۱۳۸۹/۰۴/۰۱

تیر آرش

شنودم که هنگام با فر و جاه / که بودی به ایران، منوچهر شاه
بیامد فرومایه افراسیاب / که از خون به گردش کند آسیاب
بگفتا که: اورنگ ایران زمین / که بهرش بیازیم کمان و کمین
هرآنجا که تیری فتد در میان / همان باشدش مرز ایرانیان.
بخشکید لب، خاک ایران ز گرگ* / نه ابر و نه باران، نه برف سترگ
نبد چون به ایرانیان بخت یار/ پراکنده شد لشگر شهریار
یکی پهلوان بود آرش به نام / کمانگیر و خوش پیکر و شادکام
همه ایزدان را نیایش گرفت / کمان را چو چنگی به رامش گرفت
به ترکش چو پیکان کشید از نهفت / به زه کرد و با شاه ایران بگفت
که: «آرش منم باب اشکانیان / ببستم همی مهر میهن، میان
بیاید ز پشت و تبارم ارشک / بِِدو دشمنان خیره از بیم و رشک
نگه کن بر این برز و بازوی من / که ایران رهانم از آن اهرمن*
کنم زار دشمن در این کارزار / یکی مرد جنگی به از سدهزار
چو ایران نباشد تن من مباد». / بیفکند تیری شتابان چو باد
گسست بند از بند آن پهلوان / که تا بخت میهن بماند جوان
بپیمود تا رود آمو، خدنگ/ که پیدا شود مرز ایران ز جنگ
تو گفتی ز تیرش شکافید ابر / که بارید و غرّید، مانند ببر
سرافکنده برگاشت افراسیاب / ز ایران به توران، فراسوی آب
بگفتند ترکان بر خون دلیر / که: ایران به هنگام تنگی چو شیر
به چنگ و به دندان کند سینه چاک / ز بهر بر و بوم و آن مرز پاک
*
کنون کشورم را نیازست تیر / کمانگیر شیری چو آرش، دلیر
که میهن بگردد دوباره بزرگ / نه هر پاره  در پوزه ی مار و گرگ
ز جیهون و سیهون و سند و فرات / همان کوه قفقاز و تالش، و تات

کجا شهسواری که رزم آورد / همه شهر ایران به بزم آورد

امید عطایی فرد
OMIDATAEIFARD.BLOGSPOT.COM
تیرگان 2569 شاهنشاهی

* گرگ و اهرمن: کنایه از افراسیاب است. با تاختن او ایران در خشکسالی فرو رفت اما تیر آرش که کنایه از آذرخش نیز میباشد، باران را به ایران بازگرداند و به همین یادبود، جشن تیرگان برپا شد. در شاهنامه آمده که اشکانیان خود را تبار آرش میدانستند.

