۱۳۸۹/۰۵/۰۵

استوره های فردوس/2

امید عطایی فرد
سپهر بهشتی:
آسمان، این سرای روشنی بخش که پهنه اش را کرانه ای نیست، همواره دیدگان انسان را به سوی خود نموده و شنونده ی نیایش های آشکار و نهان زمینیانی بوده است که گنجینه ی دل را به رویش گشوده اند. این که آسمان چگونه پدیدار شد و چه سان پدید آورنده ی جهان مادی گردید، از دیرباز، بینش های گوناگونی را برانگیخته است. ژرف ترین بینشِ دیروز که که دانشِ امروز کم کم به مرزهایش گام می نهد، از آنِ مغانِ ایرانیست که در دفتر گرانبهای «بن دهش» به جا مانده است:«سپهر را از زمان آفرید...»
درباره ماهیت یا گوهر آسمان، دفترهای پهلوی، چنین نگاشته اند:
نخست، آسمان را آفرید: روشن، آشکارا، بسیار دور، و خایه دیسه؛ و از خمآهن که گوهر الماس نر است. سر او به روشنی بیکران پیوست.1
آسمان از گوهر درخشنده ساخته شده است که آن را الماس (فولاد) نیز خواننند.2
آسمان را بن گوهر، آبگینه گون فلز است و او را پا بر جایی از «انغران» است. انغر روشن، خانه ی زرین گوهرنشان است که در بالا، به گاه امشاسپندان پیوسته است.3
نخست، آسمان را آفرید؛ و گوهرش از آبگینه ی سفید است و نگاهدار مادی ندارد.4
آسمان را بی ستون، به مینویی ایستاده، دور کرانه، روشن، و از گوهر خمآهن آفریدم.5
نخست، آسمان را به پا داشتم؛ بدون ستون، بدون نگهدار، که از هیچ سوی، آن را نگاهدار مادی نیست.6
در قرآن نیز به آسمان های بی ستون اشاره شده است:
آسمان ها را بدون ستونی که ببینید بر پا کرده است.(2:13)
آسمان ها را بدون ستون هایی که دیده شوند، آفرید.(10:31)
از دیدگاه کسانی که زندگی زمینی را دوزخی دردناک و اندوهبار می دانستند، آسمان، بهشتی بود که روان ایشان پس از مرگ، در فراخنای آن به پرواز در می آمد و پایه به پایه بالا می رفت. در کتاب «بن دهش» آمده است که اهورامزدا به یاری آسمان، شادی را آفرید تا آفریدگان به شادی در ایستند.
بینشوران، آسمان را دارای طبقات یا پایه های گوناگون می دانستند:
از زمین تا ستاره پایه، همستگان (اعراف) است که ستاره پایه است. از ستاره پایه تا خورشید پایه، برترین زندگی (بهشت) است که در خورشید پایه است. از خورشید پایه تا آسمان، روشنی بیکران است. و گرودمان (عرش اعلا) در روشنی بیکران است.7
رده بندی آسمان در «بن دهش» نا همسان با «روایت پهلوی» می باشد:
آسمان را هفت پایه است: نخست: ابر پایه، دیگر: سپهر اختران، سه دیگر: ستارگان نیامیزنده، چهارم: بهشت، که ماه بدان پایه ایستد، پنجم: گردومان، که انغر روشن خوانده شود و خورشید بدان پایه ایستد؛ گاه امشاسپندان؛ هفتم: روشنی بیکران، جای هرمزد.8
در قرآن نیز آسمان بر هفت بخش است:
اوست که برای شما، همه ی آنچه که در زمین است، آفرید. آنگاه قصد آسمان کرد و آن را هفت آسمان ساخت؛ و او به همه چیز داناست.(2:29)
و بی یقین بر زبر شما هفت آسمان را آفریدیم، و ما از آفرینش غافل نبودیم.(17:23)
و بالای شما هفت آسمان ساختیم و چراغی درخشان قرار دادیم.(13و 12:2
در «دبستان مذاهب» از هفت آسمان به گونه ی مراتب بهشت یا مینو یاد شده و آمده است:
پایه ی اول: در کانیان(معادن) لعل و یاقوت و زمرد و مانند آن.
پایه ی دوم: از رستنی چنار و سرو باغی و امثال آن.
پایه ی سوم: از جانوران مانند اسب تازی و شتر غره.
پایه ی چهارم: از مردم برگزیدگان انسان چون خسروان و نزدکیان این گروه و تندرستان و آسودگان و مانند آن.
چون از این مراتب، برتر شود، ماه پایه است.
و چون به پایه ی بالاتر از این شود، لذت بیشتر یابد تا خورشید پایه که خسرو ستارگان است و فیض او به فوق و تحت می رسد.
و چون از آنجا نیز بگذرد، مرتبه به مرتبه تا فلک اطلس، همه ی پایه ها خوشتر و نیکوتر است. و چون بر فراز مهین سپهر بر آید، به رده ی مهین سروشان رسد. حضرت نورالانوار را با ملائکه مقرب بنگرد. از آن، هیچ لذت برتر و بهتر نبود و این پایه را مینوان مینو گویند.9
در آیین میترا(مهر)، آسمان بر هفت بخش، و هر کدام وابسته به ستاره ای بوده است.روان انسان پس از مرگ، به نوبت هر یک از آسمان ها ا پشت سر گذاشته، در این گذار، از گناهان، پاک و پیراسته می گردد.در زندگی، هر مهرپرست می کوشید تا با گذر از هفت خان یا مرحله، به درجه و پایه ی پیر مغان(انسان کامل) برسد. این بینش را با نمایه ای دیگر در «هفت خان» های رستم و اسفندیار می توان یافت.
به نوشته «هنری کوربن»: بهشت ییمه(جم) یعنی بهشت صورت های ازلی در مرکز جهان قرار دارد زیرا در آنجا تلاقی ملکوتیان و زمینیان رخ می دهد.10
در تاریخ ایران/کمبریج آمده است:
در قرآن به پاره ای از واژه های فارسی بر میخوریم که به اشخاص و مفاهیم کلامی یا اخلاقی اشاره دارند؛ مانند:
عفریت(دیو)، فارسی میانه: آفریتن.
جناح(بزه)، فارسی میانه: ویناه؛ فارسی جدید: گناه.
اما جالب تر از آن، نامهایی هستند که به بهشت و خوشی های مربوط می شوند از جمله خود واژه ی فردوس..
استبرق(زری ابریشمی)، فارسی میانه: استربگ(ستبر) که بهشتیان آن را میپوشند.
نمارق(بالش ها)، پارتی: نمر؛ فارسی میانه و جدید: نرم، که رستگاران بر آن می لمند.
روضه(مرغزار یا باغ پر آب)، فارسی: رود.11
به نوشته ی موبد «فرن بغ دادگی»:
چون مردم در گذرند، سه شب روان به نزدیک تن، آنجای که او را سر بود، نشیند. سپس شب سوم، در بامداد، اگر آن روان از پرهیزگاران باشد، این را گوید که «خوشا او که از آن نیکی او هر کس را بهره است؛ که من نیکو ام و از نیکویی من، هر کس را نیکویی است و مرا هرمزد به کام پادشاهی دهد». بدان سخن، بادی تیز به پذیره آید، بادی بهتر و نیکوتر و خوشبوتر و پروزگرتر از همه ی بادهای نیکوی گیتی که روان را شادی بخشد. در راه، آنگاه او را گاو پیکری به پذیره رسد نیکوتن، سپید جامهو پانزده ساله، که از همه سوی نیکو است.که روان بدو شاد شود. دیگر، بستان پیکری رسد پر بار، پر آب، پر میوه، بس آباد، که روان را از آن، شادی و غنای اندیشه رسد، که بوم بهشتی است.12

پی نوشت:
1.بن دهش، ص 53
2.بن دهش، ص 145
3.زادسپرم، ص 39
4.مینوی خرد، ص 24
5.بن دهش، ص 49
6.روایت پهلوی، ص 57
7.روایت پهلوی، ص 83
8.بن دهش، ص 48
9.دبستان مذاهب، ص 51
10.ارض ملکوت، ص 46
11.از سلوکیان تا فروپاشی دولت ساسانی، ص 723
12.بن دهش، ص 129 و 130. 

با سپاس از یزدان صفایی