اقمار در حال گردش
همان طور که به خوبی می دانیم، نظریات گوناگونی دربارۀ منشأ ماه وجود دارد. بسیاری بر این باورند که ماه جزئی از منظومۀ شمسی نبود، بلکه از محل اصلی خود واقع در بخش متفاوتی از فضا جدا گشته و وارد منظومۀ شمسی شد و در حوزۀ جاذبۀ زمین به دام افتاد. همانطور که هوبریگر اتریشی خاطر نشان می سازد، ترکیبات و مواد تشکیل دهندۀ ماه آنقدر با مواد تشکیل دهندۀ دیگر اعضاء منظومۀ ما متفاوت است که ما ناچاریم به ستاره ها و سیاراتی از مناطق ناشناختۀ کهکشان بیندیشیم.نویسندۀ فرانسوی، دنیس ساورات، که به همراه اچ. اس. بلامی، فرضیۀ خارق العاده ای را بر اساس تحقیقات هوبریگر بوجود آورده است، در کتاب آتلانتیس و غولها می نویسد: « ماه اولین قمری نیست که به گرد زمین گشت: هر یک از دورانهای زمین شناسی قمری برای خود داشت. و این دورانها به شکل مشخصی از یک دیگر متمایز می باشند، چرا که در پایان هر دوران- و سبب اصلی به پایان رسیدن آن دوره نیز همین بود که - قمر آن دوره به زمین سقوط می کرد. مداری که ماه در آن به گرد زمین می گردد به شکل یک بیضی بسته نیست، بلگه به صورت مارپیچی است که دائماً رو به کاهش می گذارد، و این مدار در حال کاهش چیزی حدود 15 میلیون سال دیگر به پایان می رسد و باعث می شود ماه نیز به نوبۀ خود سقوط نماید. پس بنابر این، پیشتر قمر اولی به زمین سقوط کرده است؛ و قمر ثانی و قمر ثالثی نیز به همچنین».
احتمال دارد که سر جورج داروین، پسر بزرگمردی که تکامل را شرح و بسط داد، به طور غیر مستقیم فرضیۀ فوق را تأیید کند. وی بر این باور بود که ماه ما محکوم به از هم پاشیدن است. وی توضیح می دهد که زمانیکه زمین بوجود آمد، هر پنج ساعت یکبار گرد محور خود می چرخید. با گذشت زمان از سرعت چرخش زمین کاسته شد، و بخشی از آن به خاطر کششهای سیاره ای متضاد بود که امروزه هنوز هم ماه را تحت تأثیر خود دارد. میزان کاهش سرعت فقط یک ثانیه در هر 120000سال می باشد، ولی حرکت زمین در فضا نیز کند می شود، پس فاصلۀ بین زمین و ماه دائماً در حال افزایش است.
پنجاه هزار سال دیگر فاصلۀ ماه از زمین حدود 340000 مایل خواهد شد، روز زمین برابر یک ماه و برابر 47 روز کنونی می شود. به این شکل همیشه فقط یک طرف زمین رو به خورشید خواهد بود؛ روزها و شبهای زمین تقریباً به شکلی غیر قابل تحمل گرم و سرد خواهد گشت، چرا که اتمسفر برای آنکه زمین را از تابش خوشید در یک چنین زمان طولانی ای محافظت کند، یا آن میزان از گرمای روز را ذخیره نماید که شبهای طولانی را قابل تحمل سازد، کافی نخواهد بود.
سپس هنگامی که زمین به مرحله ای برسد که سرعت چرخشش به گرد خود از سرعت گردش ماه به دور زمین هم کمتر شود، کشش های بین سیاره ای شروع به فعالیت به شنل معکوس می نمایند، یعنی سرعت گردش زمین به دور خود را زیاد می کنند. ماه دومرتبه به زمین نزدیکتر شده و در مرحلۀ بخصوصی از هم خواهد پاشید. بعضی از خرده های آن همچون حلقۀ اطراف کیوان، شروع به چرخش به گرد زمین می کنند، در حالیکه باران مخربی از شهاب سنگها بر زمین فرود خواهد آمد. زمین لرزه های دهشتناکی در خشکی و دریا از پی می آیند، آتشفشانها فوران می کنند و دریا مناطق وسیعی را خواهد پوشاند. در بهترین حالت تنها گروههای معدودی از انسانها بدبخت و مفلوک جان بدر خواهند برد، و همین ها هم درگیر نبردی مأیوسانه با آن حیواناتی که از این فاجعۀ جهانی جان بدر برده اند و هیولاهایی که در اثر شرایط محیطی جدید بوجود آمده اند، خواهند شد.
طبیعتاً دورانی که داروین از هم پاشیدن ماه را در آن پیش بینی نمود، مربوط به حجم، سرعت و جهت حرکت و فاصلۀ ماه از زمین می باشد. ما دربارۀ اقمار قبلی چیزهای اندکی می دانیم، ولی چنانچه آنها واقعاً وجود می داشتند، پایان کارشان می باید کم و بیش مشابه توصیفی باشد که در بالا نقل شد. همانطور که ساورات خاطر نشان می سازد، رویایی وجود دارد که هر از گاهی به ذهن مردم می آید: رویای آنکه روزی ماه از آسمان سقوط کند. آسمان به رنگ خون در بیاید، ستارگان مرتعش شوند، ماه شروع به لرزیدن کند؛ سپس به اندازۀ غول آسایی در آید و شتابان به سوی زمین که گردبادی مخرب آنرا می لرزاند، سقوط کند. ساورات ادامه می دهد: « این صرفاً خیالات یا احساس قبلی رخ دادن چیزی شوم نیست، بلکه خاطرات اجدادمان را منعکس می کند. خاطراتی که ناخودآگاه از نسلی به نسل بعد انتقال یافته است، همانطور که گزارشی که در کتاب مکاشفۀ یوحنا آمده، ملهم از آنچه می باشد که در گذشتۀ دور رخ داده است. در حقیقت « پایان دنیا » پیشتر همانطور که در کتاب مقدس مزبور توصیفش رفته، رخ داده است: « و بنگر، آنجا زمین لرزه ای سخت بود؛ خورشید بسان پارچه ای که از موی سیاه ببافند، سیاه، و ماه همچون خون سرخ شد، و ستارگان آسمان به زمین افتادند، همانطور که درخت انجیر، چون بادی قوی تکانش دهد، میوه هایش را که بی موقع رسیده اند بر زمین می افکند. و آسمان بسان توماری که درهم بپیچد از زمین جدا گشت؛ و هر کوه و جزیره ای از جای خویش به در آورده شد».
آیا همۀ اینها تخیل محض است؟ وقتی که استوره ها، کشفیات عالی و بحث و جدلهای کاملاً علمی، همگی دست به دست هم می دهند تا تصویری مشابه را ارائه کنند، باور اینکه اینها تخیل صرف باشند دشوار است. درست است که تصویر مزبور پر از شک و تردید می باشد، و لیکن مطلبی که می گویند در جزئیات دقیق بسیاری با هم همخوانی دارند، به شکلی که نمی توان آنها را نادیده گرفت.
{ترجمه: کامبیز منزوی}
[یادداشت: خوانندگان در این زمینهها میتوانند بنگرند به کتاب: نبرد خدایان / امید عطایی]