پژوهش: هیربد سوشیانت مزدیسنا
آفریدگان استوره ای
{} در میانه ی زمین، در ایران ویج (ماد)، بر کرانه ی راست رود وه دائیتی(ارس)، نخستین جاندار را افرید به نام گاو یکتا افریده. او سپید و روشن مانند ماه بود.
{} بر کرانه ی چپ رود وه دائیتی، گیومرت (پیش نمونه ی انسان) را آفرید: روشن همچون خورشید؛ با پهنا و بالایی برابر. گیومرت دارای چشم و گوش و زبان و دَخشَک بود. دخشک داشتن (ژن)، این است که مردم از تخمه ی او به همانگونه زاده میشوند. برای گیومرت، خواب آسایش بخشنده، به تن نوجوان بلندبالای پانزده ساله افریده شد.
{} اورمزد، گاو و گیومرت را از زمین آفرید و نطفه ی آنها را از روشنی سبزگونه ی آسمان ساخت؛ زیرا این دو نطفه می بایست «آتش تخمه» میبودند نه «آب تخمه» تا جانوران و مردمان به یاری این نطفه، افزایش یابند.
{} روشنی و زوری که در تخمه ی گاو بود به ماه سپرده شد تا با پرتو ماه، پالوده شود. سپس به بس چهره ها (پیدایش نژادها و گونه های جانوری) آراسته شد و جان گرفت؛ و به زمین بازگشت و نخستین جفت جانداران هویدا شد. از این جفت آغازین، تا دویست و هشتاد و دو نوع جانور زاییده شد. چارپایان بر زمین، مرغان در آسمان، و ماهیان در آبها شناور شدند. به هنگام خوشخواری به هم عشق ورزیدند و آبستن شدند. خوراک آفریدگان از اینهاست.
{} نخستین جفت جانداران، یک گاو نر و یک گاو ماده بود. سپس از هر گونه ای یک جفت در ایران ویج پدید آمد. چنین گفت اورمزد که: من به سبب ارجمندی گاو، او را دو بار آفریدم؛ یک بار به گونه ی گاو و بار دیگر به چهر جانور پر گونه. سی شبانه روز ایشان ناخورنده بودند. سپس آب و سرانجام گیاه خوردند.
{} درباره ی گاو هدیوش که سر سوگ نیز میخانند گفته شده که او به آغاز افرینش، مردم را از کشوری به کشور دیگر گزرانید؛ در فرش گرد و رستاخیز، انوشگی و بی مرگی را از او می آرایند. ان گاو زنده به نام آن مرد گرانمایه است که پیرامون یکسوم این زمین را بارویی ساخته که تا هنگام رستاخیز بر جا بماند.
{} خر سه پای میان دریای فراخ کرد است؛ با شش چشم: دو تا چشمگاه، دو تا به بالای سر، دو تا به کوهان. با ان شش چشمش بدترین آسیبها و زیانها را دور میگرداند و از میان میبرد. نه گوند (بیضه) دارد: سه تا به سر، سه تا به کوهان، سه تا درون نیمه ی پهلو. هر گوند به اندازه و بزرگی یک خانه است. بلندی او برابر کوه خون وند است. هر یک از کف ان سه پایش: آنچنان زمین را در بر میگیرد که هزار میش گرداگرد نشینند. خوردگ پای او(حلقه گاه بالای فرو رفتگی سم اسب) به اندازه ای است که یکهزار گردونه سوار از درونش بگزرد. دو گوش او سرزمین مازندران (شام و یمن) را در بر میگیرد. شاخ زرین او مانند سورنای بوده و از ان شاخ، هزار شاخ دیگر روییده که به بلندای شتر یا اسب یا گاو یا خر میباشد. با آن شاخ زرین، بدترین خطرها را از میان میبرد. آنگاه که خر سه پا در دریا گردن افرازد و گوش بجنباند، همه ی آبهای فراخ کرد میلرزد و ناف و کرانه ها می آشوبد. آنگاه که بانگ کند، آبزیان ماده که اورمزدی هستند آبستن میشوند اما خرفس تران آبزی، ریده هایشان افکنده میشود. چون در دریا بشاشد، همه ی آب پاک شود. اگر چنین نمیکرد به سبب پلیدی های اهریمن برای نابودی آبزیان اورمزدی، همه ی آبها نابود میشد. ایزد تیشتر آب را از دریا بیشتر به یاری خر سه پای میستاند. عنبر دریایی نیز سرگین اوست زیرا اگرچه خورش مینوی دارد اما نم و فروهر آب که به سوراخهای تن او میرود، به گونه ی گمیز و سرگین باز افکنده میشود.
