گزارش: هیربد سوشیانت مزدیسنا
{} اورمزد باد را افرید بسان تن نوجوان پانزده ساله که آب، گیاه، گوسپند (جانوران)، مرد پرهیزگار و هر چیزی را ببرد و بدارد.
{} آن باد نیکو از این زمین فراز آفریده شد روشن و سپید چشم که جامه اش: پوشش سبز و موزه اش: چوبین است. گزرنده ای دلگشا که چون بر مردمان آمد، ایشان را مانند جان به تن، خوشایند نمود.
{} باد از زمین برامد تا جام میغ (ابر) را بوزاند. نیمی به سوی راست خورشید و نیمی به سوی تیغ ماه بازگشت. به سرچشمه ی ارنگ رود (دجله) بر بلندی، گزرش پیدا شد. باد از بیم دیوها به هر چیز جدا جدا نگریست؛ به توانایی و نیرومندی وزید و از هم درید آن زهری که اهریمن در زمین و گیاه امیخته بود.
{} باد به نیرویش آبها را مالید و روبید و دریاها بساخت. دیوها از پس آب رفتند و با کوشش خویش، باد را نیز الودند و سست کردند. باد با تنی خسته و زخمی، دیگر شتابان به کشورها نوزید و تکه تکه شد.
{} اهریمن به دیوها گفته بود: این باد چیره و دلاور که آفریده ی اورمزد است را بمیرانید تا آنگاه همه ی آفریدگان بمیرند.
{} در آن نبرد از برای به یاری نیامدن «وایو درنگ خدای» در سر بزنگاه، باد سست شد.
{} باد، نخست از این کشور خونیرس به شتاب به کشورهای ارزه و سوه (مشرق و مغرب) بگردد؛ و از انجا با شتاب به کشورهای فِرَدَ دَفش و ویدَ دفش (جنوب شرقی و جنوب غربی) بگزرد و از آنجا شتابان به کشور خونیرس بازگردد.
{} باد به هر کشوری آید و به هر بومی بوزد، هر آینه یکسان باشد از سرد و گرم و خوید و خشک. چون بر گندیدگی بگزرد: بوی گند، بر بوی نیک: خوشبویی، بر سرد: سردی و بر گرم: گرمی، و به هر چیزی که بگزرد: بوی آن گوهر را بیاورد.
{} باد نگه میدارد این زمین را که دارای زیر و زبر، دارای گودی و دریا، نگهدار جان گوسپندان (جانوران) و مردمان است.
{} هر چیزی را هنجار زمانه از باد است. به سبب سستی، به گونه فره بود و بی بود میوزد. اگر به فره بودی بوزد: باد جان افزا میخانند. اگر تکه تکه از هر بوم و بر بوزد: به نام همانجا خانند. اگر به سودمندی وزد: باد فرا رون خانند. اگر به زیانمندی وزد: باد جان هنج میخانند. گاهی باد که بر دریاها و زمینها میگردد، خانمانها را زیر و زبر میکند.
{} هنگامی که چشمگان دیو که نام باد بزغ (بازدارنده) درون زمین است، از گزر باد جاندار از سوراخهای زیرزمینی کوه ها جلوگیری کنند، زمین لرزه میشود. هم بندی این دیوها به اباختران است و بیشتر از سیارات نیرو میگیرند. آن زمین که اندکی از ان باد بزغ را داشته باشد لرزان میشود و میشکافد تا باد، گزرگاهش را بیابد. گاهی کوه ها فرو میریزند. جایی که کوه نیست زمین لرزه پیدا نمیشود زیرا گزرگاه زیرزمینی اش را نمیشود گرفت. اگر گرفته شود، زمین زود شکاف برمیدارد و باد، گزر می یابد.
{} باد بزغ در جهان همانند تن مردمان است. اگر به سبب پلیدی خون، باد بزغ در رگها بازایستد، باد جانبخش نمیتواند امد و شد کند؛ آن تن درد میکشد و جان، نزار میشود. چون باد بزغ، ستبر شود، باد جانبخش را بیرون میراند و تن میمیرد.
{} گردبادها نیز چشمگان دیو هستند و گرد و خاک بر می انگیزند و تا پیشگاه ابرها فرا میبرند.
{} جان گرفتن آتش، از باد (هوا، اکسیژن) بوده؛ و آتش (گرما) نیز رواج بخش باد است. اگر این دو برابر و به اندازه ی هم باشند، پیامدش همه ی سامانه ها و تندرستی و اسایش است. زیرا آتش از باد: زندگی و بالندگی میگیرد؛ و باد از اتش: نیروی جنبدگی میگیرد. اگر همترازی و همدستی باد و آتش به هم ریزد، آتش با چیرگی باد: خاموش میشود؛ و باد از تکانه های آتش: آشفته میشود. آنگاه سر و سامان زمین و آب و گیاه و جانداران و مردمان، به لرزه در می آید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر