امید عطایی فرد
در گاهشمار باستانی ایرانیان ، هر یک از دوازده ماه سال دارای سی روز بود و هر روز به نام یکی از ایزدان خوانده می شد . در میان سی اسم روزها ، دوازده روز با یکی از ماههای سال همنام بود . برای نمونه هنگامی که روز تیر از ماه تیر یا روز مهر از ماه مهر فرا میرسید ، مردم به جشن می پرداختند . ایرانیان باستان به گونه ای نمادین هر پدیدار زمینی را دارای پاینده ای آسمانی به نام «ایزد» یا «امشاسپند» می دانستند که در این میان ، ایزد بانوی اسپندارمذ ( اسفند ) ، نگاهبان زمین به شمار می رفت . پیش از پرداختن به این امشاسپند ، نخست به نمایه زنانه زمین می نگریم و اینکه چرا پنجم اسفند ( 29 بهمن گاهشمار کنونی، روز اسپندارمذ) در ایران باستان «روز زن » خوانده می شد . در چند قسمت از اوستا ، همسازی و همنوایی زنان و زمین را اینگونه میخوانیم :
« آن زن پرهیزکار و این زمین در برگیرنده ی ما را سرور زنان می خوانیم »(یسنا ،31:1).« اینک زمین را می ستاییم ، زمینی که ما را در آغوش دارد .ای اهوره مزدا ، زنان را می ستاییم ، زنانی که از آن تو به شمار می آیند و از بهترین راستی برخوردارند» (یسنا،38:1). «زمینی که دیر زمانی کشت نشده بماند و بذری بر آن نیفشانند ، نا شادکام و خواهان بذر افشانی است ، همچون دوشیزه ای خوش اندام که دیر زمانی بی فرزند مانده باشد و همسری نیک آرزو کند . کسی که زمین را با دستهایش از چپ و راست بکارد ، زمین به او فراوانی می بخشد ، به سان باکره ای که به سرای همسر می رود و برایش فرزندانی می زاید، زمین نیز میوه های فراوان به بار می آورد» (وندیداد،25و3:24).
در کتاب پهلوی «بن دهش» نیز زمین : ماده و آسمان : نر دانسته شده است . مولانا جلال الدین بلخی می گوید :
آسمان ، مرد و زمین ، زن در خرد/ هر چه آن انداخت ، این می پرورد
هست سرگردان فلک اندر زَمَن/ همچو مردان گرد مکسب بهر زن
وین زمین کدبانویی ها می کند/بر ولادات و رضاعش می تند
پس زمین و چرخ را دان هوشمند/ چون که کار هوشمندان می کنند
و زمانی که آدمیان نادان ، زمین هوشمند را می آزارند ، خروش روانش تا چرخ می رسد و به درگاه دادار ، این گونه گله می گذارد : « پیکره ساز من که بود ؟ آمدنم بهر چه بود ؟ خشم و چپاول و ستم ، مرا میان گرفته است . پشت و پناه من تویی ، یاور من کدام کس است ؟»(یسنا،29:1)« چه هنگام چنین کسی با دستان توانایش مرا یاری می دهد ؟»(29:9).
زمین زیبا و نازکدل ، از دیدگاه درون بینان و عارفان ، در آغاز ، زاده ای آزاد از هر زیان و پالوده ای از همه پلیدیها بود و در فرگشت آفرینش است : که از آتش و آب و از باد و خاک/ شود تیره روی زمین تابناک. در « زراتشت نامه » از زبان «سپندارمذ» آمده :
چنین است فرمان داد آفرین/ که پاکیزه دارند روی زمین
ز خون و پلیدی و مردگان/ نباید که آلوده باشد جهان
به جایی که نبود بر او کشتزار/ نه آب روان را بر او برگذار
نسا و پلیدی بدانجا برند/ که مردم بر آن راه برنگذرند
چو آباد باشد به کشت و به کار/ به مردم رسد سود از او بی شمار
به گیتی بود آن کسی بهترین/ که کوشد به آباد کردن زمین
چو بشنودی این پند را کار بند/ که پندی است شایسته و سودمند
اسفندگان ، روز سپاس از زنان بود. در گاهشمار کهن ، پنجم اسفند را که به نام ایزد بانو اسپندارمذ بود ، جشن می گرفتند و روز «زن» به شمار می آوردند . در تقویم کنونی این روز به 29 بهمن ماه افتاده است . از چگونگی این جشن ، آگاهی چندانی به جای نمانده است . ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه می نویسد : « اسفندارمذماه : روز پنجم آن ، روز اسفندارمذ است و برای اتفاق دو نام ، آن را چنین نامیده اند و معنای آن : عقل و حلم است . و اسفندارمذ فرشته موکل به زمین است و نیز بر زنهای درستکار ، عفیف ، شوهر دوست و خیرخواه موکل است . در زمان گذشته ، این ماه و به ویژه این روز ، عید زنان بوده و در این عید ، مردان به زنان بخشش می نمودند و هنوز این رسم در اصفهان ، ری و دیگر بلدان پهله ( سرزمین های پهلوی زبان ) باقی مانده و به فارسی مزدگیران می گویند » .
در « برهان قاطع » نیز چنین آمده است : « در این روز ، جشن سازند و عید نمایند . نیک است رخت نو پوشیدن و درخت نشاندن در این روز به اعتقاد ایشان . و به معنی زمین هم گفته اند . و نام فرشته ای هم هست که موکل زمین و درخت ها و جنگل هاست و مصالح این ماه ، بدو تعلق دارد » .
به نوشته « بن دهش » هر گلی از آن یکی از امشاسپندان می باشد و برای اسپندارمذ ، گل « پلنگ مشک » را نیاز می نمودند . در کتاب پهلوی « گزیده های زاد سپرم » ایزد اسپندارمذ این گونه نموده شده است : دوشیزه ای با جامه تابناک و کمربند زرین که بر آن سی وسه بند به چشم می خورد . مادر همه زایشمندان روی زمین است و از برای سرشت مادری و نیک مهری ، همه آفریدگان را که فرزندان اویند ، می بخشاید . این امشاسپند افزون بخش ، هرگز خواهشی از اورمزد نمی خواهد ؛ زیرا به سبب درست اندیشی ، تا فرجام جهان ، بردبار و بدون شکایت است .
کتاب « بن دهش » نیز درباره این مادر باکره می گوید : نیکویی وی در قناعت است . همه بدیهایی را که بر زمین می رسد ، فرو می خورد . او را کمال اندیشی اینکه همه بدی را که به او کنند ، به خرسندی بپذیرد . او را رادی (بخشندگی) اینکه همه آفریدگان از او زنده اند .
در « روایت پهلوی » نخستین مرد گیتی ( کیومرد ، کیومرث ) از مام زمین ( اسپندارمذ ) زاده می شود : مردم از آن گل اند که گیومرث را از آن ساخت ؛ به سان نطفه در اسپندارمذ ( زمین ) جای داد و گیومرت را اسپندار مذ ، بیافرید و زاد .
در گاتها ( سروده های زرتشت ) می خوانیم که اسپندارمذ ، آدمی را پاکی می بخشد (51:21). پناهگاه نیک ماست و پایداری و توانایی را به ما ارزانی می دارد . اهوره مزدا در پرتو اشه ( عشق ، نظم ) از آغاز زندگی ، گیاهان را بر آن برویانید(48:6).
نام سپندارمذ از ریشه « س پنت آرم ئیتی » می باشد . سپنت یا سپند را پاک و مقدس ، و نیز افزاینده ، معنی کرده اند . «آرم»+پسوند «ئیتی» می تواند به معنی رامش بخش باشد . بنابراین سپندارمذ می شود : « رامش بخش » یا « فزاینده پاک » . در گاتها بارها این ایزد به گونه « آرمئیتی » آمده و دور نیست که اسطوره « باغ ارم » با چشمداشت به زمین بهشتی ساخته و پرداخته شده باشد . « مسعود سعد سلمان » درباره این روز سروده :
سپندارمذ روز خیز ای نگار/ سپندار ما را و جام می آر
می آر از پی آنکه بی می نشد/ دلی شادمان و تنی شاد خوار
سپند آر بی آنکه چشم بدان/ بگرداند ایزد از این روزگار
یاری نامه ها:
- فرهنگ نامهای اوستا / هاشم رضی - گاتها / ترجمه ح . وحیدی - اوستا / گزارش ج . دوستخواه - بن دهش / ترجمه مهرداد بهار - روایت پهلوی / ترجمه مهشید میرفخرایی - گزیده های زادسپرم / ترجمه راشد محصل
{چاپ شده در: روزنامه اطلاعات، چهارشنبه 5 اسفند 1383}