۱۳۸۷/۱۱/۱۷

تجزيه قفقاز از ايران (۲)



{جواد شریف نژاد}

در زمستان سال 1184 خورشيدي (فوريه 1805 ميلادي)، نيروي دريايي روسيه، مركب از دوازده كشتي جنگي و چند ناو تداركاتي به فرماندهي ژنرال شفت (Sheft) در بندرانزلي نيرو پياده كرد. روس‌ها تا شهر «پير بازار» پيش آمدند. اما در آنجا، از نيروهاي «ميرزاموسي منجم‌باشي» حاكم گيلان به سختي شكست خوردند. در اين فرآيند، ژنرال «شفت» با تحمل تلفات سنگين و از دست دادن چند فروند كشتي جنگي، راه فرار در پيش گرفت. يك سال بعد (دي ماه 1184 خورشيدي ـ ژانويه 1806 ميلادي) روس‌ها با تجديد نيرو، به شهر بادكوبه (باكو) هجوم آوردند. اما، سيسيانوف خيلي زود دريافت كه با وجود برخورداري از لشگر انبوه و تازه‌نفس، توان گشودن قلعه و شهر «بادكوبه» را ندارد. از اين رو، راه تزوير و نيرنگ در پيش گرفت. وي بر آن بود كه در اثر ايجاد درگيري، همراهانش «حسين‌قلي‌خان» را به قتل رسانند اما «ابراهيم‌خان» پسرعموي حسين‌قلي‌خان، به روس‌ها پيش‌دستي كرد و سوء قصدكنان را هدف قرار داد. در اين معركه سيسيانوف كشته شد. به دستور حسين‌قلي‌خان، سر مردي كه در خون‌ريزي شهرة آفاق بود و صدها ايراني را به قتل رسانده بود به تهران فرستاده شد. اين واقعه روز 10 بهمن ماه 1184 خورشيدي (30 ژانويه 1806 ميلادي)، رخ داد.
به دنبال كشته شدن ژنرال سيسيانوف، نيروهاي روس پا به فرار گذاشتند. مردم قفقاز به انتقام خون شهيدان، همه جا راه بر آنان بستند و تلفات سنگيني بر باقيماندة نيروهاي سيسيانوف وارد كردند. به طوري كه تنها اندكي از آنان توانستند خود را به روسيه برسانند. به دنبال كشته شدن سيسيانوف، فرماندهي جبهة قفقاز به ژنرال گودوويچ (Godovich) واگذار گرديد. اما در اين دوره هم روس‌ها نتوانستند موفقيتي به دست آورند. در اين ميان، آن دسته از مردم قفقاز كه ميهن خود را در اشغال بيگانه مي‌ديدند، عليه نيروهاي اشغالگر روس قيام كردند. دولت ايران از آغاز نبرد با روس‌ها به دنبال متحداني مي‌گشت. پيروزي‌هاي بزرگ ناپلئون، ايران را متوجه فرانسه كرد. فتحعلي‌شاه، «ميرزا محمدرضاخان قزويني» را با هديه‌هايي گرانبها كه به يك كرور (نيم ميليون) تومان بالغ مي‌شد روانة ديدار ناپلئون كرد. به دنبال چند گفتگو، سرانجام در روز سيزدهم ارديبهشت ماه سال 1186 خورشيدي (4 مه 1807 ميلادي) پيماني ميان نمايندگان دولت ايران و ناپلئون امپراتور فرانسه در اردوگاه فينكن‌اشتاين (Finkenstein) به امضا رسيد. به دنبال اين قرارداد، ناپلئون ژنرال «گاردان» را به سرپرستي هيأتي از نظاميان فرانسوي، به ايران گسيل كرد. گر چه گاردان مأموريت داشت كه ارتش ايران را به سبك نوين آموزش دهد، اما در حقيقت موظف بود كه بهترين راه حملة فرانسه به هندوستان و زمان حمله را تعيين كند.
دو ماه بعد، يعني در روز 7 ژوئيه 1807 / 15 تير ماه 1186 خورشيدي، ناپلئون در تيليسيت (Tilisit) با روس‌ها صلح كرد. بدين‌سان، ارتش تزار كه پس از امضاي پيمان صلح با فرانسه، از جبهة اروپا آزاد شده بود، به جبهة قفقاز گسيل شد تا جنگ عليه ايران را با شدت بيشتري پي گيرد. دولت عثماني نيز كه به پشت‌گرمي فرانسويان در دسامبر 1806 (آذر ماه 1185 خورشيدي) به دولت روسيه اعلام جنگ داده بود، در وضعي بدتر از ايران قرار داشت. از اين روي، عثماني‌ها رو به ايرانيان آوردند. بر پاية گفتگوهاي به عمل آمده، قرار شد كه دو كشور، همزمان ارتش روسيه را در قفقاز مورد حمله قرار دهند. «عباس‌ميرزا» و «يوسف‌پاشا»، هر يك در رأس يك نيروي بيست هزار نفري به سوي دشت «آرپاچاي» حركت كردند تا همزمان به نيروهاي روسيه در گرجستان حمله كنند. اما ژنرال گودوويچ پيشدستي كرد و شكست سختي به عثماني‌ها وارد كرد.
به دنبال اين شكست، حكومت عثماني بدون اين كه نظر متفق خود يعني ايران را استفسار كند، در ششم سپتامبر 1807 (14 شهريور ماه 1186 خورشيدي)، پيمان متاركه جنگ با روسيه را امضا كرد. به دنبال خيانت فرانسويان و عثماني‌ها و در اين فرآيند، بي‌نتيجه ماندن اتحاد برابر روسيه، دولت ايران روز 28 اسفند ماه 1187 خورشيدي (19 مارس 1809 ميلادي)، ناچار با دولت انگلستان پيمان بست. بر پاية اين پيمان، دولت ايران پذيرفت كه به سپاهيان هيچ كشوري اجازة عبور از خاك ايران را به سوي هندوستان ندهد. در برابر دولت انگلستان متعهد شد كه اتحاد هميشگي با ايران داشته و در صورت حملة يكي از كشورهاي اروپايي به ايران، كمك‌هاي لازم نظامي را در اختيار ايران قرار دهد. هم‌چنين دولت انگلستان حاكميت ايران را بر خليج‌فارس به رسميت شناخت و تعهد كرد كه هر گاه دولت ايران لازم بداند، ناوگان جنگي خود را در اختيار دولت ايران قرار دهد و كشتي‌هاي مزبور، تنها از نقاطي كه ايران اجازه مي‌دهد، حق عبور داشته باشند. از اين قرارداد، به عنوان قرارداد مجمل (مفصل) نام برده مي‌شود. در 16 ژوئية 1812 (25 تير ماه سال 1191 خورشيدي)، دولت بريتانيا بدون توجه به قرارداد خود با دولت ايران با امپراتوري روس عليه فرانسه (ناپلئون) متحد گرديد و روس‌ها از اين فرصت استفاده كرده سرانجام در سال 1192 خورشيدي (1813 ميلادي)، ارتش تزار بخش‌هاي ديگري از «تالش» را اشغال كرد. دولت ايران بر پاية قرارداد مفصل از دولت انگليس تقاضاي كمك كرد. اما دولت بريتانيا كه با امپراتوري روسيه در برابر ناپلئون متحد شده بود، حاضر نبود عليه روسيه ياري كند. «دولت انگليس مي‌خواست بين ايران و روسيه اگر موقتاً هم باشد تا تعيين تكليف دولت فرانسه، صلح برقرار بماند. زيرا در غير اين صورت روسيه نمي‌توانست تمام توجه خود را معطوف اروپا كند». «سرگوراوزلي» سفير دولت بريتانيا در تهران، ايران را براي پذيرش صلح با روسيه، زير فشار قرار داد. حتي دولت بريتانيا براي ترغيب فتحعلي‌شاه به صلح، وعده داد كه با وساطت سرگوراوزلي، دولت روسيه ايلات از دست رفته را پس خواهد داد. سرانجام به دنبال نزديك به ده سال جنگ كه در بيشتر ساليان نبرد، پيروزي با ايرانيان بود، با اولين شكست مهمي كه در جبهة «اصلاندوز» بر ارتش وليعهد (عباس‌ميرزا) وارد آمد، دولت ايران كه برابر روسيه به كلي تنها مانده بود، زير فشار سياسي انگلستان مجبور به قبول عهدنامة صلح شد.
گفتگوهاي صلح، با وساطت سفير انگليس، چند ماه به درازا كشيد و سرانجام در روز بيستم مهر ماه 1192 خورشيدي (12 اكتبر 1813 ميلادي)، عهدنامة ننگين گلستان به ايران تحميل گرديد. به موجب اين عهدنامة تحميلي سرزمين‌هاي زير از ايران متنزع شد: ايالت قره‌باغ (كوراباغ) گنجه، خانات‌شكي، شيروان، قبه، دربند، بادكوبه، تمامي سرزمين داغستان و گرجستان، محال شوره‌گل، آچوق‌باشي، گروزي، منگريل، آبخاز و آن بخش از سرزمين تالش كه به هنگام امضاي عهدنامة مزبور در اشغال ارتش روسيه بود. از سوي ديگر، بر پاية اين قرارداد تحميلي، حاكميت بلامنازع دولت ايران بر درياي مازندران نيز خدشه‌دار گرديد.