{از: م.ص.نظمی افشار}
-------- ماه --------
در ايلام باستان ماه يكي از خداياني بود كه مورد پرستش قرار داشته است. در كتيبههاي ايلامي مربوط به اوايل هزارة اول قبل از ميلاد از اين ربالنوع به نام ”ناپير“(Napir) اسم رفته است. همچنين در همين كتيبهها از الههاي به نام ”نارسينا“ نام رفته كه وجود واژههاي سين(خداي ماه) و نار به معني آتش در اين اسم ميتواند در خور بررسي باشد. بايد توجه داشت كه ماه به عنوان يك عنصر واحد اهورايي و يا اهريمني محسوب نميشده است بلكه اشكال مختلف ماه نمودار تصورات گوناگوني بوده و اسامي مختلفي نيز داشته است. به عنوان مثال: ”كلدانيها هلال تاريك ماه را سين(Sin) ناميده و آنرا ستايش ميكردند“. (مذاهب بزرگ، اژرتر. ص 10)
ايرانيان باستان و مغان 15 دي ماه را به نام شبِ گاو كثل جشن ميگرفتند. ابوريحان در بارة اين جشن مينويسد: در اين روز آفريدون بر گاوي سوار شد و در شام آنروز همين گاو در حاليكه گردونة مهتاب را ميكشيد ظهور ميكرد و پس از مدتي غايب ميشد... و در همين شب اين گاو بر فراز كوهي عظيم به شكل گاو سپيدي ديده ميشد. اگر آن سال فراواني بود ميتوانستند گاو را دو بار مشاهده كنند و اگر خشكسالي بود يكبار مشاهده ميشد. آرتور كريستين سن در همين رابطه به يك پيالة سيمين اشاره ميكند كه در موزة آرميتاژِ لنينگراد است. اين پياله به عصر ساساني تعلق دارد و با نام پيالة ”ليموا“ نامگذاري شده است. در بر روي اين پياله نقشي وجود دارد كه در آن ربالنوع ماهتاب بر تخت نشسته و بر دورادور او حلقة هلال موجود است و اين تخت بر گردونهاي سوار است كه آنرا چهارگاو مست جوان ميكشند.(تاريخ افغانستان. حبيبي. ص 656).
در مذهب براهمايي هند، سيوا خداي مرگ است. اين خدا خيلي بيرحم، شهوت پرست و خوشگذران است و ناگهان ظاهر ميشود. هلال ماه روي سرش بوده و امواج رودخانة گنگ در ميان گيسوانش ميغلطند. او داراي سه چشم و چهار بازو و در زير گلوي آبي رنگش(شايد سيب زنخدان) زهر بوده و گردنبندي از جمجمة انسان به گردن دارد.(مذاهب بزرگ اژرتر ص 64)
در اوستا ايزدان ماه، گوش و رام با يكي از امشاسپندان به نام بهمن در ارتباط هستند. نام پيامبر اسلام، احمد(ص) از اين واژه گرفته شده است. واژة احمد نخست به صورت هومت، اهمت، بوده و سپس به صورت احمد تلفظ شده است. پيش از بعثت نامِ پيامبر اسلام قُسَيمَه Qosayma بوده است. ماه نام يكي از ايزدان آيين مزدايي نيز بوده است. لقب ماني پيامبر ايراني نيز ماه يا سين بوده است. سين در اوستايي و پهلوي به معني ماه است. در بخشهايي از اوستا از ماه سخن رفته است. در اين بخش آمده كه ماهِ مقدس، حامل نژاد ستوران است. در بندهشن آمده: ماه، روشني بخش جهان است، پانزده روز افزايد، به جهانيان نيكي بخشد، پانزده روز باريك شود. از آغاز تا پنجم را كه افزايد، ”اندر ماه“ خوانند. از دهم تا پانزدهم كه افزايد ”پر ماه“ خوانده شود و از بيستم تا بيست و پنجم كه كاهد ”كشفتكي“ خوانند. بدان سه پنجه همة آبها برافزايند(اشاره به جذر و مد است). در ميان گلها نرگس به ايزد ماه اختصاص دارد.(گاهشماري چهاردههزار سالة ايراني ص ۳۷ و47). حافظ ميفرمايد:
(غزلِ شمارة 30)
شيدا از آن شدم كه نگارم چو ماهِ نو
ابرو نمود و جلوهگري كرد و رو ببست(زلف)
(غزل شمارة 44)
چه خوش نظركه لب جام و روي ساقي را
هلالِ يكشبه و ماه چارده دانست
(غزل شمارة 52)
گو شمع مياريد درين جمع كه امشب
در مجلس ما ماهِ رخِ دوست تمام است
(غزل شمارة 61/ استاد پژمان بختياري بيت زير را الحاقي دانسته است)
لبت را آب حيوان گفتم اما/چه جاي آب كان ماه منير است
(غزل شمارة 69)
در دير مغان آمد يارم قدحي در دست
مست از مي و ميخواران از نرگس مستش مست
در نعل سمند او شكل مه نو پيدا
وز قدِ بلندِ او، بالاي صنوبر پست
شمع دل دمسازان بنشست چو او برخواست
وافغان ز نظربازان برخاست چو او بنشست
گر غاليه خوشبو شد در گيسوي او پيچيد
ور وسمه كمانكش گشت با ابروي او پيوست
(غزل شمارة 80)
او را به چشمِ پاك توان ديد چون هلال
هر ديده جايِ جلوة آن ماهپاره نيست
(غزل شمارة 99)
سواد زلف سياه تو جاعلالظلمات
بياض روي چو ماه تو فالق الاصباح
ز چين زلف كمندت كسي نيافت خلاص
نه از كمانچة ابرو و تير چشمِ نًجاح
(غزلِ شمارة 100)
ببين هلال محرم، بخواه ساغر راح
كه ماهِ امن و امان است و سالِ صلح و صلاح
(غزل شمارة 103)
بيا كه تُرك فلك خان روزه غارت كرد
هلال عيد به دور قدح اشارت كرد
ثوابِ روزه و حجِ قبول، آن كس برد
كه خاك ميكدة عشق را زيارت كرد
(غزل شمارة 105)
عارضش را به مثل ماهِ فلك نتوان گفت
----------- پروين -----------
(غزلِ شمارة 78)
اشعار الحاقي زير در اين غزل آمده است(پژمان بختياري. ص 199)
از كه درياگري آموخت خيال تو مگر
رهنمايش شده اين اشك چو پروين من است
رسمِ عاشق كشي و شيوة شهرآشوبي
كارِ آن شوخِ سيه چردة رنگين من است