{} گویند پس از گسستن فره از جم، به سبب ترس از دیوها، خواهرش را به یک نره دیو داد و خود نیز با دیوی ماده زناشویی کرد. از این پیوندها کپی و خرس بیشه ای دنب دار و دیگر سرده های تباه کننده از ایشان پدید امد و فرزند آدمیزاد نداشتند.
گونه های جانداران و شیوه ی زایش
{} جانوران بر سه کارکرد بخش شدند:
- چارپایان و زمین پیمایان،
- ماهیان و شناگران،
- پرندگان و هوا نوردان.
و اینها را پنج جایگاه و گونه است که به فراخور، چنین خانده میشوند:
- آبزی (مانند مرغابی و سگ آبی)،
- سوراخ زیست (مانند سمور و موش)،
- پرنده (شاخ زیست)،
- دد، فراخ رفتار (حیوان وحشی که دست آموز نیست)،
- دام، چرا ارزان (جانور اهلی که در رمه و چراگاه نگهداری شود).
{} نه باید خورد گوشت سگ و سار شکاری و کلاغ سیاه و دالمن؛ زیرا تن همه آلوده است و برای مردار خوردن آوریده شده اند.
{} اورمزد جانوران را این همه سرده و نوع آفرید تا اگر اهریمن یکی را نابود کند، دیگری به جای بماند و اهریمن ناتوان بماند و کوشش کمتری برای از میان بردن جانوران نماید.
{} جانوران به ماه فروردین، روز هرمزد (نوروز)، آفریده شدند. سال دیگر فروردین ماه آبستن بودند. در گزر 9 سال جانوران به سراسر هفت کشور رفتند. نخست شتر و اسب، و آخر از همه خوک در پی بوم و سامان خویش برامدند.
{} کر ماهی و ارز به سوی سوه (غرب) در آب اروند رفتند. گوسپندان به ورو برشن و ورو جرشن (شمال شرقی و غربی) رفتند. سیمرغ به دریای فراخ کرد رفت. اسب نبرومند به فرد دفش و وید دفش (جنوب شرقی و غربی) رفت. ایشان شش ماه پیش از پرندگان به آن جایها شدند. در درازای یک سال جانوران کوه زی امدند. به دوسال جانوران آب زی و سوراخ زی آمدند. به سه سال جانوران چرا کننده امدند.
{} زن پس از پایان دشتان (حیض و خونریزی ماهانه)، تا ده شب اگر نزدیکی کند، پیش آبستن و نابارور میباشد. مادگان اسب، خر، گورخر: تا هفت شب؛ سگ و خوک: تا پنج شب؛ میش و بز، و نیز سوراخ زیستان و آب زیستان: تا یک شب؛ ونیز tkw ...twr?گاو؟
{} خون آمدگی زن را: دشتان، و گوسپند را: وردگی مینامند زیرا گوسپند: خون میشاشد. هنگامی که زن پس از ده شب، از دشتان شسته و پاک میشود، در زمان آبستنی اش اگر تخم مرد نیرومندتر باشد: پسر؛ و اگر تخم زن نیرومندتر باشد: دختر پدید می آید. اگر هر دو تخم برابر باشند: دوگانه و سه گانه (چند قلو) میزاید.
{} اگر تخم نران پیشاپیش بیاید: پیه میشود و به ماده می افزاید تا فربه شود. اگر تخم ماده زودتر بیاید: خون میشود و ماده نزار میگردد. تخم مادگان: سرد و خوید (///)، رنگ سرخ و زرد، و تازش از پهلو است. تخم نران: گرم و خشک، رنگ سپید و کبود، تازش از مغز سر است.
{} تخم مادگان پیش می آید و در زهدان فراز میگردد. تخم نران بر آن می ایستد و زهدان را پر میکند. هرچه به جای بماند، باز به خون میشود و در رگهای مادگان روانه میگردد. هنگام زایش، شیر به پستان می اید و زاینده، فرزندش را می پروراند. همه ی شیر از تخم نران میباشد. آن تخم نران مانند شیر افروشه (نوعی حلوا) پیله میبندد و دهانه های زهدان با یکدیگر امیخته و بسته میشود.
