از: م.ص.نظمی افشار
در «تاریخ گردیزی» آمده: اين روز مهرگان باشد، و نام روز و نام ماه متفقاند، و چنين گويند: كه اندرين روز آفريدون به بيور اسب، كه او را ضحاك گويند ظفر يافت. مر ضحاك را اسير گرفت و ببست و به دماوند برد و آنجا به حبس كرد او را. مهرگان بزرگ باشد، و بعضي از مغان چنين گويند: كه اين فيروزي فريدون بر بيور اسب، رام روز بودست از مهرماه، و زرتشت كه مغان او را به پيغمبري دارند، ايشان را فرموده است بزرگ داشتن اين روز، و روز نوروز را.
جاحظ نويسندة كتاب «التاج في اخلاق الملوك» در جائي كه هداياي مهرگان و نوروز را شرح ميدهد چنين مينويسد: ((مهرگان آغاز زمستان و فصل سرما و نوروز آغاز گرماست، ليكن در نوروز كارهائي است كه در مهرگان نيست. از آن جمله نوروز آغاز سال و هنگام افتتاح خراج و عزل و نصب كارگزاران و سكه زدن پول از درهم و دينار و پاك كردن آتشكدهها و ريختن آب... و مانند اينها است.)) و در جاي ديگر در توصيف دادرسي پادشاهان در نوروز و مهرگان چنين مينويسد: ((سپس به مردم اجازه ميدهند و نامههاي شكايتآميز آنها را ميگيرند، اگر در ميان آنها نامهاي يافت شود كه كسي از پادشاه شكايت كرده باشد آنها را مقدم بر همه ميگذارند و پس از آن پادشاه مؤبد بزرگ و دبيربد و هيربدان هيربد را ميطلبد و منادي ندا در ميدهد كه هركس از پادشاه شكايت دارد از ميان مردم بيرون آيد....))
«ابوریحان بیرونی» در «آثارالباقیه» درباره عيد مهرگان مینویسد: مهرماه روز اول آن هرمزد روز است و روز شانزدهم مهر است كه عيد بزرگي است و به مهرگان معروف است كه خزان دوم باشد و اين عيد مانند ديگر اعياد براي عموم مردم است و تفسير آن: «دوستي جان» است و گويند كه مهر نام آفتاب است و چون در اين روز آفتاب براي اهل عالم پيدا شد اين است كه اين روز را مهرگان گويند و دليل بر اين گفتار آن است كه از آيين ساسانيان در اين روز اين بود كه تاجي را كه صورت آفتاب بر او بود به سر ميگذاشتند و آفتاب برچرخ خود در آن تاج سوار بود و در اين روز برای ايرانيان بازاري به پا ميشود. ميگويند سبباينكه اين روز را ايرانيان بزرگ داشتهاند آن شادماني و خوشي است كه مردم شنيدند فريدون خروج كرده پس از آنكه كاوه برضحاك بيور اسب خروج نموده بود و او را مغلوب و منكوب ساخته بود؛ مردم را به فريدون خواند و كاوه كسي است كه پادشاهان ايران به رايت او تيمن ميجستند و علم كاوياني از پوست خرس بود و برخي هم گفتهاند از پوست شير بوده و آن را درفش كاويان ناميدند كه پس از او به جواهر و طلا زيب و زيور كردند. نيز گفتهاند در اين روز فرشتگان براي ياري فريدون آمدند و در خانههاي پادشاهان اينطور در اين ماه رسم شده كه در صحن خانه مرد دلاوري هنگام طلوع آفتاب ميايستد و به آوازي بلند ميگويد: «اي فرشتگان بدنيا پايين آييد و شياطين و اشرار را قلع و قمع كنيد و از دنيا آنانرا دفع نماييد». و ميگويند در اين روز خداوند زمين را گسترانيد و كالبدها را براي آنانكه محل ارواح باشد آفريد و در ساعتي از اين روز بود كه خداوند ماه را كه كرهاي سياه و بيفروغ بود بها و جلا بخشيد و بدين سبب گفتهاند كه ماه در مهرگان از آفتاب برتر است و فرخندهترين ساعات آن ماه است. سلمان فارسي ميگويد ما در عهد زرتشتي بودن ميگفتيم خداوند براي زينت بندگان خود ياقوت را در نوروز و زبرجد را در مهرگان بيرون آورد و فضل اين دو بر