۱۴۰۳/۰۵/۱۶

هوم سپید

 سرایش هیربد سوشیانت مزدیسنا

هوم سپید

بگفتا اوستا که «هوم سپید» / شگفتی درختی به گیتی پدید

به دریا که خوانی تو «فرّاخ کرد» / به مردم توگفتی که کوخ، کاخ کرد

که «گو-کرن» باشد به ویژه به نام / ازو زندگانند به یاری ُ کام

کرانه به نزدیک «ارد-ویسور» / که رود «اناهید»ُ بزم است ُ سور

ز هوم سپید، مرده، زنده شود / به گاه ِفرشگرد به خنده شود

ز کینش ز اهریمن بد سرشت / به ژرفا درافکند وزغ را به زشت

ز دیوان که اهرمن آورده بود / به زور ُ به تن برترش داده بود

درخت خدا را به خوردش دهد / همان زنده‌گر را به مرگش دهد

به پاس ُ پدافند هوم سپید / نگهبان، دو ماهی دو سویش پدید

هماره یکی از دو ماهی بدوی / که دیو وزغ را که رو در به روی

خورش، مینوی هست به ماهی به کام / که «کر-ماهی» یا «ارز آبی» به نام

نما تا فرشگرد بسان خران / بزرگتر نهنگ را تو «خر-ماهی» خوان

هیچ نظری موجود نیست: