۱۳۸۸/۰۸/۲۴

زرتشت و اوستا (3)



اگر چه سرزمین مصر در آفریقا واقع شده ، اما یکسره با فرهنگهای این قاره ناهمگون است. گاهی بر سر شاهان مصر، پرنده ای نشسته است ؛ که همان همای پادشاهی و بخشنده فره در آئین ایرانیست . لقب شاهان مصر: فرعون ، نیز می تواند برساخته ای از " فره " باشد. در " مجمع التواریخ" نام یکی از مهتران جادوگران فرعون : " شاپور" است.  یکی از فرعون های مصر اصلش از بلخ بود. می توان گفت: مصریان باستان از نژاد آریایی هستند.
تا همین 50 سال پیش مراسم نوروز در ده های دور افتاده و قبطی نشین مصر اجرا می شده است.
مصریان سه بخش برای انسان میشناختند:
کا: همخانواده با " کی " به معنی : شاه و از ریشه " گی " اوستایی و نیز " گائو" یا گئو" به معنای : زندگی . نماد " کا " قوچ بود و همانندی " کا" با گئو و گاو در خور یاد آوریست. واژه گی یا " گیان " به نام جان یک واژه کُردی است.
با : همخانواده با واژه های اوستایی " بی " و " بو " به معنی : بودن. همچنین واژه های بوذ به معنی : بوی ، حس ، هوشیاری و آگاهی . از آنجا که " با " یا " بوذ " را به گونه پرنده نشان می دادند، آیا نام " باز" ازاین ریشه است؟ گاهی واژه های تک اوایی را تکرار می کنند مانند: بابا - بی بی - کا کا
تاریخ نگاران رومی و یونانی درباره نام زرتشت چنین گزارش داده اند: پرتوی که روشنی اش از ستارگان است.
یونان در پرتو تاثیر ایرانیان تحول یافته .دست کم فیساغورس، امپدوکلس، دموکریتوس و افلاطون از دریا ها گذشتند تا به تعالیم ایرانی دست یابند.این افراد پس از بازگشت به میهن خود، دانش ایرانی را ستوده بودند وآن را آکنده از راز و اسرار دانستند.
در طی سال های درازی که ایران در تماس با یونان بود ، این ایران بود که بیشتر بر یونان تاثیر کرد و نه برعکس ؛ ایران به اصطلاح یونان را ایرانی کرد.
فلسفه و دانش یونان را معمولا با " تالس" آغاز می کنند. میلتوس " زادگاه تالس" پس از شکست " کروزوس" و فتح لودیا ( لیدیه ) بخشی از شاهنشاهی هخامنشی شناخته می شد و تحت تاثیر فرهنگ ایرانی قرار داشته .
ویل دورانت در تاریخ تمدن / یونان باستان میگوید: هراکلیوس معتقد شد که آتش ، ذات هستی است؛ و شاید این اندیشه او از آتش ستایی ایرانیان الهام گرفته باشد. او آتش وروح خدا را از یکدیگر مستقل نمی داند. کلمه آتش را ، هم در معنای حقیقی و هم در معنای مجازی آن به کار می برد و به وسیله آن از طرفی آتش واقعی ، و از طرفی انرژی عالم را افاده می کند.
در رساله " آلکیبیادس اول " شیفتگی افلاتون به فرهنگ ایرانی نمایان است؛ آنجا که " سقرات " به آلکیبیاس می گوید:
- اگر تو اجداد خود را ... در برابر اردشیر پسر خشایار شا نمایش دهی بی گمان بر تو خواهند خندید. پس نیک بنگر تا ببینی که ما از حیث تبار و تربیت تا چه پایه از آنان کمتریم ...
مطابق بررسی هایی که به شیوه تحسین انگیزی توسط " ژوزف بیدز" انجام گرفته، اینک بسیار محتمل می نماید که حداقل بخشی از آرای فلسفی افلاتون منشاء ایرانی - بابلی داشته است ... افلاتون همچنین با پنداشت ایرانی که مطابق آن ، هدف از بروز آشوب در آخر زمان عبارت است از پالودگی انسان و انجام فرشگرد در گیتی ، آشنایی داشته است. {رساله تیمائوس، بند 22}
پژوهشگران گفته اند آثار افلاتون انباشته از بینش های مغانه است. جرج سارتون مینویسد: چون در سال 525 ق . م کبوجیه مصر را گشود ، فیساغورس همراه وی به بابل رفت و مدت 12 سال در آنجا ماند و به کار تحصیل علم حساب و موسیقی و سایر علوم مغان پرداخت.( تاریخ علم)