بمان میهن که بی تو همدمی نیست / بجز مهرت به سینه، مرهمی نیست
مرو میهن ز یاد و از دل من / به جانم با تو اندوه و غمی نیست
کویرت گر چه گرم و آتشین است / ولی سوزنده همچون مهر من نیست
نه تازی و نه ترکی و نه رومی / نگهدار نژاد و چهر من نیست
مرا سوگند بر آن خاک پاکت / که جز عشق تو در اندیشه ام نیست
قسم بر قادسیه، بر نهاوند / که حب تازیان در ریشه ام نیست
منم فرزند فردوسی توس ات / که هنبازش خداوند سخن نیست
منم آن چاکر پیر مغان ات / که زرتشت است و در او اهرمن نیست
ز هر چکه از آن کوه و چکادت / ببارم چامه ای که بی هنر نیست
نباشد نام ایرانی بر آن کس / که مام میهنش را شیر نر نیست
منم سرباز آن شاه مسیح ات / که کورش باشد و جز ماه من نیست
بخواهم خون رستم، کین بابک / که خان تازیان را گاه من نیست
برآریم رستخیز و تازه سازیم / که کیشی بهتر از کیش کهن نیست
بهشت میهنم، دوزخ بکردند/ نه این مرز هنر، ترک و ختن نیست
بمان میهن که که گیتی از تو آباد / تو را در این جهانت همسری نیست
اگر تخت جم ات دشمن گرفته / نخواهم آن سری که افسری نیست
همان به که در این کشور نباشد/ هرآنکس که ورا درد وطن نیست
شنو از سوشیانت این پند جاوید / که جای دشمنان، باغ سمن نیست
امید عطایی فرد (سوشیانت مزدیسنا)
اردیبهشت 2569