۱۳۹۶/۰۶/۰۱

درباره ی باد


گزارش: هیربد سوشیانت مزدیسنا

{} اورمزد باد را افرید بسان تن نوجوان پانزده ساله که آب، گیاه، گوسپند (جانوران)، مرد پرهیزگار و هر چیزی را ببرد و بدارد.
{} آن باد نیکو از این زمین فراز آفریده شد روشن و سپید چشم که جامه اشپوشش سبز و موزه اشچوبین استگزرنده ای دلگشا که چون بر مردمان آمد، ایشان را مانند جان به تن، خوشایند نمود.
{} باد از زمین برامد تا جام میغ (ابررا بوزاندنیمی به سوی راست خورشید و نیمی به سوی تیغ ماه بازگشتبه سرچشمه ی ارنگ رود (دجلهبر بلندی، گزرش پیدا شدباد از بیم دیوها به هر چیز جدا جدا نگریست؛ به توانایی و نیرومندی وزید و از هم درید آن زهری که اهریمن در زمین و گیاه امیخته بود.
{} باد به نیرویش آبها را مالید و روبید و دریاها بساختدیوها از پس آب رفتند و با کوشش خویش، باد را نیز الودند و سست کردندباد با تنی خسته و زخمی، دیگر شتابان به کشورها نوزید و تکه تکه شد.
{} اهریمن به دیوها گفته بوداین باد چیره و دلاور که آفریده ی اورمزد است را بمیرانید تا آنگاه همه ی آفریدگان بمیرند.
{} در آن نبرد از برای به یاری نیامدن «وایو درنگ خدای» در سر بزنگاه، باد سست شد.
{} باد، نخست از این کشور خونیرس به شتاب به کشورهای ارزه و سوه (مشرق و مغرببگردد؛ و از انجا با شتاب به کشورهای فِرَدَ دَفش و ویدَ دفش (جنوب شرقی و جنوب غربیبگزرد و از آنجا شتابان به کشور خونیرس بازگردد.
{} باد به هر کشوری آید و به هر بومی بوزد، هر آینه یکسان باشد از سرد و گرم و خوید و خشکچون بر گندیدگی بگزردبوی گند، بر بوی نیکخوشبویی، بر سردسردی و بر گرمگرمی، و به هر چیزی که بگزردبوی آن گوهر را بیاورد.
{} باد نگه میدارد این زمین را که دارای زیر و زبر، دارای گودی و دریا، نگهدار جان گوسپندان (جانورانو مردمان است.
{} هر چیزی را هنجار زمانه از باد استبه سبب سستی، به گونه فره بود و بی بود میوزداگر به فره بودی بوزدباد جان افزا میخاننداگر تکه تکه از هر بوم و بر بوزدبه نام همانجا خاننداگر به سودمندی وزدباد فرا رون خاننداگر به زیانمندی وزدباد جان هنج میخانندگاهی باد که بر دریاها و زمینها میگردد، خانمانها را زیر و زبر میکند.
{} هنگامی که چشمگان دیو که نام باد بزغ (بازدارندهدرون زمین است، از گزر باد جاندار از سوراخهای زیرزمینی کوه ها جلوگیری کنند، زمین لرزه میشودهم بندی این دیوها به اباختران است و بیشتر از سیارات نیرو میگیرندآن زمین که اندکی از ان باد بزغ را داشته باشد لرزان میشود و میشکافد تا باد، گزرگاهش را بیابدگاهی کوه ها فرو میریزندجایی که کوه نیست زمین لرزه پیدا نمیشود زیرا گزرگاه زیرزمینی اش را نمیشود گرفتاگر گرفته شود، زمین زود شکاف برمیدارد و باد، گزر می یابد.
{} باد بزغ در جهان همانند تن مردمان استاگر به سبب پلیدی خون، باد بزغ در رگها بازایستد، باد جانبخش نمیتواند امد و شد کند؛ آن تن درد میکشد و جان، نزار میشودچون باد بزغ، ستبر شود، باد جانبخش را بیرون میراند و تن میمیرد.
{} گردبادها نیز چشمگان دیو هستند و گرد و خاک بر می انگیزند و تا پیشگاه ابرها فرا میبرند.

{} جان گرفتن آتش، از باد (هوا، اکسیژن) بوده؛ و آتش (گرما) نیز رواج بخش باد است. اگر این دو برابر و به اندازه ی هم باشند، پیامدش همه ی سامانه ها و تندرستی و اسایش است. زیرا آتش از باد: زندگی و بالندگی میگیرد؛ و باد از اتش: نیروی جنبدگی میگیرد. اگر همترازی و همدستی باد و آتش به هم ریزد، آتش با چیرگی باد: خاموش میشود؛ و باد از تکانه های آتش: آشفته میشود. آنگاه سر و سامان زمین و آب و گیاه و جانداران و مردمان، به لرزه در می آید.

هیچ نظری موجود نیست: