واستریوشی و کشاورزی. پا: خوب تخشایی و صنعت.
از چم و چگونگی هر یک پیداست که زبر و بالادست این چهار پیشه: جان و زندگیست. خدایی و فرمانروایی با جانهاست.
گویشی که کردار می یابد و از حرف به عمل در می اید، دو جایگاه دارد (افراط و تفریط)؛ و آنکس که پیشه ای را اموخته است، آن (کار خودش) را برتر می انگارد. همه ی ایران پیمان و تعادل را ستاییده و زیاده روی و کم روی را نکوهیده است.
 به چشم فیلسوف رومی و دانای هندی، و برای یک دانای شناسا، آن کس برتر و بیشتر ستاییده میشود که گفتارش با نظم و گشاده زبان باشد. از ایشان (فیلسوفان و دانایان جهان) پیداست که فرزانگان ایرانشهر پسندیده تر هستند.
<گزارش: سوشیانت مزدیسنا>