پیوستها و گسستها (۱)
در کتیبه های هخامنشی از قوم عرب به عنوان یکی از مردمان تابع ایران سخن رفته است. نباید چنین پنداریم که ایران و تازیان ارتباطی یکسره تیره داشته اند. هنگام لشگرکشی کبوجیه به مصر، وی از یاری عربها برخوردار شد. بهرام گور را بزرگان شهرنشین عرب پرورش دادند. همیشه بیشتر تیره های متمدن عرب نسبت به ایرانیان هخامنشی و اشکانی و ساسانی سرسپرده و وفادار مینمودند. از سوی دیگر، مورخان مسلمان بارها به تبار ایرانی بنیانگزار اسلام (ابراهیم پسر آزر) اشاره کرده اند. [بنگرید به: پیامبر آریایی/ زرتشت زروانی] دربحث و گفتگو میان ساسانیان و رومیان مسیحی میبینیم که ایرانیان مزدایی نیز پیش از اسلام محمدی و قرآن، به خدایی عیسا انتقاد و اعتراض داشتند و او را پسر خدا نمیدانستند. در این باره بنگرید به شاهنامه: *گفتار شاپور دوم به قیصر روم *گفتار «پیروز» سردار انوشیروان به «نوشزاد» *گفتار «خرادبرزین» دبیر انوشیروان به رومیان *گفتار خسروپرویز به قیصر روممن درباره بهشت و دوزخ و دیگر دیدگاه های ماورایی که میان قرآن و متون مغانه مشترک است نوشتاری پردامنه به جای نهاده ام. [مجله اناهید، اسفند ۱۳۸۳، شماره ۵: استوره های فردوس]. حتا پس از اسلام نیز اندکی از عربهای آگاه و باوجدان، همسوییهایی با ایرانیان داشتند. «عبدالحسین زرینکوب» با اشاره به «بحتری» شاعر عرب که از کاخ تیسفون دیدن کرده بود و <پدران او مسئول انهدام آن کاخ باعظمت بوده اند> مینویسد: < بحتری در قصیده خویش میکوشد با دیدار کاخ درهم ریخته ساسانیان بر آن فر و شکوه از دست رفته دلسوزی کند و چون در ویرانی کاخها نشانها می یابد از آن عظمت شگفت انگیز که هنوز در زیر پنجه ویرانگر روزگار از خود مقاومت نشان میدهد شایسته چنان میبیند که با اشک خویش گردوغبار آن را بشوید و سرشکهایی را که یکچند پنهان میداشت از روی شوق به دامان آن بریزد. چنانکه خاقانی نیز که قرنها بعد از وی از راه دجله منزل به مداین میکند از ایوان ویرانه کاخ خسرو آیینه عبرت میسازد و به یاد آن شکوه و عظمت برباد رفته میکوشد تا ازچشم خویش یک دجله دیگر جاری کند. توارد اندیشه اخلاقی در وحدت احساس دو شاعر جلوه جالبی دارد>. [تاریخ در ترازو، ص۲۰]
جانشینان هخامنشیان، در رقابت با امپراتوری روم به پشتیبانی سیاسی و تجاری از طایفه های گوناگون عرب میپرداختند و تازیان شهرنشین بهره های بسیار از آیین و فرهنگ ایرانی میبردند. «عبدالعزیز سالم» با اشاره به رواج پول ایرانی در میان اعراب و اقامت بازرگانان ایران در مکه مینویسد: < از روم و ایران، بسیاری از مظاهر زندگی اجتماعی و فرهنگی را فرا گرفتند... عبدالله بن جدعان عربها را با فالوده ایرانی آشنا ساخت.>.