۱۳۸۸/۰۱/۰۹

نهم فروردین: ۴۴ سال گزشت…


... من در میان کتابها بزرگ شدم زیرا پدرم (احمد عطایی) یکی از پیشکسوتان نشر بوده است. کتاب، همانند خوراک و پوشاک، بخشی جدا ناشدنی از زندگیم به شمار میرفت. و به راستی، به قول شادروان «یمینی شریف»، کتاب، دوستی دانا و مهربان مینماید. زمانی که بیست ساله بودم (۱۳۶۴) کانون ایرانشناسی جوانان (کاج) را بنا نهادم و یک دهه پس از آن، انجمن شاهنامه دوستان ایران (اشا) را پایه گزاری کردم. در این انجمنها و دیگر همایشها و سخنرانیهایی که داشتم، به دور از هرگونه سیاست بازی و جریان سازیهای ایدئولوژیک، تنها به زمینه‌ها و برنامه‌های فرهنگی پرداختم و کوشیدم راه راست و روشن را که همانا میهن پرستی بود، به جوانان وطنم نشان دهم. از آنجا که در بسیاری از پهنه‌ها پژوهشی در کار نبود و یا پژوهندگان دارای بینش درستی نبودند، با کوششی پر دامنه به کار پرداختم که فهرست فشرده ای از برنامه‌هایم را در اینجا یادآور میشوم:
ارایه دیدگاه و گمانه‌هایی نوین در استوره‌شناسی ایرانی و رمزگشایی داستانها.
• بازسازی اوستا بر پایه متنهای پهلوی و ترجمان پارسی.
• ترجمانی تازه و متفاوت، از پاره‌ای از بندهای گاتها.
• ویرایش شاهنامه فردوسی.
• یافتن و ساختن واژگانی در برابر کلمات بیگانه.
• بررسی بنیادها و مبدا تاریخ ایران که دستکم به ده هزار سال میرسد.
• کاوش در فلسفه سیاسی و جامعه شناسی ایران باستان و آیین شهریاری.
• یافته‌ها و کشفیاتی درباره بناهای باستانی.
• نگارش داستانهایی درباره چهره های استوره‌ای.
• دانشنامه ایران باستان.
و... اکنون در سالروز چهل و چهارمین سال زندگی، همچنان در آرزو و افسوس ایرانی بزرگ و شکوهمند هستم. و بهترین ارمغان شما دوستان و یاران ارجمندم به من، همانا پیوستن به پویشهای ایرانشناسی و شناساندن این تارنگار و نیز آثاریست که برای جوانان میهن دوست به یادگار نهاده‌ام.