{درگاه دوازدهم}
{}۱-۳۲
{} واژگانی چند از دفتر دینکرد، درباره ی ناهمسانی ها و تضادهای ایشان که میگویند: یزدان پیرامون هرچیز است اما هیچ چیز اندرون او نیست. و یزدان اندرون هر چیز است اما هیچ چیز پیرامون او نیست. زِبَر و بالای هر چیز است اما هیچ چیز زیر او نیست. زیر هر چیز است اما هیچ چیز زِبَر او نیست. بر تخت نشسته ولی جای-مند نیست. اندرون آسمان است ولی کو-مند (معین و جا داده شده) نیست. در هیچ جا نیست و هست. به هر گاه (مکان) هست ولی جایگاهش نیست. هر چیز به کام خودش هست: خویشتن او میباشد. بنیاد شر و خونریزیست اما بهی و نیکوست. ناآمرزنده اما خوب آورنده جاودان. مُست-پیرای (آراینده ی ستم) ولی نه ستمگر. او فرمود به اینکه کارهایی کرده شود اما فرمان یزدان: ناتوان و تباه شد. او که برای آن بیگناه دوزخ آفرید: ستمگر نبود. از دروغ وندی و دوزخی شدن مردم: آگاه و کامش به آن بود. بهکامی که یابنده ای کامیاب نبود. چاره گری که خودش درد و رنج داد. یافته ها و دستاوردها را نه با چاره بلکه به بی چارگی داد. همستار-مند (دارای هماورد) نیست. همه-آگاه (عقل کل) است ولی نیازمند ازمایش میباشد. نافرمانی به او: کام خودش میباشد. کسی که از بنیاد و آغاز، بندگی اش را سپوزید و زیر پا نهاد: پادشاهی خوش کند. فرمانش بر همه رواست ولی فرمان سوزی او یافته و نتیجه میشود. کامش به هستی: نارواج است. سرپیچنده و سوزاننده ی کامش: گزندآور به کامش نیست. آنچه فرمود: به کامش نیست. یک فرمانش با کامش ناهمسان نیست و یک فرمانش با کامش ناهمسان هست؛ و هر دو گونه هم فرمانهای او هستند. نیک کامی اش ناکامروایی نیست و بدکامی اش که چیزی بد کند، آن: دادستانی است. و نیز بسی ناهمسانی و تناقض در گفتارهای کیش هاست. اگر درباره ی پیمانه و تعادل در دین، از یکی، بس گونه گفته شود، بدون چاره و درمان نمیشود باشد.
۳۳) اینها را هم گویند که: دو بن انگاران (باورمندان به دو بنیاد نیک اهورایی و بد اهریمنی) کار یزدان را نزار و ناپایدار و بازنده میدانند؛ چون درباره ی بزرگی یزدان، سخنی سزاوار نه میگویند.* برای دانستن روشن و دقیق درباره فرمان و حکمی که در این زمینه هست، باید بگویم: چیزی ایزد را دارای نزاری و ناپایداری میکند که گوید در آفرینش خویش، آفرید همگان را که در نافرمانبرداری و ناشنوندگی بوده اند تا نیز خوارترین آفریدگان به پزیرش کام او کوشند. ایدون نیز از میان ایشان که بسیار وخشوران و پیغمبران او برآمده اند، افکند و کشت و بر دار کرد و هستی شان را پست و خوار و بی آزرم کرد. این نیز که نه تنها خدایی خویش را نمی پاید از بدکارانی که آفرید بلکه به خدایی خویش نیز خودش پتیارگی و دشمنی کند. و خود با کردار بی چاره ی خویش، بیاشوبد. و خودش دهش و آفرینش خویش را از کار بیندازد. خودش با گناهکاری خویش بندگان بیگناهش را بزند.