۱۳۸۹/۰۳/۲۵

زرتشت باستانی و فلسفه او

زرتشت باستانی و فلسفه او



کتاب «زرتشت باستانی و فلسفه او» پژوهش «عبدالمحمد خان ایرانی» در سال 1339 قمری هجری برابر با 1920 میلادی در کشور مصر به گونه خوشنویسی (دست نوشته) به طبع رسید و به شاهنشاه پهلوی اول تقدیم شد. پیش از این، کتابهایی دیگر به این نامها نگاشته بوده است: پیدایش خط و خطاطان، امان التواریخ (تاریخ عام)، فواد التواریخ (تاریخ مصر). وی که لقب «مودب السلطان» داشت، مدیر نشریه «چهره نما» بود و در بخشی از خاطراتش نوشته است:
از سی سال پیش بدین طرف که نگارنده در خدمت به ملت ایران اعم از مسلمان، زردشتی، یهودی، ارمنی و غیره همت گماشته ام در صفحات جریده چهره نما هماره سبقت و تجدد را در افراد ایرانی طالب بوده و هستم [...] مثلا بکرات از دسایس روسهای تزاری بر ضد کمپانیهای مستقل جمشیدیان و جهانیان و غیره که تجارت عمده ایران را در دست داشتند... گوشزد نموده و هموطنانم را آگاه ساخته ام./
نویسنده در دیباچه کتاب «زرتشت باستانی و فلسفه او» آورده است: نظرم به احوال و سرگذشت مدهش وخشور پاک و پیغمبر پارسی نژاد، آشو شت زردشت پیامبر پیشین ایرانیان و ایران باستانی افتاد و چنان مرا غرق دریای مزایای فلسفی و حکمت آمیز آن فیلسوف اعظم و پیغمبر اکرم نمود که تا مدتی به حال بهت درافتاده و تاسف بسیار خوردم که چرا در کتب مختلفه پارسی، تالیفی جامع و سِفری لامع که مبنی بر سرائر احوال و حقایق بعثت و شریعت آن برگزیده اهورامزدا باشد، تا به حال به رشته تحریر و تدوین درنیامده... خیلی جای تاسف است که ما ایرانیان نباید از دوره حیاتی پیامبر باستانی خود کاملا واقف باشیم... این است که نگارنده متعهد گشتم که سرگذشت این پیامبر باستانی ایران را به طریق جامع از مصادر موثقه به دست آورده و به انظار عام برسانم... اگر اندکی تعمق کنیم که چنین بزرگواری را که تاریخ حیات و تعلیمات او را بزرگان عالم و مستشرقین و برگزیدگان امم اروپا و امریکا مورد مطالعه خود قرار داده اند، چقدر باعث تاسف و سرزنش است که ابناء (فرزندان) وطنش از تاریخچه کامل او بی اطلاع باشند. پس هر ایرانی غیوری راست که از سرگذشت پیامبر باستانی خود به هر نحوی شده اطلاع کامل حاصل نموده و تعلیمات او را مورد مطالعه قرار دهد./
اثر یاد شده که به شیوه ای دانشگاهی (آکادمیک) و به پارسی شیرین نگاشته شده، دارای تصاویر، فهرست مطالب و نیز نام یاب بوده و نگرشهایی فراگیر دارد به: زبان و الفبای اوستایی، زندگینامه زرتشت، آیین و آداب زرتشتی، جهانبینی مزدایی، پارسیان هند. نویسنده تا آنجا که توانسته، بدون تنگ نگری، به دیدگاه های گوناگون پژوهشگران اشاره کرده است؛ مانند زمان و زادگاه زرتشت. این کتاب گرچه به دور از برخی اشتباهات نیست اما هنوز نزدیک به یک سده پس ازنگارش، تازه و سودمند مینماید. نمونه هایی از نگرش او:
کلمه اهورا از دو کلمه «اهو» و «را» ترکیب است و به معنی «هستم هستی» یعنی: آن هستی منم، آمده است. و مزدا به معنی خالق و بخشنده آمده که معنی ترکیبی اهورامزدا این خواهد شد: منم هستی بخش... زرتشت اولین پیامبری بود که بشر را به یکتاپرستی دعوت نمود... اوستا و گاتاها تنها کتاب آسمانی [باستانی] است که عاری از اباطیل و خرافاتست... فلسفه زردشت از مرامهای ارستو و افلاتون و غیره برتری کامل دارد./
مهر به میهن در سراسر کتاب موج میزند؛ برای نمونه :
نظری به عهد ساسانیان و زمان اوستاشناسی ایرانیان باستانی به ما ثابت خواهد کرد که تا چه اندازه جامعه ایرانی مسیر تکامل و ارتقا را پیموده و تا چه حدی برتری و سروری بر سروران دنیا احراز نموده بودند... بزرگی و کشورستانی آنان اغلب در پرتو تعلیمات مذهبی آنان بود که تحت لوای آن زیست مینمودند... خرابی و ویرانی اعراب در زمان تسلطشان به ایران طوری است که شعرای بزرگ فارسی هر یک مکنونات قلبی خود را بر نوک قلم آورده و سرودهای مهیج و سوزناک وطنی سروده اند... آتشی که اسکندر مقدونی در ایران برپا ساخت هیچ کمتر از آتش فتنه اعراب بادیه نشین نبود... آیا جای تاسف و شرمندگی نیست که از میان مسلمانان هندوستان شعرا و ادبای با فضل «پارسی بیان» ظهور کرده باشند ونیز برهمنان و بوداییان از زبان شیرین پارسی بهره و نصیبی داشته و حتا اشعار آبداری بسرایند، در حالتی که پارسیان (زرتشتیان هند) که واقعا حافظ و نگهبان زبان خود باید باشند، بکلی آن را فراموش کرده و از آن بی بهره و نصیب مانده باشند.