{} شتران: چهل روز؛ مردمان و اسب سانان و گاوسانان: سی روز؛ گوسپندان: شانزده روز؛ سگان: ده روز؛ روباه: هفت روز؛ راسو: پنج روز؛ موشان: شش روز، به شُسری (حالت منی و مایع) می ایستد. پس از سه روز به آمیزگی شسر و خون (تخمهای نر و ماده) می ایستد. سپس دشتک (جنین) رشد میکند و چشم، گوش، بینی و دهان از او میروید. دست و پای، دیگر اندامها و همه ی استخان و موی: از پدران است؛ خون و گوشت: از مادران. شتران: به شش ماه، مردمان و اسبان و گاوان: پنج ماه، راسو: یک ماه، موشان: به پانزده روز بر مادر پیدا میشوند. هر خورشی که مادر میخورد، ایشان را نیز از آن، افزایش و رشد خاهد بود. سرانجام شتر: به دوازده ماه، مردمان و اسبان و گاوان: ده ماه، گوسپندان و سگان: پنج ماه، روباه و خوک: سه ماه، راسو: دو ماه، موشان: به یک ماه میزایند.
{} در مرغان و پرندگان، آلوه و دالمن و سیمرغ و دیگر پرندگان بزرگ، چهل روز: به شسری(منی)، سی روز: آمیزگی، پانزده روز: خایه و تخم گزاری، ده روز: به پر روییدن سپری میشود. دیگر پرندگان و مرغان کوچکتر، هفت شب: شسری، هفت شب: آمیزگی، هفت شب: خایه گزاری و روی تخم نشینی، تا جوجه ها از تخم بیرون آیند و تا هفت شبانه روز، پرهایشان بروید.
{} همانند پرورش نوزادان به شیر، هستی جوجه از زرده ی تخم است و سپیده ی تخم بسان شیر جانداران میباشد. زیرا از زرده ی تخم: گوشت جوجه درست میشود، و سپیده: خوراک اوست. تا زمانی که جوجه درون سپیده ی تخم است، زندگی اش از آن میباشد؛ مانند نوزادانی که با شیر زنده هستند. زمانی که جوجه آن سپیده را سراسر بخورد، مانند هنگامیست که نوزاد از شیر گرفته شود. سپس از تخم بیرون می آید و شاید خودش چینه و دانه بچیند مانند خروس؛ شاید هم به سبب پر نداشتن، مادرش به او چینه دهد.
{} خروس را مرغ «پرو درش» و «پیش دخشه» نیز میخانند. (پیش بین بامداد و خروش برآورنده). هر روز تخمی کند آشکار یا نهان، و میان مردمان میریند. از پرندگان، تنها خروس اینگونه است.
{} سار گر (سار گپه کوهی) که «هیلا دری» کوچک نیز خانده میشود، در تابستان به سردسیر و در زمستان به گرمسیر میرود. سالی سه بار بچه میکند: نخست زمستان، دوم در سرد و گرم بهار، سوم در تابستان. جوجه اش کرم میخورد.
{} ماهیان به هنگام فرزندخاهی، دو به دو در آبها فرو میروند و به اندازه ی یک هاسر (یکچهارم فرسخ) در آب تازنده، به آمد و شد پرداخته و تن خود را به یکدیگر میسایند تا گونه ای خوی (عرق) از ایشان بیفتد و هر دو آبستن شوند. به آبها و دریاهای بی جنبش که دارای جزر و مد نیستند، هرگاه باد درافتد و آبها را براند، ماهیان نیز آن آب تازان را همراهی و شنا میکنند. آنها در بخش کم عمق، فرزندخاهی و جفتگیری میکنند و در ژرفای آب میزایند. تخم ماهی مانند بچه ی جانوران و پستانداران در زهدان پرورده و سپس به بیرون ریخته میشود. آن تخم در آب پروار میشود و میشکفد تا بچه ماهی بیرون بیاید. اندک اندک بزرگ میشود تا به اندازه ی نوع خودش برسد. گاهی ماهیان تخم گزار، در ژرفاها تخمها را خودشان میخورند. به ماه شهریور تیر بهیزگی مدیوشم ماهیان آبستن میشوند و به ماه فروردین اسپند بهیزگی همسپهمدیم میزایند.
{} در سال این ماهیان به این شمار دارای بچه میشوند: واس پنجه سد ورام: پانسد بچه؛ کر ماهی: دویست هزار؛ ارزوکا: نه هزار؛ مرزوکا: هشت هزار؛ ورزوکا: هفت هزار؛ تکاویریو: شش هزار؛ sypykck و سومک چیت: پنج هزار؛ پشمازگ: چهارهزار.
چهارپایان
{} چهارپایان این بخش بندی شدند: گرد سنب؛ مانند: اسب. دوگانه سنب؛ مانند: شتر، گاو، میش، بز. پنج چنگ؛ مانند سگ، خرگوش، موش، سمور. هر یک بر چند سرده (نوع) هستند:
- اسب: هشت نوع؛ مانند اسب پارسی (جنگی). تازی (شکاری و مسابقه ای، سپید و زردگوش) که برترینش اسب سپید زردگوش میباشد، استر، خر، گورخر، اسب زبل (زیبال، تندرو)، اسب آبی و...اسب تازی (تازنده) اگر به شب تاریک، مویی بر زمین باشد میبیند.
{} اسب سپید و درخشان که زردگوش و سپید چشم است سرور اسبان میباشد.
{} خر سپید و گربه پای، سرور خران میباشد.
- شتر: دو نوع؛ گشته کوهان (دشتی یک کوهانه) و دوگانه کوهان (شتر کوهی).
{} شتری که زانویش سپید موی است سرور شتران میباشد.
- گاو: شانزده نوع؛ سپید، کبود تیره، سرخ، زرد، سیاه، پیسه (دو رنگ، خال خال)؛ گوزن، گاومیش، گاوماهی، شترگاوپلنگ (زرافه)، خوشان گاو، پرگاو، غژگاو و...
{} گاو سیاه موی و زرد زانو، سرور گاوان است.
- میش: پنج نوع؛ گوسپند دنبه دار، بی دنبه و دم، سگ میش، میش تگل (قوچ شاخدار جنگی)، میش کروشه با سه کوهان و شاخ بزرگ که برای بارگری و سواری شایسته است و باره ی منوچهرشاه بود.
{} گوسپند سیاه که آرواره ی سپید دارد سرور گوسپندان است.
- بز: پنج نوع؛ خر بز (غزال)، تبی، تازی، نری (بز نر دو تا چهار ساله)، آهو، پازن. بز گیپان، رنگ.
{} خربز سپید که برای زرتشت سر فرود آورد، سرور بزان است.
- سگ: ده نوع؛ سگ گله که شبان است. سگ خانه بان که نگهبان خانه است. وهو نَزگ که سگ شکاری است. بَبَر یا سگ آبی. روباه و رسپو یا راسو سوراخ زی هستند. ژوژه یا خارپشت و اودره یا سمور دریایی در بیشه هستند. مشک گربه (زباد غالیه که جانوری گربه سان و دارای ماده ای خوشبو میان دو ران است) که دشمن گرزه است.
{} سگ در پیوند با ستاره ی هفت اورنگ است. آمیزه ای از مردم و جانور است. چهارده دندان و تیزدندان، چابک، خویش موزه، خویش جامه، کوشا، بی خاب و بیدار، و رمه سالار است. آن رمه ای که سگی به همراه داشته باشد، دیرتر و بیشتر میماند. در پر بیم ترین جاها که شیر است و کم بیم ترین جاها که شغال است، سگ نگهبانی اش را میکند. سگان به دشمنی با گرگ سرده ها و پاسبانی گوسپندان آفریده شده اند. سگ به چشم همه ناپاکیها را از میان میبرد. خانه سامان نمی یافت اگر سگ نگهبان و شبان (چوپان) آفریده نمیشد.
{} سگ سپید زرد موی سرور سگان است.
{} ببر آبی دشمن کرم آبی است.
{} روباه دشمن دیو خفگ است.
{} راسو دشمن گرزه و دیگر خرفس تران میباشد.
{} ژوژه (جوجه تیغی) دشمن مور دانه کش است. سوراخ موران را ویران میکند و با شاشیدن در آشیان موران، آنها را میکشد.
- خرگوش یا سهوگ: پنج نوع؛ دو دندانه و یک دندانه. یکی در سوراخ و نوع دیگر در بیشه زندگی میکند.
{} خرگوش بور سرور فراخ رفتاران است که در میان ددان، دست آموزند زیرا کوه زی نیستند.
- راسو: هشت نوع؛ قاقم سپید، قاقم سیاه، سمور، سنجاب، خز و ...
{} قاقم سپید که به انجمن امشاسپندان امد سرور راسویان است.
- موش: هشت نوع؛ موش معمولی، مشک نافه، بیش موش (خورنده ی گیاهان و دیگر چیزهای زهرآلود)، موش سیاه (که بیشتر در کرانه های دریاست و با شاش خود، زهر و بیماری گرزه مار را از میان میبرد)، و...
{} خوک برای این آفریده شد تا دروغ (پلیدی) را نابود کند. گوشت و پیه ی او رنج و درد مردم را از میان میبرد و درمانگر است.
مرغان و پرندگان
- شبکور یا خفاش. همانند سه سرده آفریده شده است: سگ و مرغ و موش. زیرا مانند مرغ پرواز میکند؛ هر دو دندان او مانند سگ است؛ همچو موش سوراخ زیست است.
- مرغ و پرنده: یکسد و ده سرده که بر هشت گونه هستند؛ بر دو سرشت و گونه (تخم گزار و پستاندار). سیمرغ، کرشفت، آلوه، کرکس یا دالمن، کلاغ، پش (جغد)، خروس (نام دینی: پرو درش)، کلنگ.
{} اورمزد پس از آفریدن مرغ شکاری واریشگ (شاهین) گفت: از تو مرا رنج بیشتر باشد تا خشنودی، زیرا کام اهریمن را بیشتر میورزی تا کام مرا. همانند مردم دروغ وند که از مال و خواسته، سیر نمیشوند تو نیز از مرغ کشتن سیر نمیشوی. اما اگر تو را نمی افریدم آنگاه اهریمن گرگ پر دار را بسان تن تو می آفرید و نمیگزاشت آفریدگان زندگی کنند.
{} سیمرغ و شبکور، دهان و دندان دارند و به شیر پستانشان، بچگانشان را می پرورند.
{} خروس به دشمنی با دیوان و جادوگران افریده شده و با سگ همکار است. هر دو یاور ایزد سروش هستند.
{} دالمن یا کرکس پیرنما، از بلندترین پروازگاه خود اگر گوشتی به اندازه ی یک مشت بر زمین باشد میبیند. زیر پرهایش بوی مشک پراکنده میشود تا هنگام خوردن نسا و لاشه، اگر بوی گند آزرده اش کرد، سر به زیر بال برده و بیاساید.
{} همچنین کلاغ و سارِگر: مردار گاوکوهی، پازن، آهو، گور و دیگر ددان، همه را خورند و نیز دیگر خرفستران را.
{} مرغان و پرندگان همه زیرکند اما کلاغ زیرکتر است.
{} آنجا که بانگ کبک و تخم گزاری اش نباشد، ملخ فرا میگیرد. کاسکین (مرغ مگس خوار) نیز به دشمنی ملخ آوریده شد.
{} هنگامی که جغد میخاند، دیوها میگریزند. از این رو بیشتر در ویرانه ها آشیان دارد تا دیوها در بیایانها جای نگیرند. وی ناخنها را میخورد تا از سوی جادوان به کار نرود.
{} چمروش به اندازه ی همه ی مرغان میان آسمان و زمین می ارزید مگر سیمرغ سه انگشته. هر سه سال یک بار، انبوهی از سوی سرزمینهای ناایرانی بر سر کوه البرز گرد می امدند تا جهان ایرانی را زیان و نابود کنند. آنگاه ایزد برز یزد از دریای ژرف ارنگ بیرون می آمد و مرغ چمروش را بر بالای کوه بلند می ایستاند تا آن ناایرانیان را برچیند؛ همانند مرغی که دانه بچیند.
{} نخستین مرغان: سیمرغ سه انگشته بود اما او سرور پرندگان نیست بلکه کرشفت، سرور است زیرا او بود که دین را به باروی جم برد.
