۱۳۹۶/۰۶/۰۵

نمادهای ایزدان

پژوهش: هیربد سوشیانت مزدیسنا


یکی از رمزهای اوستا، پیوند امشاسپندان با آفریده هاست. برای نمونه میشود چنین پنداشت که در روندی تکاملی:
اردی بهشت: گوی آتشین و جداشده از خورشید (اشا پسر اهورا)
شهریور: فلز گداخته ی هسته ی زمین
اسپندارمذ: سنگ و خاک پوسته ی زمین
خورداد: آبها و دریاهای زمین
امرداد: گیاهان و رستنی های زمین
بهمن: جانداران زمین
اورمزد: انسان کامل

۱۳۹۶/۰۶/۰۳

درباره ی اختران

گزارش: هیربد سوشیانت مزدیسنا


{} چون اورمزد، نخست سپهر را افرید، ستارگان اختری را بر آن گمارد که مایه ور این دوازده برج آسمانی اند: بره (حمل)، گاو (ثور)، دوپیکر (جوزا)، خرچنگ (سرطان)، شیر (اسد)، خوشه (سنبله)، ترازو (میزان)، کژدم (عقرب)، نیمسب (قوس)، بز (جدی)، دلو (دول)، ماهی (حوت). 
{} این اختران در خانه شماری ماه (منازل قمر)، به بیست و هفت خرده و بخش میگردند؛ به نامهای: پدیس پر، پیش پرویز، پرویز، پَییگ، بزی سر، بشن، رَخ وَت، تریشَگ، ازَرَگ، نَخو، مَیان، اَو دُم، ماشاهَه، اُس پور، هوسرَو، سِروُی، وَر، دل، درفشه، وَرَنت، گا، یوغ، موری، بن زَه، ک-َهت سر، کهت میان، کهت.
{} اورمزد برای همه ی افرینش اغازین جهان، جایگاه ساخت تا پس از رسیدن اهریمن، به رویارویی با ان دشمن بکوشند و آفریدگان را از آن پتیارگان رهایی بخشند. همسان سپاه و لشگر که در رزمگاه به چند بخش میشوند، برای هر یک از دوازده اختر (برج آسمانی)، شش میلیون و چهارسد و هشتاد هزار ستاره ی خرد، به یاری آورده شد. این آمار اخترشماری کنونیست؛ وگرنه بی شمار ستارگان دیگر به یاری ایستاده اند.
{} این سپهر، مانند یک سال نهاده شد و دوازده اختر (برج آسمانی) چون دوازده ماه. هر اختری سی درجه است؛ مانند هر ماه سی روزه. سپهر اختران چونان چرخه ای است که در این دوران آمیختگی در جنبش میباشد. بر فراز آن اختران دوازده گانه، «ستارگان نیامیزنده» جای دارد که پس از رسیدن اهریمن، با او نبرد کردند و نگزاشتنند به بالاتر بیامیزد. از این رو ستارگان نیامیزنده، خانده شدند که به اهریمن، آلوده نگشتند. اخترشماران، جایگاه این اختران را «سپهر بالای سپهر» مینامند. ایشان را سنجش و شمارش، شدنی نیست.
{} بر آن اختران (برج های دوازده گانه)، چهار سپاهبد به چهار سوی گمارده شد. بس بیشمار ستاره ی نامبردار برای همزوری و نیرو دهی به آن اختران، به هر سوی و جایی گمارده شدند. تیشتر: سپاهبد شرق؛ سدویس: سپاهبد نیمروز؛ ونند: سپاهبد غرب؛ هفت اورنگ: سپاهبد شمال؛ میخگاه (میخ میان آسمان): سپاهبدان سپاهبد. اورمزد «فره ی بهدین مزدیسنا» را بر آن سپاهبدان گمارد که «جوهر رزم» میخانند و آشکار شدن پاکی در برابر آلودگی است. پارند و مزده داد و دیگر از این شمار، سرداران پاسدار پیرامون سپهرند. اخترشماران این ستارگان را نابیابانی میخانند و بر سه گونه بزرگ: همچون خانه ای سنگی، و میانه: همچون چرخه ای درشت، و کوچک: همچون سر گاو خانگی میدانند. از آن اختران: تیشتر، بَشن، تریشگ، ازَرَگ، پَدیس پر، پیش پرویز، تیزرو تر هستند.
{} فره ی بهدین مزدیسنان مانند کمربند مقدس زرتشتیان (ای ونگ هان) میباشد که سه تا شده و دارای سه گره است. این فره در پایه ی ستارگان نیامیزنده، پیرامون آسمان را نگه میدارد. این ستارگان که نگزاشتند تاریکی و بزهکاری اهریمن به بالاتر بیامیزد، جوهره ی رزم پاکی با آلودگی خانده میشوند.
{} در آسمان، به همان گونه، از اباختران (سیارات)، تیر (عطارد): سپاهبد خراسان (شرق)، بهرام (مریخ): سپاهبد خوروران (غرب)، اناهید (زهره): سپاهبد نیمروز، هرمزد (مشتری): سپاهبد اباختر (شمال)، کیوان (زحل): سپاهبد سپاهبدان. کیوان و هرمزد و بهرام، هر کدام یکسد و هشتاد درجه از مهر (گردونه خورشید)، تیر به یکهزار و هشتسد و پنجاه دقیقه، اناهید به دوهزار و هشتسد و سی و یک دقیقه، به درازی و کوتاهی بسته شده اند.