۴۵—
دوست یگانه ی خویش را به خودش نزار و نیازمند و گناهکار و گمراه کند. و به یک بنده ی بیگناه چونان و بسان اهریمن خشم بگیرد. بی شمار آفریده ی خویش را نابینا و بیراه کند. برای گناه سامان مندش، از کنش خویش هر پادافره ی نابسامانی را بر بیگناهان نهد. سراسر درگاه آمرزش را فراز میبندد. او را از درد و رنج و آلودگی آفریدگان خویش، سیری نیست و همیشه در کنش و آرایندگی دارد. و به فرمانهایی که در بنیاد و میانه و فرجام آفرینش میدهد، نمیشود بر ایستاد.
و یا او که میگوید: او ایزدی همیشه خدای و همه دانا و همه توان است که خدایی و دانایی و توانایی اش همیشه در زمان بیکرانه میباشد. نیکی و بهی از اوست. کنش بخردانه و با دلیل و فرمان سودمندانه دارد. بر بندگان خویش، خوب آور و بخشنده است. و اوی پیروزی بردار، بندگانش را پر از پاداش میکند.
۵۸)) درباره آن گناهکار که با گناه خویش گرفتار و گروگان دشمن میباشد اما با گزاردن گناه و دست شستن از بزهکاری و ریمنی، امرزیدار است. در پایان هیچ آفریده ی بهی و خوب در گروگان دشمن نمی ماند. خدا ایشان را در نبرد و کوشش با دشمنان به تن و جان ، پایدار و داشتار و پروردگار است و شهریاری خویش را از هماورد جداگوهر (اهریمن) پر از پاسبانی نگه میدارد. لشگر و سپاه او به کوشش و نبرد: پیروزگر باشند. به فرجام از هرگونه بزهکاری، آفریده ی خویش را پیروزگر میکند. و پر از پیروزی و افزونی با روشنایی و دانایی و بینایی و زندگی و درستی و دیگر دهشهای ایزدی، به دور نگه میدارد از تاریکی و نادانی و کوری و مرگ و بیماری و دیگر آزارهای دیوگونه. چرا که آن آشناست که روشنی: سپوزنده و زداینده ی همه ی تاریکی است. و دانایی بر نادانی پیروز است. و زندگی در برابر مرگ: زورمند و افزونتر است. چراکه نیرومندی و افزونگری زندگی، رویشهای بیشمار افریدگان از دو مردم (نر و ماده) میباشد. مردمان و توده ها نیز به این زمینه، خستو و باورمند هستند. ایدون نیز در برابر کوری و بیماری، توانمندی و پیروزی بینایی و درستی چند برابر پیداست. نگریستن این نیز سزاست که هماورد دروغکار (اهریمن) چه میخواهد؟ و سپاه یزدان بر چه میکوشد؟ آن هماورد این را خواهد که: این زمین و آسمان و دامان (افریدگان) را ناهست و تباه کنم یا به بردگی خویش ببرم. از گوهر خودشان بازگردانم و تغییر دهم تا یزدان را رستاخیز و فرشگرد کردن و بازآراستن آفریده ی خویش، نتواند باشد. * اما سپاه یزدان بر این میکوشند که آن هماورد (اهریمن) به بایستگی و کامروایی نه جهد. این نیز که جهت و سوی سپاه اورمزد از بن دهش (آغاز آفرینش) به کوشش: چیره، و به کام: پیروز است.
۷۷- از این پیداست که یزدان سرنوشت این زمین و آسمان را آنسان نهاد که او (اهریمن) نمیتواند همه ی دام و دهش (آفریده و آفرینش) را ناهست و تباه کند؛ حتا نمیتواند یکی از خوارترین و کوچکترین آفریدگان را نیز نابود کند. چه اگر به بهانه و سبب مرگ: تن از جان جدا شود، نابودی و یا دگرگونی گوهران از خودشان، با خرامیدن و خزیدن دربرگرفته ها و ویژگیهایشان (خصلت و خاصیت) از جایی به جایی، و کاری به کاری، در میان نمیباشد. اینگونه چنانکه پیداست گوهرهای تن و جان، هر یک با گوهرینه و جوهره ی خویش، باز به دیگر خویشکاریها و وظایف می ایستد. و این آفریده و آفرینش پر رواج و همیشه تا هنگام بایسته در کار است و سودمندی هستی پیداست. تا اینجا این در (گفتار) کامل و بسنده به چشم میرسد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر