{از: م.ص.نظمی افشار}
با مهرگان چو نيك فتاد اتفاق عيد خونريز و برگريز پديد آمد از ميان
(سوزني سمرقندی)
شاخ او بيمهرگان عريان ز برگ نيست اندرجان او جز بيم مرگ
شاخ او بيمهرگان عريان ز برگ نيست اندرجان او جز بيم مرگ
(اقبال لاهوری)
باز دگر باره مهر ماه درآمد جشن فريدون آبتين به بر آمد
(منوچهري دامغاني)
جشن مهرگان، جشنِ ميترا خداي نور و آفتاب بود. اين جشن از روز 16 مهر ماه [گاهشمار کهن سی روزه] آغاز و در روز 21 همين ماه با نام رامروز به پايان ميرسيد. اين جشن تا قرن چهارم قمري در بيشتر نقاط ايران به مناسبت پيروزي فريدون بر ضحاك گرفته ميشد. در اين روز شاهان ايران تاجي را كه داراي شكلِ آفتاب بود بر سر ميگذاشتند و سحرگاهان مقارن طلوع آفتاب مردي در صحن دربار ايستاده به آواز بلند ميگفت: «اي فرشتگان فرود آييد و شياطين و بدكاران را از اين دنيا برانيد». مردم عقيده داشتند كه خداوند در اين روز زمين را گسترانيد و جانها را در بدنها قرار داد و به ماه نيز روشني و فروزندگي را در اين روز بخشيد و اگر كسي در مهرگان انار بخورد و عرق گلاب را ببويد از آفات برهد. و پادشاهان خراسان درين روز خلعتهاي خزاني و زمستاني را به سران سپاه ميبخشيدند و مردم در رام روز (مهرگان بزرگ 21 مهر ماه) به يكديگر چنين دعا ميگفتند“هزار سال بزي“. جشن مهرگان در ادبيات بعد از اسلام عرب و عجم در نهايت شهرتست و جاحظ در كتاب”المحاسن و الاضداد“ فصلي در محاسن نيروز و مهرجان دارد. مانند اين بيت عربي: «المهرجان لنا يوم نسر به يوم تعظمه الاشراف والعجم». يعني: «مهرگان روزي است كه ما در آن شادماني كنيم و روزيست كه اشراف و عجم آنرا گرامي ميدارند». جشن مهرگان در ادب فارسي داراي شهرت بسيار است. عنصري در اين باب سروده است:مـهـرگان آمـد گرفتـه فالـش از نيكي مثال
نيك روز و نيك جشن و نيك وقت و نيك حال
مهرگان در دورة اسلامي نيز با همان اهميت قبل از اسلام خود باقيمانده بود. در سنة 120 قمري (737 ميلادي) هنگاميكه اسدبن عبدالله حكمران خراسان در بلخ بود در روز جشن مهرگان در حاليكه تحفههايي را به قيمت يك ميليون درهم از دهقان هرات ميپذيرفت ميوة نورسيدة گلابي را به دهقان هرات پرتاب كرد. در اين وقت زخم دروني او از هم شكافت و در اثر آن در شهر بلخ بمرد. «بيروني» در آثارالباقيه جشن مهرگان را جشنِ پاييز ميخواند و ميگويد: در اين روز مردم از قيامِ فريدون پس از پيكار كاوه بر ضحاك آگاه ميشوند. «مقدسي» مهرگان را در واقعة ضحاك و فريدون ذكر میکند و ميافزايد فريدون ضحاك را در آن روز پس از پيكار كاوه و برافراشتن پرچم در دماوند حبس مينمايد. از مسعود سعد سلمان است:
روز مهر و ماه مهر و جشـن فرخ مهرگان
مـهـر افـزا اي نـگار مـاه چهـر مـهربان
مهرباني كن به جشن مهرگان و روزِ مهر
مهرباني كن به روزِ مهر و جشنِ مهرگان
جام را چون لاله گردان از نبيد باده رنگ
وندران منگر كه لاله نيست اندر بوستان
در فرهنگ ايران زمين روزهاي سي گانة ماه هر كدام نام ويژهاي داشتند و نام دوازده ماه سال نيز جزء همين نامهاي سي گانه بوده است. هرگاه نام روز با نام ماه برابر ميشده جشن بر پا ميكردند. بنابر اين ايرانيان در طي سال لااقل دوازده جشن بزرگِ ملي داشتهاند. بر خلاف روزگار كنوني كه همواره به عزاداري مشغولند. از جملة اين جشنها روز شانزدهم مهرماه بوده كه همان مهرروز است و به آن مهرگان ميگفتند. به اين مناسبت جشني بزرگ بر پا ميشده كه شش روز به طول ميانجاميده است. اين جشن مربوط به ايزد مهر بوده و از جهت اهميت همسنگ جشن نوروز به شمار ميرفته است. مهرگان (جشن ـ) مهرگان، بعد از نوروز، مهمترين جشن ايران باستان بوده كه از روز شانزدهم (مهر روز) تا بيستويكم مهرماه، به مدت پنج روز، طي مراسم خاصي برگزار ميشده است. روز شانزدهم به مهرگان كوچك، و روز بيستويكم (رامروز) به مهرگان بزرگ معروف بوده است. بنابر کتاب پهلوی «بندهشن» مشيومشيانه [نخستین زوج انسان] در اين روز تولد يافتند؛ و چنانكه بيروني (آثارالباقيه،290) آورده در اين روز كاوه بر بيوراسب [ضحاک] خروج كرد و فريدون را به شاهي برداشت. همچنين در اين روز خداوند زمين را بگسترانيد و كالبدها را پذيراي ارواح ساخت. از سلمانفارسي نقل كردهاند كه: خداوند ياقوت را در نوروز و زبرجد را در مهرگان بيرون آورد و چون آفتاب (مهر) در اين روز پيدا شد، آن را ((متراكانا)) (متعلق به مهر) ميگفتند كه بعدها مهرگان شد و معرب آن ((مهرجان)) است. نوشتهاند كه: چون فريدون بر ضحاك غلبه يافت گاوهاي اثفيان (آبتين) را، كه ضحاك آنها را از دسترس وي دور كرده بود، رها كرد و به خانة او برگردانيد (آثارالباقيه،296). در اين روز بود كه فريدون را از شير گرفتند و او بر گاو سوار شد و در آسمان گاوي از نور پديد آمد، كه شاخهاي او از طلا و پايهايش از نقره بود، و چرخ قمر را ميكشيد، اين گاو ساعتي آشكار ميشود و سپس غايب ميگردد؛ و هركس كه موفق به ديدار او شود، در ساعتي كه نظر بر او ميافكند دعايش مستجاب ميگردد.