ماهیان و آبزیان
- ماهی: ده سرده؛ ماهی ارز، ارزوکا، مرزوکا...
{} کر ماهی: که ارز است جانوران آبی را سرور میباشد.
{} گاو آبی: اگر بانگ کند ماهیان آبستن شوند؛ و خرفس تران آبستن، فرزند بیفکنند.
{} واس پنجه سد وران: چنان نازک بین است که اگر به شمار سوزنی آب دریای فراخ کرد بیفزاید و یا بکاهد، آن ماهی در می یابد. او با ان تن بزرگ و خوب روییده اش سردار آفریدگان آبزی است.
{} بَبَر که هریک چهاربچه زاید؛ از آن روی که بَبَر ِماده، زیباترین جانوری است که مویی انبوه دارد. بَبَر جانوری آبزی است که اگر پوستش به هنگام آماده شود، همچون سیم و زر بسیار درخشان به چشم می¬آید
{} بَبَر که هریک چهاربچه زاید؛ از آن روی که بَبَر ِماده، زیباترین جانوری است که مویی انبوه دارد. بَبَر جانوری آبزی است که اگر پوستش به هنگام آماده شود، همچون سیم و زر بسیار درخشان به چشم می¬آید
گرگ سانان
{} سرده و نوع گرگ بر پانزده گونه است:
- گرگ سیاه و کوچک و سترگ که به هر چه یارا باشد میتازد.
- ببر و شیر کوهی و پلنگ؛ که کوه تاز خانده میشوند.
- یوز و کفتار و توره (شغال) که غار کن هستند.
- گرزه (موش صحرایی) و گربه.
- بوف (خفاش).
- گرگ آبی و کوسه و دیگر خرفس تران دریایی که خون آشام هستند.
- گرگ دشتی که چون دارای کودک شود به رمه میپرد. و...
{} دزد - گرگ سیاه، آفریده ای اهریمنی است؛ زاده ی تیرگی، تیره تخمه و تیره تن، بی سم، گازگیرنده، خشک دندانی که هنگام دریدن گوسپندان نخست پشم و موی آنها را میکند.
{} از آن گرگ سرده ها، گرزه ی کوتاه دنب، بدترین است. چون مردم را بگزد، کلچ (چرک و عفونت) در تن پدید می آید. اهریمن به گرزه گفت: تو که سیزدهمین سرده از گرگ ها هستی، دندان بزن و بسنب و ریمن کن تا هرکس از خوراک آلوده شده از تو بخورد، هرگز درد و بیماری اش کاهش نیابد.
{} اهریمن میخواست که این گرگ سرده ها را وخش دار (غیرمادی و نادیدنی) مانند تب و درد، بیافریند، تا مردم آنها را نبینند. اما اورمزد از روی چاره، کالبد ایشان را آراست تا آفریدگان بتوانند بیشتر پرهیز کنند. اهریمن از روی پس ماندگی دانش خویش، گفت: آنچه میخواستم بکنم، اورمزد انجام داد.
{} آرایش کالبد گرگ سرده ها مانند سگ میباشد که گرامی است. ددان و وحشیانی هم هستند که از گونه خرفس تران به شمار نمیروند و باشد که به میل خود رام شوند؛ مانند: پیل و شیر.
خرفس تران: خزندگان و گزندگان
{} اهریمن هنگامی که درتاخت، وخش خرفس تران و وخش بزهکاری را با شمار فراوان با آب و زمین و گیاه درآمیخت؛ خزندگان و گزندگانی مانند: مار، کژدم، کربسو، مور، مگس، ملخ و... تا بالای زانو جهان را پوشاندند. انها زمانی که دارای وخش بودند، از چهار زهدان (عنصرهای آب و زمین و باد و آتش) پدید آمدند.