ايام مانند فضل ياقوت وزبرجد است به جواهر ديگر. ايرانشهري ميگويد كه خداوند از نور و ظلمت بين نوروز و مهرگان پيمان گرفت. سعيدبنفضل ميگويد علماي ايران گفتهاند كه قله كوه شاهين در همه ايام تابستان همواره سياه ديده ميشود و در بامداد مهرگان سپيد ديده ميگردد و چنين به نظر ميآيد كه بر آن برفي است و اين مطلب چه هوا صاف باشد و چه ابر هر دو يكسان است و در هر زمان يكنواخت است. كسروي ميگويد كه من از موبد متوكلي شنيدم كه ميگفت در روز مهرگان آفتاب ميان نور و ظلمت طلوع ميكند و ارواح را در اجساد ميميراند و بدينجهت ايرانيان اين روز را ميرگان گفتهاند. اصحاب نيرنگ گفتهاند كه هركسي بامداد مهرگان قدري انار بخورد و گلاب ببويد آفات بسياري از او دفع خواهد شد. اما آن دسته ايرانيان كه به تأويل قائلند براي اين قبيل مطالب تأويل قائل ميشوند و مهرگان را دليل بر قيامت و آخر عالم ميدانند به اين دليل كه هر چيزي كه داراي نمو باشد در اين روز به منتهاي نمو خود ميرسد و مواد نمو از آن منقطع ميشود و حيوان در اين روز از تناسل باز ميماند چنانكه نوروز را آنچه در مهرگان گفته شد بعكس است و آن را آغاز عالم ميدانند و برخي مهرگان را بر نوروز تفضيل دادهاند. در ملوك خراسان اينطور مرسوم گشته كه در روز مهرگان به سپاهيان و ارتش رخت پاييزي و زمستاني ميدهند. روز بيستويكم، رام روز است كه مهرگان بزرگ باشد و سبب اين عيد آن است كه فريدون به ضحاك ظفر يافت و او را به قيد اسارت درآورد و چون ضحاك را به پيش فريدون آوردند ضحاك گفت: مرا بخون جدّت مكش. و فريدون از راه انكار اين قول گفت: آيا طمع كردهاي كه با جم پسر ويونجهان در قصاص همسر و قرين باشي. بلكه من تو را به خون گاو نري كه در خانه جدم بود ميكشم. سپس بفرمود تا او را بند كردند و در كوه دماوند حبس نمودند و مردم از شر او راحت شدند و اين روز را عيد دانستند و فريدون مردم را امر كرد كه کشتي به كمر بندند و زمزمه كنند و در هنگام طعام سخن نگويند براي سپاسگذاري خداوندي كه ايشان را پس از هزار سال ترس، بار ديگر در ملك خود تصرف داد و اين كار در ايشان سنت و عادت ماند. همه ايرانيان براين قول همدل و همداستانند كه بيوراسب [ضحاک] هزار سال زندگي كرد و اگرچه برخي ميگويند بيشتر از هزار سال زندگي نمود و اين هزار سال مدت پادشاهي و غلبه او بود و گفتهاند اينكه ايرانيان به يكديگر اينطور دعا ميكنندكه: «هزار سالبزي»، از آن روز رسم شده زيرا چون ديدند كه ضحاك توانست هزار سال عمر كند و اين كار در حد امكان است هزار سال زندگي را تجويز نمودند. زرتشت ايرانيان را امر كرد كه بايد مهرجان و رام روز را به يك اندازه بزرگ بداريد و با هم اين دو را عيد بداريد تا آنكه هرمز پسر شاپور پهلوان ميان اين دو را به هم پيوست چنانكه ميان دو نوروز را هم به هم پيوست و سپس ملوك ايران و ايرانيان از آغاز مهرجان تا سي روز تمام براي طبقات مردم مانند آنكه در نوروز گفته شد عيد قرار دادند و براي هر طبقهاي پنج روز عيد دانستند. جشن مهرگان از جشنهاي بسيار بزرگ ايرانيان باستان بوده و در قديم ”متراكانا“ ميگفتند. بعدها مهرگان شده و در عربي مهرجان شده است. اين جشن بزرگ شش روز طول ميكشد، از مهر روز شروع و به رام روز كه شش روز ميشود ختم ميگردد. روز آغاز را مهرگان عامه و روز انجام را مهرگان خاصه گويند. كتزياس يوناني طبيب اردشير دوم(هخامنشي) مينويسد: پادشاهان هخامنشي به هيچ نحو نبايد مست شوند مگر در روز جشن مهرگان كه لباس فاخر ارغواني ميپوشند و در باده پيمايي ميخوارگان شركت مينمايند. مورخ ديگر ”دوريس“ مينويسد: در اين جشن پادشاهان ميرقصيدند. به قول استرابون، خشتره پاون (ساتراپ) ارمنستان در جشن مهرگان بيستهزار كرة اسب به رسم ارمغان به دربار شاهنشاه هخامنشي ميفرستاده. اردشير بابكان و خسرو انوشيروان در اين روز رخت نو به مردم ميبخشيدند. از علماي ايران و عرب اخبار زيادي در خصوص جشن مهرگان نقل كردهاند. از آن جمله نوشته شده است در اين جشن موبدان موبد خوانچهاي كه در آن ليمو و شكر و نيلوفر و به و سيب و يك خوشه انگور سفيد و هفت دانه مورد گذاشته شده بود، واج گويان (زمزمه كنان) نزد شاه ميآورد. هفت مورد و هفت چيز ديگر كه در خنچه ميگذاشتند همان هفت سين بود. كه جزو تشريفات جشن نوروز به حساب ميآمد. از اينجا معلوم ميشود كه هفت سين در جشن مهرگان نيز معمول بوده است. خاورشناس دانشمند بلژيكي، كومون در كتاب نفيس خود به نام «آيين ميترا» ميگويد:” بدون شك جشن مهرگان كه در كشورهاي روم قديم، روز ظهور خورشيد تصور ميشد و آن را سل ناتاليس اين وكتي( sel-natalis-invecti) يعني روز ولادت خورشيد مغلوب نشدني گفتهاند، كه به بيست وپنجم ماه دسامبر كشيده شده و عدة زيادي از عيسويان پيش از عيسي به آيين مهر پرستي گرويدند و بعد از نفوذ دين عيسي در اروپا روز ولادت مسيح قرار داده شد چون عيسويان نميخواستند اين روز را جشن بگيرند به نام تولد عيسي جشن گرفتند و در حقيقت كريسمس عيسويان بر پاية مهر روز ايرانيان باستان است. ضمناً در فرهنگها مهرگان بزرگ و مهرگان كوچك نام دو مقام است در موسيقي. دكتر ذبيح اله صفا ميگويد:” در روزهاي مهرگان و نوروز، پارسيان مشك و عنبر و عود هندي به يكديگر ميدادند و طبقات مردم هر كدام به فراخور توانايي و شغل خود براي پادشاه هديه ميآورند. رسومات جشن مهرگان مانند تشريفات روز اول نوروز است.“
در «تاریخ گردیزی» آمده: اين روز مهرگان باشد، و نام روز و نام ماه متفقاند، و چنين گويند: كه اندرين روز آفريدون به بيور اسب، كه او را ضحاك گويند ظفر يافت. مر ضحاك را اسير گرفت و ببست و به دماوند برد و آنجا به حبس كرد او را. مهرگان بزرگ باشد، و بعضي از مغان چنين گويند: كه اين فيروزي فريدون بر بيور اسب، رام روز بودست از مهرماه، و زرتشت كه مغان او را به پيغمبري دارند، ايشان را فرموده است بزرگ داشتن اين روز، و روز نوروز را.
جاحظ نويسندة كتاب «التاج في اخلاق الملوك» در جائي كه هداياي مهرگان و نوروز را شرح ميدهد چنين مينويسد: ((مهرگان آغاز زمستان و فصل سرما و نوروز آغاز گرماست، ليكن در نوروز كارهائي است كه در مهرگان نيست. از آن جمله نوروز آغاز سال و هنگام افتتاح خراج و عزل و نصب كارگزاران و سكه زدن پول از درهم و دينار و پاك كردن آتشكدهها و ريختن آب... و مانند اينها است.)) و در جاي ديگر در توصيف دادرسي پادشاهان در نوروز و مهرگان چنين مينويسد: ((سپس به مردم اجازه ميدهند و نامههاي شكايتآميز آنها را ميگيرند، اگر در ميان آنها نامهاي يافت شود كه كسي از پادشاه شكايت كرده باشد آنها را مقدم بر همه ميگذارند و پس از آن پادشاه مؤبد بزرگ و دبيربد و هيربدان هيربد را ميطلبد و منادي ندا در ميدهد كه هركس از پادشاه شكايت دارد از ميان مردم بيرون آيد....))
«ابوریحان بیرونی» در «آثارالباقیه» درباره عيد مهرگان مینویسد: مهرماه روز اول آن هرمزد روز است و روز شانزدهم مهر است كه عيد بزرگي است و به مهرگان معروف است كه خزان دوم باشد و اين عيد مانند ديگر اعياد براي عموم مردم است و تفسير آن: «دوستي جان» است و گويند كه مهر نام آفتاب است و چون در اين روز آفتاب براي اهل عالم پيدا شد اين است كه اين روز را مهرگان گويند و دليل بر اين گفتار آن است كه از آيين ساسانيان در اين روز اين بود كه تاجي را كه صورت آفتاب بر او بود به سر ميگذاشتند و آفتاب برچرخ خود در آن تاج سوار بود و در اين روز برای ايرانيان بازاري به پا ميشود. ميگويند سبباينكه اين روز را ايرانيان بزرگ داشتهاند آن شادماني و خوشي است كه مردم شنيدند فريدون خروج كرده پس از آنكه كاوه برضحاك بيور اسب خروج نموده بود و او را مغلوب و منكوب ساخته بود؛ مردم را به فريدون خواند و كاوه كسي است كه پادشاهان ايران به رايت او تيمن ميجستند و علم كاوياني از پوست خرس بود و برخي هم گفتهاند از پوست شير بوده و آن را درفش كاويان ناميدند كه پس از او به جواهر و طلا زيب و زيور كردند. نيز گفتهاند در اين روز فرشتگان براي ياري فريدون آمدند و در خانههاي پادشاهان اينطور در اين ماه رسم شده كه در صحن خانه مرد دلاوري هنگام طلوع آفتاب ميايستد و به آوازي بلند ميگويد: «اي فرشتگان بدنيا پايين آييد و شياطين و اشرار را قلع و قمع كنيد و از دنيا آنانرا دفع نماييد». و ميگويند در اين روز خداوند زمين را گسترانيد و كالبدها را براي آنانكه محل ارواح باشد آفريد و در ساعتي از اين روز بود كه خداوند ماه را كه كرهاي سياه و بيفروغ بود بها و جلا بخشيد و بدين سبب گفتهاند كه ماه در مهرگان از آفتاب برتر است و فرخندهترين ساعات آن ماه است. سلمان فارسي ميگويد ما در عهد زرتشتي بودن ميگفتيم خداوند براي زينت بندگان خود ياقوت را در نوروز و زبرجد را در مهرگان بيرون آورد و فضل اين دو بر ايام مانند فضل ياقوت وزبرجد است به جواهر ديگر. ايرانشهري ميگويد كه خداوند از نور و ظلمت بين نوروز و مهرگان پيمان گرفت. سعيدبنفضل ميگويد علماي ايران گفتهاند كه قله كوه شاهين در همه ايام تابستان همواره سياه ديده ميشود و در بامداد مهرگان سپيد ديده ميگردد و چنين به نظر ميآيد كه بر آن برفي است و اين مطلب چه هوا صاف باشد و چه ابر هر دو يكسان است و در هر زمان يكنواخت است. كسروي ميگويد كه من از موبد متوكلي شنيدم كه ميگفت در روز مهرگان آفتاب ميان نور و ظلمت طلوع ميكند و ارواح را در اجساد ميميراند و بدينجهت ايرانيان اين روز را ميرگان گفتهاند. اصحاب نيرنگ گفتهاند كه هركسي بامداد مهرگان قدري انار بخورد و گلاب ببويد آفات بسياري از او دفع خواهد شد. اما آن دسته ايرانيان كه به تأويل قائلند براي اين قبيل مطالب تأويل قائل ميشوند و مهرگان را دليل بر قيامت و آخر عالم ميدانند به اين دليل كه هر چيزي كه داراي نمو باشد در اين روز به منتهاي نمو خود ميرسد و مواد نمو از آن منقطع ميشود و حيوان در اين روز از تناسل باز ميماند چنانكه نوروز را آنچه در مهرگان گفته شد بعكس است و آن را آغاز عالم ميدانند و برخي مهرگان را بر نوروز تفضيل دادهاند. در ملوك خراسان اينطور مرسوم گشته كه در روز مهرگان به سپاهيان و ارتش رخت پاييزي و زمستاني ميدهند. روز بيستويكم، رام روز است كه مهرگان بزرگ باشد و سبب اين عيد آن است كه فريدون به ضحاك ظفر يافت و او را به قيد اسارت درآورد و چون ضحاك را به پيش فريدون آوردند ضحاك گفت: مرا بخون جدّت مكش. و فريدون از راه انكار اين قول گفت: آيا طمع كردهاي كه با جم پسر ويونجهان در قصاص همسر و قرين باشي. بلكه من تو را به خون گاو نري كه در خانه جدم بود ميكشم. سپس بفرمود تا او را بند كردند و در كوه دماوند حبس نمودند و مردم از شر او راحت شدند و اين روز را عيد دانستند و فريدون مردم را امر كرد كه کشتي به كمر بندند و زمزمه كنند و در هنگام طعام سخن نگويند براي سپاسگذاري خداوندي كه ايشان را پس از هزار سال ترس، بار ديگر در ملك خود تصرف داد و اين كار در ايشان سنت و عادت ماند. همه ايرانيان براين قول همدل و همداستانند كه بيوراسب [ضحاک] هزار سال زندگي كرد و اگرچه برخي ميگويند بيشتر از هزار سال زندگي نمود و اين هزار سال مدت پادشاهي و غلبه او بود و گفتهاند اينكه ايرانيان به يكديگر اينطور دعا ميكنندكه: «هزار سالبزي»، از آن روز رسم شده زيرا چون ديدند كه ضحاك توانست هزار سال عمر كند و اين كار در حد امكان است هزار سال زندگي را تجويز نمودند. زرتشت ايرانيان را امر كرد كه بايد مهرجان و رام روز را به يك اندازه بزرگ بداريد و با هم اين دو را عيد بداريد تا آنكه هرمز پسر شاپور پهلوان ميان اين دو را به هم پيوست چنانكه ميان دو نوروز را هم به هم پيوست و سپس ملوك ايران و ايرانيان از آغاز مهرجان تا سي روز تمام براي طبقات مردم مانند آنكه در نوروز گفته شد عيد قرار دادند و براي هر طبقهاي پنج روز عيد دانستند. جشن مهرگان از جشنهاي بسيار بزرگ ايرانيان باستان بوده و در قديم ”متراكانا“ ميگفتند. بعدها مهرگان شده و در عربي مهرجان شده است. اين جشن بزرگ شش روز طول ميكشد، از مهر روز شروع و به رام روز كه شش روز ميشود ختم ميگردد. روز آغاز را مهرگان عامه و روز انجام را مهرگان خاصه گويند. كتزياس يوناني طبيب اردشير دوم(هخامنشي) مينويسد: پادشاهان هخامنشي به هيچ نحو نبايد مست شوند مگر در روز جشن مهرگان كه لباس فاخر ارغواني ميپوشند و در باده پيمايي ميخوارگان شركت مينمايند. مورخ ديگر ”دوريس“ مينويسد: در اين جشن پادشاهان ميرقصيدند. به قول استرابون، خشتره پاون (ساتراپ) ارمنستان در جشن مهرگان بيستهزار كرة اسب به رسم ارمغان به دربار شاهنشاه هخامنشي ميفرستاده. اردشير بابكان و خسرو انوشيروان در اين روز رخت نو به مردم ميبخشيدند. از علماي ايران و عرب اخبار زيادي در خصوص جشن مهرگان نقل كردهاند. از آن جمله نوشته شده است در اين جشن موبدان موبد خوانچهاي كه در آن ليمو و شكر و نيلوفر و به و سيب و يك خوشه انگور سفيد و هفت دانه مورد گذاشته شده بود، واج گويان (زمزمه كنان) نزد شاه ميآورد. هفت مورد و هفت چيز ديگر كه در خنچه ميگذاشتند همان هفت سين بود. كه جزو تشريفات جشن نوروز به حساب ميآمد. از اينجا معلوم ميشود كه هفت سين در جشن مهرگان نيز معمول بوده است. خاورشناس دانشمند بلژيكي، كومون در كتاب نفيس خود به نام «آيين ميترا» ميگويد:” بدون شك جشن مهرگان كه در كشورهاي روم قديم، روز ظهور خورشيد تصور ميشد و آن را سل ناتاليس اين وكتي( sel-natalis-invecti) يعني روز ولادت خورشيد مغلوب نشدني گفتهاند، كه به بيست وپنجم ماه دسامبر كشيده شده و عدة زيادي از عيسويان پيش از عيسي به آيين مهر پرستي گرويدند و بعد از نفوذ دين عيسي در اروپا روز ولادت مسيح قرار داده شد چون عيسويان نميخواستند اين روز را جشن بگيرند به نام تولد عيسي جشن گرفتند و در حقيقت كريسمس عيسويان بر پاية مهر روز ايرانيان باستان است. ضمناً در فرهنگها مهرگان بزرگ و مهرگان كوچك نام دو مقام است در موسيقي. دكتر ذبيح اله صفا ميگويد:” در روزهاي مهرگان و نوروز، پارسيان مشك و عنبر و عود هندي به يكديگر ميدادند و طبقات مردم هر كدام به فراخور توانايي و شغل خود براي پادشاه هديه ميآورند. رسومات جشن مهرگان مانند تشريفات روز اول نوروز است.“