م.ص. نظمی افشار
ارغوان
به نوشتة بعضي از منابع و همانطور به شهادت موزائيكي كه در پمپيِ ايتاليا كشف شده است رنگِ درفش كاوياني ارغواني بوده است. به گفتة فردوسي: فريدون فرمان داد چرم پارة كاوه را با زربفتِ سبز و جواهرات گرانبها بر زمينة زرين مزين سازند و گويي به شكلِ ماه بالاي آن گذارند و آنرا با پارچههاي سرخ و زرد و ارغواني بياراستند.(درفش كاوياني. ص 15و16)(غزل شمارة 14)
مينمايد عكس مي در رنگ روي مهوشت/ همچو برگ ارغوان بر صفحة نسرين غريب
(غزل شمارة 72)
بر برگ گل به خون شقايق نوشتهاند / كانكس كه پخته شد مي چون ارغوان گرفت
(غزل شمارة 150)
بتي دارم كه گِرد گل ز سنبل سايبان دارد بهارِ عارضش خطي به خونِ ارغوان دارد
غبارِ خط بپوشانيد خورشيدِ رخش يارب حياتِ جاودانش ده كه حسنِ جاودان دارد
ابيات زير از شاعر معاصر منوچهر مرتضوي است:
رويِ چون برگ ارغوان افروز/قدِ چون سروِ بوستان افراز
رودكي وار شعر و چامه بخوان/زهره سان چنگ گيرو رود نواز
(غزل شمارة 231)
ارغوان جامِ عقيقي به سمن خواهد داد چشمِ نرگس به شقايق نگران خواهد شد
نرگس در ادب ایرانی (۱)
(غزل شمارة 2)كس به دور نرگست طرفي نبست از عافيت به كه نفروشند مستوري به مستان شما
بخت خواب آلود ما بيدار خواهـد شـد مگـر زانكه زد بر ديده آبي روي رخشان شما
در اين شعر نرگس داراي بار منفي است چرا كه كسي از آن طرف عافيت نميبندد.
(غزل شمارة 21)
بجز آن نرگس مستانه كه چشمش نرساد/ زير اين طارم فيروزه كسي خوش ننشست
باز هم خوش ننشستن نشان از بار منفي اين واژه دارد.
(غزل شمارة 47)
غلام نرگس مخمور آن سهي سروم/كه از شراب غرورش به كس نگاهي نيست
در زبان اسپانيايي گل نرگس: نارسيس narcis تلفظ ميشود. نارسيسيست در اين زبان به كسي اطلاق ميشود كه داراي غرور كاذب و خود شيفته است. چنين شخصي داراي محسناتي است اما نه آنقدر كه خودش تصور ميكند.
(غزل شمارة 52)
در مذهب ما باده حلال است وليكن/بي نرگس مخمور تو اي دوست حرام است
در اين بيت واژة نرگس به معناي چشم به كار رفته است چرا كه صفت مخموري در ادبيات فارسي براي چشم به كار ميرود.
(غزل شمارة 55)
نرگس طلبد شيوة چشمِ تو زهي چشم/ مسكين خبرش از سر و در ديده حيا نيست
(غزل شمارة 62)
شربت قند و گلاب از لبِ يارم فرمود/نرگس او كه طبيب دل بيمار من است
(غزل شمارة 64)
خواب آن نرگس فتان ِ تو بي چيزي نيست/ تابِ آن زلف پريشانِ تو بي چيزي نيست
(غزل شمارة 66)
به يك كرشمه كه نرگس به خود فروشي كرد/ فريب چشمِ تو صد فتنه در جهان انداخت
در اين بيت نرگس هم داراي بار منفي و فريب دهنده است و هم اينكه به معني چشم به كار رفته است.
(غزل شمارة 76)
مرا و مرغ چمن را ز دل ربود آرام/زمانه تا قصبِ نرگس قباي تو بست
(غزل شمارة 101)
بده ساقي شراب ارغواني/به يادِ نرگس جادوي فرخ
آوردن صفت جادو براي نرگس به معناي چشمِ جادو ميتواند بار منفي داشته باشد. چرا كه در هر صورت در فرهنگ ايران باستان جادو يكي ازمظاهر اهريمني و نكوهيده است.
(غزل شمارة 103)
فغان كه نرگس مخمور شيخ شهر امروز/نظر به دردكشان از سرِ حقارت كرد
حديـث عشـق ز حافظ شـنو نه از واعظ/اگر چه صنعت بسيار در عبارت كرد
(غزل شمارة 106)
آه از آن نرگس جادو كه چه بازي انگيخت/ واه از آن مست كه با مردم هشيار چه كرد
در اين بيت نيز از صفت جادو براي نرگس استفاده شده است.
(غزل شمارة115)
چرا چون لاله خونين دل نباشم/كه با من نرگس او سر گران كرد
غزل شمارة 127)
هر كجا آن شاخِ نرگس بشكفد/گلرخانش ديده نرگسدان كنند
در اين بيت كاملا نسبت گل نرگس به چشم پيداست.
(غزل شمارة 128)
غلامِ نرگس مست ِ تو تاجدارانند/خرابِ بادة لعلِ تو هوشيارانند
(غزل شمارة 133)
گشت بيمار كه چون چشمِ تو گردد نرگس/شيوة او نشدش حاصل و بيمار بماند
(غزل شمارة 149)
شوخيِ نرگس نگر كه پيشِ تو بشكفت/چشم دريده، ادب نگاه ندارد
(غزل شمارة 151)
رسيد موسم آن كز طرب چو نرگس مست نهد به پايِ طرب هر كه شش درم دارد
(غزل شمارة 156)
نرگس همه شيوههاي مستي/از چشمِ خوشت به وام دارد
(غزل شمارة 164)
نرگسِ مستِ نوازش كنِ مردم دارش/خون عاشق به قدح گر بخورد نوشش باد
(غزل شمارة 207)
من آن فريب كه در نرگسِ تو ميبينم/بس آبروي كه با خاكِ ره برآميزد
(غزل شمارة 219)
علم و فضلي كه به چهل سال به دست آوردم/ ترسم آن نرگس مستانه به يغما ببرد
(غزل شمارة 221)
نرگسِ ساقي بخواند، آيتِ افسونگري/حلقة اوراد ما، مجلسِ افسانه شد
(غزل شمارة 229)
چشمت از ناز به حافظ نكند ميل آري/سر گراني صفتِ نرگسِ شيدا باشد
در اين بيت نيز نسبت چشم با نرگس كاملا مشخص است.
نرگس: (معربش نرجس= عبهر) ” گياهي است از رده تك لپهاي ها...داراي پيازست.گلهايش منفرد و تعداد گلبرگهايش سه عدد و سفيد رنگند و كاسبرگهايش نيز. نرگس مخمور، نرگس شهلا و نرگس بيمار يعني چشم خمار. نرگس زرد يعني نسرين“ (فرهنگ معين). در حاشيه برهان قاطع آمده است: ”پهلويnarkis ...از يونانيnarkissos لاتينيnarcissus فرانسه narcisse .گلي است از تيره نرگسيها amaryllidees كه در وسط گلش حلقهاي زرد ديده مي شود و آن را نرگس شهلا مي گويند، و در بعضي جنسها خود گل نيز زرد است يا گل سفيد است؛ ولي در وسط آن گلبرگهاي سفيد است و آنرا نرگس مسكين گويند(گل گلاب،ص 286)“. نرگس، گياهي زينتي و داراي برگهاي باريك و دراز به رنگ سبز و غبارآلود است. گلهاي آن معطر و به رنگ سفيد مايل به زرد است. پياز اين نوع نرگس، داراي مادهاي به نام نارسيسين ميباشد كه به صورت گرد سفيد رنگ و به حالت متبلور به دست آمده است.(پزشكي سُنّتي مردم ايران. ص418) به گفتة هروي از طريق كاشتن پياز آن، در مهر و آبان و آذر تكثير ميشود و گلش از آبان تا بهمن ميرسد.