{} پس از باران بزرگ، بازمانده ی خرفس تران از آن آب وخش مند در دریاها و دیگر جاهای جهان، دوباره بیرون امدند. نو به نو، با ان دیس و تنی که از چهار زهدان و عنصر داشتند پدید امدند. آنها هستی و روشنی چشم و باد جاندار اورمزدی دارند؛ اما وخش بزهگاری و بدکامگی از اهریمن دارند. هویدا بودن تن ایشان به سود مردم است که بتوانند انها را ببینند؛ بکشند یا دور شوند. خرفس تران آفریده ی اورمزد نیستند زیرا تن ناگرامی و رنگ شان به جانوران و ددان (حیوانات وحشی) همانند نیست. پیدایش و تازش ایشان و گزندآوری در شب، برای هم گوهری با تاریکی است. آنها در بیم اوری و گزیدن و مرگ برای افریده ها باز نمی ایستند. تن ایشان در امیزه های دارویی برای درمان افریدگان سودمند است زیرا هستی ایشان از چهار عنصر و گوهر اورمزدی میباشد.
{} اورمزد بسیاری از این خرفس تران را با همه آگاهی اش، به سود افریدگان باز گردانید. برای نمونه: مگسی که انگبین درست میکند (زنبور عسل)؛ کرمی که ابریشم و کژ (نوعی حریر) از اوست؛ وادک که کژدم را میکشد؛ برگ مار که مار را میکشد؛ و از این گونه... همانند تیر دشمن هستند که چون فرود می آید میتوان به کار گرفت و باز به خود دشمن افکند.
{} خرفس تران سه گونه اند: آبزی و زمینی و پر دار.
یکم) خرفس تران آبزی: وزغ.
دوم) خرفس تران خاک زی:
- اژدهایان دو سر و هفت سر.
- ماران دوش. ماران شاه که بر سر مار بزرگ مینشیند و باریک، سپید و به درازای انگشت است. برگ مار. مار هنج. مار دشتی. و دیگر سرده های کربسو. مار جادویی ترین خرفس تر است.
ماری بود که زهر به چشم داشت و با نگرش خویش، مردم را چنان میکشت که انگار گزیده باشد. گونه ای نیز بود که از جای دور، گاو گوسپند و اسب و مردم را به سوی خویش میکشید و می بلعید.
- گرزه ی دم سیاه. گرزه ی کوتاه زهرابه دار بیشه ای.
- سرده ها و انواع کژدم.
- سرده های پزوک: گه گردک. خر چسانه. سرگین گردان. ریغ میز.
- کرم ابریشم. کرم اندر اتش: در خراسان است و رنگ سرخ را از آن درست میکنند. کرم اندر برف. هر کدام به اندازه ی یک دست (وجب) میباشند.
- سرده های مور: مور دانه کش. مور گزنده. مورچه. مورچه ی سواری. مورچه کوچکترین خرفس تر است. اگر چیزی خوردنی را به دور از او بنهند، با اطمینان میرود؛ نه با دیدن و بو کشیدن، بلکه به جادویی ان را می یابد. برخی موران دانه ی خوراکی را به جادویی گرم میکنند و از آن دانه، همگوهر خویش و یا کژدم میسازند. گویند اگر آشیان مور را سیسد سال نیاشوبند، به مار پر دار دگردیس میشود.
- سرده های مگس: مگس کاسکینی (لاجوردی یا سبز)؛ اگر بر گوشت بریند: کرم، اگر بر زمین بریند: کیک، اگر بر هوا بریند: پشه، اگر به نشیمن کبوتر بریند: پیله مار کوک (تیرمار کوچک)، اگر به اب بریند: زالو پدید می اید. مگس سیاه. سه گونه مگس انگبین (زنبور). بَوز (زنبور درشت سیاه). مگس گلین که خانه و آشیانه اش را از خاک و گل درست میکند؛ در آشیانش کرم میگزارد و سر لانه را میبندد.
- سرده های دیگر: ملخ، پشه، کیک، پروانه و...
سوم) خرفس تران پر دار: مار پر دار. این مار اگر سایه بر کسی می افکند، او میمرد. شهباز سپید برای از میان بردن ان مار افریده شد. چون آن مار پر دار به زیر پرتو خورشید میرفت تا سایه بر جانداران انداخته آنها را بمیراند، شهباز سپید به کارزار مار میرفت. گاهی مار، گاهی شهباز و گاهی هر دو با هم کشته میشدند.
{} کسی که چیز به کسانی دهد که آیینش نداشتن مارغن است، اهریمن و همه ی دیوها را خشنود مینماید. مارغن یا مار-زن، چوبیست که چرمی به سرش بسته شده و هر بهدینی باید یکی داشته باشد تا خرفس تران و خزندگان آسیب رسان را با آن بزند و بکشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر