گزارش: هیربد سوشیانت مزدیسنا
{} نخستین گیاه، بر میانه ی این زمین، فراز رویید. بلندایش چند پا، بی شاخه، بی پوست، بی خار، تر و شیرین. این نخستین گیاه، همه گونه نیروی گیاهان را درسرشت داشت. هر تنه ی گیاهی را به اندازه ی یک سرشک آب بر سر، و به اندازه چهار انگشت آتش (هاله، فروزه)، در پیرامونش میباشد. با این نیروها گیاه نخستین رویید.
{} اورمزد درون گیاه را آتش آفرید و آفرین کرد که: تو آتشزا نیستی اما آتش گیر هستی.
{} پس از تاختن اهریمن، زمانی که گاو نخستین درگزشت، از برای سرشت گیاهی اش، از اندامهای این گاو تک آفریده، پنجاه و هفت گونه دانه و غله، و دوازده گونه گیاه دارویی و درمانبخش از پهنه ی پیکرش رویید. هر گیاهی که از هر اندامش رویید برای همان اندام، سودمند است.
- از مغز: ارزن، گِرگِر (نوعی باقلا، غله ای گرد وسیاه کوچکتر از نخود) و کنجد که افزاینده ی مغز است؛
- از شاخ: میشو (کر سنه، با طعمی مانند ماش و عدس)؛
- از خون: کودک می و باده (تاک انگور) که برای درست چهری و افزایش خون، یاریگر است؛
- از بینی: ماش که بنو نیز خانده میشود و برای تنگی نفس شناخته شده؛
- از شُش: سپندان (خردل) که بیماری شش گوسپندان را درمان میکند؛
- از جگر و دل: راسن (زنجبیل شامی) و آویشن هویدا شد. ایزد بهمن بود که آویشن را برای بازداشتن درد، گند (عفونت) و تباهی دیو اکومن، آفرید.
{} در پی یورش اهریمن هنگامی که گیاه آغازین خشکید، ایزد امرداد نگهبان گیاهان، آن را خرد و نرم کرد و آمیخت با آبی که ایزد تیشتر ستانیده بود. تیشتر آن آب را بر همه ی زمین ببارانید. بر سراسر خاک، آنچنان گیاه رویید که موی بر سر مردمان است. از آن گونه ی بنیادین گیاهی، برای بازداشتن بیماریهای اهریمنی، ده هزار نوع گیاه رویید. و از ان ده هزارتا، یکسد و سی هزار گیاه دیگر پدید آمد.
{} از انهمه تخم گیاهان، به دریای فراخ کرد، درخت همه تخم فراز آفریده شد که بذر و بالندگی همه ی گیاهان از اوست. آشیان سیمرغ آنجاست. هرگاه که از روی شاخساران به فراز میپرد، تخمهای خشک درخت به آب می افتد و به یاری باران، دوباره بر زمین میریزد. این درخت را: نیکو پزشک و کوشا پزشک و همه پزشک میخانند.
{} در تنه ی درخت بس تخمه (همه تخم)، نه کوه سوراخدار میباشد که نه هزار و نهسد و نود و نه جوی، از آبراهه ها به هر هفت کشور آب رسانی میکنند.
{} نزدیک به درخت همه تخم، درخت «گو- کرن» یا هوم سپید آفریده شد برای بازداشتن پیری بد دم، و زندگی بخشی به مردگان، و بی مرگی زندگان. یاوری فراوان جهان از او بود.
{} اهریمن به دشمنی با درخت گوکرن، در آن ژرف آّب، وزغی آفریده تا هوم سپید را از میان ببرد. اورمزد برای بازداشتن وزغ، دو ماهی به نام کر (برخی نوشته ها: ارز آبی) در انجا آفرید تا همیشه پیرامون هوم سپید بگردند؛ و همواره سر یکی از آن دو ماهی به سوی وزغ است. خورش ماهی ها مینوی است و خوراک زمینی ندارند و تا فرش گرد و رستاخیز به نبرد ایستاده اند. آن ماهی ها بزرگترین افریده ی اورمزد، و ان وزغ بزرگترین آفریده ی اهریمن به تن و زور هستند.
{} هر گلی از آن امشاسپندی است:
- مورد و یاسمن: اورمزد
- یاسمن سپید: بهمن
- مرزنگوش: اردی بهشت
- شاه اسپرغم: شهریور
- پلنگ مشک: اسپندارمز
- سوسن: خورداد
- چمبگ: امرداد
- بادرنگ: دی به آزر
- آزریون: آزر
- نیلوفر: آبان
- مرو سپید(علف گربه): خور(شید)
- نرگس: ماه
- بنفشه: تیر
- میزورس: گئوش
- کاردک: دی به مهر
- گل همیشه شکفته: مهر (میترا)
- خیری سرخ: سروش
- نسترن: رشن
- بستان افروز: فروردین
- سنبل: بهرام
- خیری زرد: رام
- بادرنگ بویه: باد (وایو)
- شنبلید: دی به دین
- گل سد برگ: دین
- همیشه بهار: ارد
- آلاله: اشتاد
- هوم سپید: آسمان
- بانو اسپرغم (نانوخه، بادیان): زامیاد
- کرکم (زعفران): ماراسپند
- مرو اردشیران: انغران
- هوم: هوم یزد
گونه های گیاهان:
{} درخت: هرچه برگ و بار که شایسته ی خواربار مردمان باشد یا نباشد، درخت مینامند.
{} دار: هر چه از بار درختان که خواربار مردمان نیست و سالانه میباشد، دار میخانند؛ مانند: سرو، چنار، سپیدار، شمشاد، شیز (آبنوس)، گز و...
{} میوه: هر بار درخت که میهمان خوان مردمان و سالانه است میوه میخانند؛ مانند: خرما، کنار، انگور، به، سیب، بادرنگ، انار، شفتالو، امرود، انجیر، جوز، بادام و...
{} دانه: هرچه به خوراک هر روزه شایسته است و پس از چیدن، بن و ساقه اش خشک شود؛ مانند: گندم، جو، برنج، گرگر، مژو، بنو، ارزن، گاورس، نخود و...
{} اسپرغم: هرچه که برگ بویا باشد و به دست مردم کشت شود و همواره بماند.
{} گل: هرچه دارای شکوفه ی خوشبوی باشد و به دست ورز مردمان هنگام به هنگام (فصلانه) باشد یا بن و ساقه اش همواره هست و به هنگام خودش، گل خوشبو شکوفا شود؛ مانند: نرگس، یاسمن، نسترن، آلاله، کبیکه (آلاله شرقی)، کیده، چمبگ (یاس معطر)، خیری، کرکم (زعفران)، زردک (گل زرد)،بنفشه، کاردک، و...
{} نهال: هرچه که بار یا شکوفه ی خوشبوی دارد، دست ورز مردم نیست، به هنگام و فصلانه باشد. (درختان خودرو و وحشی که دارای گل و میوه باشند).
{} گیاه: هرچه خواربار ستوران و گوسپندان و چراکنندگان باشد.
{} افزارها (ادویه): هرچه به پیش پارگی (خوراک اشتهاآور) بریزند.
{} تره: هرچه با نان و خوراک همراه باشد؛ مانند: اسفناج، کرفس، گشنیز، کاگیزه (تره تیزک)، و...
{} جامه: هرچه از اینگونه به دست آید: شان (کنف)، نای (حصیر)، پنبه و...
{} روغن: هرچه که مغزش دارای چربی باشد؛ مانند: کنجد دوشدانه (کرچک)، شاهدانه، زیت و...
{} رنگ: هرچه که جامه را با آن میشود رشتن (رنگ کرد)؛ مانند: کرکم، دار پرنیان، زردچوبه، روناس، نیل و...
{} بوی دار: هر چه که ریشه اش یا پوستش یا چوبش بویاست؛ مانند: کندر، راشت، کوست (نوعی زنجبیل)، صندل، پلنگ مشک، کاکوله (هل، رازیانه آبی)، کافور (ریحان کافوری، گونه ای بابونه)، بادنج بوی، و...
{} ژده: هرچه که از آن چسب گیاهی بیرون بیاید.
{} همه ی گیاهان را به تنهایی: ون، تاک، دار میخانند و چوبشان را پس از بریده شدن، چه خشک و چه تر: هیزم مینامند.
{} آن را که از پیوند دو درخت نشانند: پیوندی میخانند؛ مانند: به خرمل، آلوچه بادام و...
{} میوه های مایه ور سی گونه هستند:
- ده گونه اش را هم درون و هم بیرون میشود خورد؛ مانند: انجیر، سیب، به، بادرنگ، انگور، توت بن، امرود،
- ده گونه را تنها میشود بیرونش را خورد؛ مانند: خرما، شفتالو، زردآلو، سنجد، کنار، آلوچه،
- ده گونه را تنها میشود درونش را خورد؛ مانند: گردو، بادام، نارگیل، فندق، شاه بلوت، درخت گرگانی یا پسته و...
{} گونه ی نخستین دانه، در اختران آب پیکر ص 176 بن دهش//// بود و به اروند رود آورده شد. باشد که برنج و باشد که گندم ابخوار نامیده شود.
{} گیاهان آبی و زمینی را گشنی نیست و از خودی خود، میوه هایشان میرسد.
{} همه ی گیاهان بر دو گونه اند: دو بخشی و یک بخشی.
{}هوم هاونی، سرور گیاهان دو بخشی است. درمنه ی دشتی سرور گیاهان یک بخشی است. گندم سرور غلات ستبر دانه میباشد. ارزن تابستانی (گال، گاورس) سرور غلات کوچک دانه است.
{} از گیاهان، خرما بن که گیاه دوپاره خانده میشود به اندازه ی همه گیاهان می ارزد بجز درخت گو کرن که به یاری آن، مرده برمیخیزانند و زنده میکنند.
{} از همه ی گیاهان هاون شدنی و کوبیدنی، برگ کنار، هاون شدنی تر است.
{} هرگاه بن و ته گیاه را بزنند، ریشه اش به بن گیاه نزدیک خودش درآمیزد.
{} هنگامی که تخم گیاهان به آب میرسد از برای زور وخشایی اش، سبز میباشد.