{} اباختران (سیارات منظومه شمسی)از دوازده کده ی اختران (دوازده برج آسمانی) میگزرند. هر کدام از کده ها را پتیاره ای است. بالست (اوج) و نشیب (فرود) در هر برج، مرز سود و زیان، شادی و درد است. اباختران (سیاره ها) مانند اختران از آراستگی زمانی برخوردار نیستند و پویشی دیگرگون دارند؛ باشد که تیزرو، کندرو، پس رونده و ایستنده بنمایند. آنها در فرازو فرود، و کاهش و افزایش هستند. نام یافتن ایشان به اباختران (سیارات) از آن است که اختر (ستاره) نیستند. از سودمندی های روشنی ایشان، یکی این است که آسیب کمتری میرسانند؛ و دیگر اینکه، مردم از دیدن سیاهی ایشان نترسند. نور اباختران بسان برق چشم خزنده ای خوفناک است که جامه ای دیبا و زیبا پوشیده باشد!
{} همانند این اباختران، تیر شهاب است. ایشان (سنگهای آسمانی) را دیو مینامند زیرا بدکردار و پیرساز و نابینا کننده هستند.
{} اینکه چرا نیکی گیتی را بنابر شایستگیها، بخشش نمی کنند اما روح و روان را در جهان دیگر بنابر شایستگی کردارش داوری میکنند؟
اورمزد خدا از برای مهربانیش به آفریدگان، هم به نیکان و هم به بدان، همه گونه نیکی می بخشد. امّا اگر از روی سنجش و شمار درست، به آنان نمی رسد، به سبب ستم اهرمن و دیوان و دزدی آن هفت سیّاره است. و در جهان دیگر، از این رو، روان را بنابر کردارش داوری می کنند که بدکاری هر کسی، بر پایه ی گزینشی است که خودش انجام داده است.
{} ستاره ی هفت اورنگ به سوی اباختر (شمال) گمارده شد؛ همان جایی که اهریمن درتاخت و دوزخ ساخت. در این دوران امیختگی، از بهر پاسداری، هر یک از هفت کشور را بندی به او پیوسته است و از این رو: هفت اورنگ خانده میشود.
{} همکاران و یاوران تیشتر سپاهبد شرق، باد و ابر و اتش وازشت هستند که با رسیدن اهریمن، همراه ان مینوی بزرگ: تیشتر، آب ستاندند و باران دادند.
{} میانگین درنگ خورشید هنگامی که اختری را رد کند و به اختر دیگری برسد، به اندازه ی زمانیست که کسی سنگی برستاند و بیفکند. پویش خورشید مانند تیر بزرگ سه پر است که مردی بزرگ اندام از کمانی بزرگ پرتاب کند. پویش ماه مانند تیری میانه است که مردی میانه اندام از کمانی میانه پرتاب کند. شتاب (ظاهری) ستارگان مانند تیر کوچکیست که مردی کوچک اندام از کمانی کوچک بیندازد.
{} در اغاز هنگامی که اهریمن درتاخت، هفت اورنگ از هرمزد (سیاره ی مشتری)، و سدویس از ناهید (سیاره زهره) نیروی بیشتری داشتند و از اسیب رسانی این دو گردنده، جلوگیری کردند. بدین روی، اخترشماران اینها را کرفه گر(سودمند) میخانند. اما بهرام (سیاره مریخ) از ونند، و کیوان (سیاره زحل) از میخگاه نیرویی فراتر یافتند و اخترشماران، اینها را بزهکار میخانند. تیر (سیاره عطارد) با تیشتر همزور و همنیرو بود و از این رو، اخترشماران میگویند که تیر با کرفه گران: سودمند، و با بزه گران: زیان رسان است.
{} بدین روی میگویند که هرمزد: ستاره زندگی و کیوان: ستاره مرگ است که هرمزد به سبب ناتوانی در برابر هماوردش (هفت اورنگ)، کامبخش اوست: زندگی و روایی و خواسته میبخشد. کیوان به سبب چیرگی بر هماوردش (میخگاه)، وارونه ی کام او کند: مرگ و تباهی و دریوزگی؛ از این رو پتیاره است.
{} اناهید آب سرشت است زیرا هماوردش: سدویس چنین است. تیر را بادی میخانند زیرا هماوردش: تیشتر، باد و باران میسازد.
{} اختران: آب سرشت و زمین (خاک) سرشت و گیاه سرشت هستند. اختران آب سرشت: تیشتر، تریشگ، پدیسپر، پیش پرویز، و هفت ستاره که پرویز میخانند. اختران زمین سرشت: هفت اورنگ و میخ میان اسمان. ستارگان دیگر نیز گیاه سرشت هستند.
{} اخترشماری های دیگری نیز در میان میباشد اما روشن ترین انها از بهدین مزدیسنان پیداست.

{} در آغاز آفرینش، از ستاره ی هرمزد: برای آفریدگان زندگی فرا رفت؛ نه از گوهر خودش بلکه از همبندی آن به روشنان . از کیوان: مرگ به آفریدگان پیش رفتتا زمانی که هر دو ستاره در بالست و اوج بودند، گیومرت  با نیروی خودش زندگی کرد. ستاره هرمزد در برج خرچنگ در سوی برامدان (مشرق) بود که «جانان» نیز خانده میشود زیرا جاییست که به یاری اش زندگی بخشیده میشودکیوان در برج ترازو در میخ زیر زمین (وتد الارض) بود که زور مزگ در آن اشکارتر و نیرومندتر است. پس از سی سال که کیوان دوباره به  بالست خود در برج ترازو آمد، ستاره هرمزد در برج بهی (بز، جدی) بود که نشیب اوست. با پیروزی کیوان بر هرمزد، گیومرت به چپ افتاد و در گزشت.

۱۳۹۶/۰۶/۰۱

درباره ی اتش

گزارش: هیربد سوشیانت مزدیسنا

آفرینش آتش و گونه هایش
{} اورمزد، آتش را از اندیشه اش آفرید و فروغش را از روشنی بیکران آورید.
{} اورمزد، آتش را اخگرگونه آفرید و درخشش آن، از جایگاه اورمزد، از روشنان بیکران پیوستآنگونه تنی نیکو که اتش را درخور است.
هنجار جهان و آفریدگان از آتش است.
{} اورمزد، آتش را در همه ی آفرینش چنان پراکنید و فراز برد که یک خانه دار، چون در خانه اش میشود، زغال سرخ در سراسر هیمه باز مینهد.
{} اورمزد به آتش فرموددر هنگامه ی اهریمنی، با توست پرستاری مردم، از میان بردن درد و سردی، و خورش ساختن و پختنهنگامی که تو را چیزی برمینهند و پیرامونت را هیزم میچینند، بیرون آی و فراز بگیر.
{} اورمزد، آتش را بر پنج گونه افرید:
یکمآتش آسمان سوز (برزی سوه = بلند ساینده).
دومآتش تن سوز (وهو فریان، بهفِرَنف تار = بهترین دوست)
سومآتش گیاه سوز (اور وازشت = گیاه پز)
چهارمآتش ابر سوز (وازشت = گرم کننده)
پنجمآتش زمین سوز (اسپِنیشت = افزاینده)
{} آتش برزی سوهدر گرو-دمان آفریده شدفره ای در آسمان است که در آتش بهرام پایگاه دارد؛ بسان خانه داری که سر و سامانش به خانه اش میباشدافزون شدن نیروی او، از روشنی و درخشش آتش، سوزاندن بوی خوش و پاکیزگی ستایشگاه ایزدان استکارکرد اوپیکار با دروغ مینویی (آسیبهای ناپیدا)، یاوری به ایزد سروش برای پاسبانی خفتگان در شب، سوزاندن پری سانان (شخانه هاکه با گند و دود و پلیدی شان به دشمنی روشنان می آیند تا آفریدگان را تباه کنند. <سوختن شهابها در جو زمین>
{} آتش وهو فریاندرون شکم مردمان و جانوران استکارکرد آنگوارش آب و خورش، و تافتن و گرم کردن تن، و روشن بودن چشمان است.
{} آتش اور وازشتدرون گیاهان و نیز در تخم آنها استکارکرد آنسابیدن زمین، تافتن و تراویدن اب برای گرم نمودن گیاه و پیدایش شکوفه های دلپسند و نیک سیما و خوشبوی، و رساندن میوه با مزه های گوناگون استاین آتش تنها آب میخورد و خورش را نمیتواند گوارش کند.
{} آتش وازَشتدر ابر، پویان استکارکرد آن در اندروای (هوا): برق زدن در تیرگی و تاریکی ابر، سبک و باریک کردن ستبرای هوا برای گداختن تگرگ، و گرم کردن به اندازه ی آبی که در ابر است برای ریختن سرشک (باران). آتش وازَشت به رویارویی دیو اسپنجروش (دربند کننده آب در ابرهامی ایستداین آتش، نه آب و نه خورش را گوارنده  نیست.
{} آتش اسپنیشتگزارش و معنایش برکت بخشنده میباشدتنها خورش (مواد خشکرا میخورد و آب پزیر نیستدر گیتی و جهان مادی به کار داشته میشوداین آتش که خود در گرو دمان (ارش روشنزاده شد،  پیداست که آتشی زمینسوز استسرده های هم چهره (آتشهای همنوع و هم سرشترا می افزاید. <سته ی مرکزی و آتشین زمین>. 
{} اورمزد در اغاز افرینش، همه ی زمین را برای پاسبانی، سپارید به:
آزر فرن بغآتش ورجاوند که همچون اتوربان و موبد است.
آزر گُشن اسبآتش تکاور که همچون ارتشتار و سپاهی است.
آزر برزین مهرآتش پر سود که همچون کشاورز و شبان است.
{} اورمزد هنگامی که خواست تن مادی آتش را بیافریند، آتش نالید کهبه گیتی نروم، زیرا بر من بسی بدی کنند.
پس اورمزد به آزربایگان، به «اس نوند کوه»، آزر گشنسب را بهرام گونه نشانید و گفتمردم میتوانند کار خوراک را به آتش خانگی سپارند و پس از فراهم شدن خوراک، آن آتش را دوباره به آتشگاه بهرام ببرند و بی گزند نمایند.
پس آتش برای آمدن به گیتی همداستان شد و اورمزد برای پاداش، همه ی آتشهای بهرام ایزد را به پاکی پدید آورد.
{} آزر گشن اسپ تا پادشاهی کیخسرو به آن آیین، پاسبانی جهان میکردچون کیخسرو برای برفکندن بتکده دیوها به آزربایگان رفت، آزر گشن اسپ بر یال اسب کیخسرو نشست و تیرگی و تاریکی را از میان برد و آنجا را روشن کرد تا بتکده ویران شدبر همان جای، بر فراز «اس نوند کوه»، آتشگاه آزرگشن اسپ نشانده شد.
{} اورمزد، آزر فرن بغ را به پاداش پیکار با زهاک، به خوارزم، به «فرهمند کوه» نشانیدهنگامی که دیوها جم را از میان بریدند، آزر خوره (= فرن بغفره ی جم را از دست زهاک رهایی بخشیددر پادشاهی گشتاسپ شاه، آزر فرن بغ از خوارزم به «روشن کوه»، به سرزمین کاریان (پارسنشانده شد.
{} اورمزد، آزر برزین مهر را به پاداش گرواندن گشتاسب به دین زرتشت، بهرام گونه در سرزمینی به نام «پشته گشتاسپان»، به «ریوند کوه»، نشانیدچون انوشه روان زرتشت، به رواج دین پرداخت و برای بی گمان کردن گشتاسپ و فرزندانش به دین ایزدان، بسی چیزها آشکار نمود، گشتاسپ این آتش را به کوه ریوند (نیشابوربه دادگاه (= آتشکدهنشانید.
{} اورمزد در اغاز آفرینش، سه اتش را همچون سه فره، برای پاسبانی جهان آورید.
{} هستی این اتشها در جهان، در خدایی و پادشاهی هوشنگ، بیشتر پیدا و نمایان بودآنگاه که مردم، همراه گاو «سر-سوز» از کشور خونیرس به کشورهای دیگر کوچ کردند، در نیمه راه دریا، شبی بادی شگفت و خیزاب های سخت، درگرفتآتشپایه ای که در پشت گاو، آتش جهنده و هویدا را نگه داشته بود، به دریا افتاد و همه جا را روشن کردگوهر آن آتش بزرگ به سه بخش پدیدار شد و در سه آتشپایه نشاندند و از دریاها گزشتندآنها سه فره ی مهمان در سه آتش گشتندفرن بغ، گشن اسپ، برزین مهرآنها با آن تن فرهمندانه در جهان هستند.
{} جم در پادشاهی اش همه ی کارها را بیشتر به یاری این سه اتش میکرد.
{} این هر سه آتش، آزر بهرام هستند و تن همه شان، همسان اتش گیتی استفره ای که در آتشها مهمان است و جای دارد، مانند روانی از مینو است که در تن مردمان هنگامی که در شکم مادر هستند، برمینشیند و تن ایشان را تا زنده هستند برومند میداردچون تن بمیرد و به زمین بازامیزد، روان هم به مینو بازگردد.
{} هنگامی که هزار اتش مادی و زمینی را یکی کنند و با ان نیرنگ (دعایاشکار، زوهر (پیشکش مایعدهند و به دادگاه (آتشکدهبنشانند، انگاه مینویی از فره ی اتشان بر این آتش مینشیندهمانند آن سه آزر مینوی که بر اتش مادی و گیتی مهمان شدند، این اتشهای دیگر نیز آتش بهرام هستندتن آنها از اتش زمینی و روان شان ان فره است که از سوی خدایان بر آنها نشانده میشود.
{} آتشها با از میان بردن دروغ، از مردمان پاسبانی میکنندهرگاه فسرده و خاموش شوند، آن فره به مینوان باز میرسدآتش را از این رو به نام بهرام میخانند که همه ی اتشهای جهان را ایزد بهرام پشتیبانی میکند؛ و پاسبانی با ایزد سروش است و این دو ایزد با یکدیگر همکارند.
{} آزر فرن بغ که آتوربان (موبداتشهاست، آزر گشن اسپ که ارتشتار آتشهاست، آزر برزین مهر که واستریوش (پرورنده یآتشهاست، در همکاری با بهرام هستند و تا فَرَش گرد (رستاخیز)، پاسبان جهانندچون با تابش خویش، دیو و دروغ را بزنند، مردمان گویند کهآتشی بگزشت.
{} آمدن ایزدان از جهان مینوی به گیتی و جهان مادی، نخست به آتش بهرام و سپس به دیگر جای هاست.
{} پرهیزگاری آتشین بسی گونه ها دارد که دو تایش برتر استیکی زمانی که با بی گناهی و راستی به آتش پرهیزی بپردازند؛ و دیگری زمانی که آتش را ارزشمند بدارند.
{} باید کوشا بود برای افروختن اتش در هنگام یکسوم میان شب تا بسی دیوها زده و رانده شوندتا زمانی که اتش افروخته است، به هرجایی که نور و گرمایش به پیش برود، تیره و تاری را میبرد و ناپیدا مینمایداین کار، یاری به مینویی است که برای نابودی آن تیرگی گمارده شده استو آن مینو، روان اتش افروزان را روشن و نیکو و آسوده میسازد.
{} آتش بهرام را باید در دهستان و شهرستان، نیکو نگه داشت زیرا اگر آتش بهرام نبود هیچکس نمی توانست از شهری به شهر دیگر برود؛ از خوره (فره یآتش بهرام است که در راهها کسی بر دیگری نمیتواند دست درازی کندهر شب یک بار و هر روز دوبار باید آتش بهرام را برافروخت و هیزم تمام بگزارندبه آتش افروز باید نان و نفقه بدهندهرگاه ان اتش را خشنود کنند، هر آتش که در هفت کشور باشد نیز از ان فرد خشنود میشود.


درباره ی آتشکده ها
{} آتش بهرام بسیار است و هر یک را شاهی نشانده استبسیاری در فرمانروایی تازیان خاموش شد.
{} آتش فرمگر / سرزمین مان گیوگانبی خورش میسوختدر روزدود و در شبآتش پیدا بوداگر چیزی پاک بر ان می افکندند میپزیرفت و اگر ریمن و پلید بود، بیرون می افکنداز برای گرمایش، هیچ جادوگر و گناهکاری یارای نزدیک شدن به آن را نداشت.
{} آتش کومشآتش بی خورش میخاندند و زیر خاکستر هرگز نهفته نمیشدچه با هیزم و چه بدون آن، همیشه میسوخت.
{} آتش وَرد استر / سرزمین بخلان، پیشه دهفریدون نشانید.
{} آتش کاسکان / سرزمین کاشزاب پسر تهماسب نشانید.
{} آتش سه گانه ی کرکوی / سرزمین سیستانافراسیاب هنگام فرمانروایی بر ایران نشانید.