به کوشش: امید عطایی فرد


۱۳۸۹/۰۳/۲۰

نقدی بر ترجمه و گزارش دینکرد

نقدی بر ترجمه و گزارش دینکرد
امید عطایی فرد

کتاب پهلوی دینکرد را میتوان از مهمترین متنهای پهلوی و نیز بازمانده ی اوستای گمشده دانست. فریدون فضیلت که به این کار سترگ همت گماشته در ترجمانش دارای چنین کمبودها و لغزشهاییست:
 ترجمه ساستاریه sastarih به: جدایی دین از سیاست./ ترجمه درست: آموزش دینی.
 ترجمه اخو axw به: اندیشگی. در کرده (بخش) 60، کلمهaxwan ترجمه شده: جهان. / معنای درست: جان. همخانواده با اهو. گزارشگر در کرده 126 همین معنا را به کار برده است.
در کرده 117 andartom axw :ترجمه شده اندرونی ترین نیروی اهورایی. ترجمه درست میتواند این باشد: اندر تخمه هستی.
پرسش برانگیز است که در کرده 133 کلمه Hu axwih را ترجمه کرده: رای استوار./ معنای درست: جان نیک.
 ترجمه chmig به: خردورانه./ درست: چم.
 ترجمه pad nerog به: اقتدار. / ترجمه پارسی و درست تر: نیروی پاینده.
 Wihan : بن انگیز. / درست تر: بهانه.
 Nigeridar: نگاهبان./ درست: نگریدار، نگرنده.
 Boy: شعور. / پارسی: بوی بردن.
 Chihrig: سرشت و غریزه./ درست تر: چهره.
 Hamag dad :مجمع القوانین. / پارسی: دادگری همگانی.
 Brah paywastariha :بهره وری از فروغ الاهی./ درست تر: برق (نور) پیوستار.
 Snayishn: سپاس گویی. / درست تر: ثنا. از اینجا ایرانی بودن کلمه ثنا دریافته میشود.
 zahag: تخمه./ درست: زهدان. به نوشته خود گزارشگر واژه tohmag میشود: تخمه. این آشفتگیها بارها در ترجمان فریدون فضیلت دیده میشود.
 Frax menishnih : بلند نظری./ پارسی تر: فراخ منشی یا فراخ اندیشی.
 Ray: فلک جو، آسمان پایه./ درست: رای. این کلمه در نوشتارهای پارسی به معنای فروغ نیز آمده و همبسته با فره است.
 oshmurdan : وارسی./ درست تر: شمردن.
 معنای Sazag baxtarih برایش روشن نیست. به گمان من میشود: بخشش به سزا یا بخت سزاوار.
 A-niyoshag : فرمان نابرداری رام نشدنی./ درست تر: نه نیوشیدن، نا شنیدن.
 xem : جان خدایی./ درست: خیم.
 wazag : فتوا./ پارسی: بازه.
 Wazag wizidan: استخراج./ پارسی: باز گزیدن.
 Paydagenidan: توضیح دهد./ پارسی: پیدا کنیدن، پدیدآوری.
 سپاهش را که با آن (=سپاهش) خشم می افروخت؟ (sturgihist?)/ آوردن دوباره سپاه در کمانک () نادرست است و معنای sturgihist شاید میشود: ستور جهاندن. بنابراین ترجمان درست: سپاهش را که اسب برمی انگیخت.
اما گزارشهای نادرست فریدون فضیلت:
 مینویسد در این بند از کرده 27 دینکرد، با دستکاری مزدائیان، جای دو ایزد اورمزد و زروان عوض شده است: دادار اورمزد است که زمان را با بن پاره ها رزیده است.
اشتباه گزارشگر را با نگرش به کتاب بن دهش میتوان دریافت که زمان را آفریده ی اورمزد میداند و نه زروان. بنابراین هیچ دستکاری نبوده است.
 بدترین و نارواترین دیدگاه مترجم چنین فرازهاییست که خوانندگان و پژوهندگان را گمراه و دروغ آلود میسازد:
تدوین کنندگان دینکرد در پی بنیادی خردپسند و ارستویی برای همه بن باورهای مزدایی بوده اند و سر آن داشته اند چیزی را پی افکنند که با نمونه های (فلسفه) مسیحی و اسلامی آن آشنایی داریم. یعنی با بهره گیری از فرزانش ارستویی، در پی استوارکرد باورهای مزدایی برآیند. اگر زمانه به چنین دستگاهی از اندیشه، پروای زیستن و بالیدن میداد، دور نمینمود که امروزه نیز با دستگاهی اندیشگانی زیر نام «فلسفه مزدایی» روبرو میبودیم. [کتاب سوم، دفتر دوم، رویه 276] سرواژه های بحث [کرده 142] سر به سر ارستویی است هرچند در چهارچوب دستگاه اندیشگانی مزدایی به کار گرفته شده اند. [رویه 109].
پاسخ: آیا ارستو پیش از زرتشت میزیست که بخواهد بر بازمانده اوستا و گزارش گاتها (یعنی کتاب دینکرد) اثرگزار باشد؟!! آیا در گاتهای زرتشت نظام فلسفی به چشم نمیخورد؟ شوربختانه فریدون فضیلت نه از گاتها آگاهی درستی دارد و نه از متنهای کهن تاریخی که از ترجمه اوستا به زبان یونانی در زمان هخامنشیان و شاگردی فیلسوفان یونانی در پیشگاه مغان ایرانی حکایت دارند. وی با این گزارشهای نادرست، رنج ارجمندش را در ترجمه دینکرد دچار خدشه نموده است. برای آگاهی بیشتر بنگرید به:
ــ مری بویس: تاریخ کیش زرتشت / هخامنشیان
ــ استفان پانوسی: تاثیر جهانبینی ایرانی بر افلاتون

۱۳۸۹/۰۳/۱۱

شاهین شرق


بیا کورش که ایران جانفشان است
به گیتی از تو هر گوشه، نشان است
درفش شهریاری را برافراز
همای بخت ما، در آسمان است
بیا کورش نگر بر خاک میهن
که بر باد میرود آباد میهن
تویی شاهین شرق، اژدر برافکن
که از ماست، دشمن ِ این مام میهن
بیا کورش که ایرانی فدایت
دلی پر آتش و تن، خاک پایت
به اشک دیدگان بنگر که دریاست
که سوز سینه ها کرده هوایت...

سوشیانت مزدیسنا
Omidataeifard.blogspot.com