شمس من است زرتشت من / سروده: امید عطایی فرد
باز آمدم، باز آمدم: با سازِ زرتشت، آمدم
شمس ِ من است: زرتشت ِ من، با راز ِ زرتشت آمدم
باز آوَرَم، باز آوَرَم: آن جام ِ جانان: آورم
چون ساغرم: گاتا بُوَد، من ساقی ِ دین آورم
باز یاورم، باز یاورم، آن کیش مهرَت: باورم
مهرابه ام: چون میهن است، امشاسـِپندان: باورم
باز آذَرَم، باز آذرم، از تیره راهان: بگزرم
این دل همان: آتشکدست، افزونتر از سیم و زَرَم
باز هَمدَمَم، باز هَمدَمَم، فرشوشترم، جاماسپ منم
در راغ و باغ و کاخ و کوخ، بی اندوه از بیش و کمم
باز آمدم، باز آمدم: هیربِد و موبِد آمدم
یَسنا: سروش من شدَست، کـُشتی ببسته آمدم
من کافرم، من کافرم، گبر و مجوسی: من منم
جوان ِ در نبرد: منم، آن پیر سهرورد: منم
به باخترم، به خاورم: نوای ایزدان، بَرَم
ز مینو ام، ز گیتی ام، بانگ بغانه: بر، دَرَم
هیربد سوشیانت مزدیسنا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر