۱۳۸۸/۰۸/۰۴

پیشگوییهای ایرانی



زچارم همی بنگرد آفتاب /کزین جنگ ما را بد آید شتاب

ز بهرام و زهره ست ما را گزند/نشاید گذشتن ز چرخ بلند

همان تیر و کیوان برابر شده است/عطارد به برج دوپیکر شدست

کزین پس شکست آید از تازیان/ستاره نگردد مگر بر زیان

بر این سالیان چارسد بگذرد/کزین تخمه گیتی کسی نشمرد...

نه تخت ونه دیهیم بینی نه شهر/ز اختر همه تازیان راست بهر

بپوشند ازیشان گروهی سیاه/زدیبا نهند از بر سر کلاه...

از ایران و از ترک و از تازیان/نژادی پدید آید اندر میان

نه دهقان نه ترک و نه تازی بود/سخنها به کردار بازی بود

(شاهنامه/گفتار سپهبد رستم)

زترکان و بیکند و ختلان چین/برآید سپاهی به ایران زمین

ز هر جانب آهنگ ایران کنند/به سم ستورانش ویران کنند

بر آیند با یکدگر ترک و روم/درافتند در هم چو باد سموم

همیدون بیایند قوم عرب/برانگیخته شر و شور شعب

شود مرز ایران سراسر تباه/ز ترک و ز تازی و رومی سپاه

(زراتشت نامه)

طاعت و عبادت به اجبار خواهد شد . بازار پر از بلور می شود . و گلبانگ جمهوری گردد. کار مردان به نامردی گراید. چهره مردم به زردی گراید. وروزگار افسردگی خواهدشد. در دشت بغداد جنگ به وجود خواهد آمد . همه اش برای نقره و زر خواهد بود. سرانجام هفتادو دو دین ، یک دین خواهد شد. سردفتر و رهبر آن مردی امین خواهد شد. ظالم به شیون خواهد پرداخت. دلش پراز قهر و کین خواهد شد . اینچنین بوده است و اینچنین خواهد شد.

(پیشگویی های ایل بگی جاف)

در این سال خوش و خرم بهار خشک خواهد شد. ظلم در شهرها گسترش خواهد یافت .ودر ایران و عراق جنگ و رستاخیز بر پا خواهد شد. ای یاران ؛ در جنگ ، بسی از مردم کشته خواهند شد. خون مانند سیلاب در زمین ریخته خواهد شد. بلایی عظیم برای کُردان نازل خواهد شد. این بلا مانند دود در کوه ها پخش خواهد شد. از سوی مشرق ،قال و قیل می شود. و عربها در دریای نیل فرو خواهند رفت. تاریکی وبخار ومه ، سرزمین عراق را خواهد پوشاند. سرداری از سرزمین ایران ظهور می کند. سلسله سپاهش پر زور و قدرتمند خواهد بود.

(پیشگویی های درویش اجاق)

ای زرتشت ... به سرزمینهای ایران که من – اورمزد- آفریدم ، به جادوگری بتازند ... اینان را پیمان و راستی آیین نیست و به عهدی که کنند ، پایبند نیستند ... درآن زمان ، همه مردم ، فریفتار باشند؛ یعنی بد یکدیگر خواهند ... سپاس آزرم و نان و نمک ندارند ... مردمان تندخو و خرد، به بزرگی و فرمانروایی رسند. حقیران آواره به حکومت رسند ... گفتار فرومایگان ، بد گویان ، نابکاران و دلقک ها را راست و باور دارند ... همه مردم حریص و ناراست دین باشند ...آب رودها و چشمه ها بکاهد و افزایش نباشد. ستور و گاو و گوسفند ، کمتر بزایند ... جوانان و کودکان ، اندیشناک باشند و از دلشان ، شوخی و بازی و رامش برنیاید... و آزاده و دهقان و بزرگان به درویشی و بیچارگی رسند... ایشان چنان فرمانروایان بدی باشند که اگر مرد پرهیزگار یا مگسی را بکشند، هردو به چشم شان یکسان باشد... و پادشاهی به کامه دیو خشم برود ... و بسیار شهوت زشت ورزند ... زمین لرزه بسیار باشد ... پس ایزد مهر به پشوتن بانگ کند : دین مزدا و تخت پادشاهی را دوباره بیارای ... و سپس سوشیانت ، آفرینش را دوباره پاک بسازد.

( زند بهمن یسن)