پژوهش: سوشیانت مزدیسنا
.
<هرگونه بازتاب بدون درج نام نویسنده و نوشتگاه، ناپسند و دزدی به شمار میرود>
.
برپایه ی نوشتارهای پهلوی، با این انگاره روبرو میشویم که سیاوش و کیخسرو دارای ناوگان کیهانی و سفینه ی فضایی بودند و در آینده این فضاپیما به زمین بازمیگردد و ایران مزدایی را از نو می آراید:
{} برای پاییدن و بی بیم نگه داشتن کیخسرو و پشوتن از اهریمن و دیوها، سیاوش: کنگ دژ را به درازای هفتسد فرسنگ و پهنای هفت فرسنگ ساخت. کنگ دژ در میان ستاره پایه (کهکشان) و زمین است؛ همچون آسمان، ستارگان، ماه و خورشید که جدا جدا و خود-رونده هستند. همان سان که کره ی زمین بر روی باد (جاذبه) نهاده شده است، آن کنگ دژ نیز برنهاده به بادی بوده است که فرازش به اختر «هفت اورنگ» بسته شده بود تا آنکه سیاوش به کنگ دژ شود. آنچنانکه روش (چرخش) هفت اورنگ بود، کنگ دژ به بهیزه (دوره های مشخص و معین نجومی) می آمد و میرفت. سیاوش با راهنمایی اورمزد، کنگ دژ را آراست تا کیخسرو پسر سیاوش، کنگ دژ را بدان گونه ای که ساخته و پرداخته شده بود، در دست بگیرد. پشوتن پسر گشتاسپ و دیگر دین برداران که برای پاک گردانیدن دین، ایستاده و آماده اند، آنها نیز به کنگ دژ رفته اند. سیاوش کنگ دژ را بر فراز کوه آنگونه آراسته بود که تا آمدن کیخسرو به آن جایگاه، بر جای بماند و به آسمان نرود. هرکس سرایش و فرمان کیخسرو را بپزیرد، آنگاه او در پناه کیخسرو و پشوتن و دیندارانی خواهد بود که با پشوتن هستند.
{} کنگ دژ دارای دست و پای (پایه های متحرک)، درفشهای افراشته، همیشه گردان و یکنواخت رونده، و بر روی سر دیوها بود. کیخسرو آن را بر زمین نشانید.
{} ورجاوندی سیاوش پسر کاووس چنان بود که با فره ی کیانی اش، کنگ دژ را به دست خویش و با نیروی اورمزد و امشاسپندان، بر سر دیوها نشانید و به فرمان سیاوش همیشه رونده و سپهرپیما بود. تا آنکه کیخسرو آمد و به مینوی کنگ دژ گفت: تو خواهر منی، و من برادر تو هستم. زیرا سیاوش تو را با دست و مرا با نطفه اش ساخت. به سوی من بازگرد.
{} کنگ همان کار را انجام داد و به سوی زمین آمد؛ در سوی خوراسان (شرق)، در توران، جایی که سیاوش-گرد میخواندند، فرود آمد و ایستاد. کیخسرو آن را هزار بند افکند و با هزار میخ نگه داشت. پس از آن، کنگ دیگر به آسمان نرفت و همه ی توران با چارپایان و ستوران را نگهبان بود. و کیخسرو مردم ایرانی را در آنجا نشانید.
{} کنگ دژ هفت دیوار داشت: زرین، سیمین، پولادین، برنجین، آهنین، آبگینه ای و کاسگین (لاجوردی). دیوارهای آهنین و سنگی و رویین نیز گفته اند. کوشک هایش سیمین و دندانه هایش زرین بود. راسته اش هفتسد فرسنگ بود و پانزده دروازه داشت. در یک روز بهاری، با اسبی راهوار، از دری به دروازه ی دیگر، پانزده روزه میشد رفت. هر دروازه به بلندای پانزده مرد بود. بالا و ارتفاع کنگ دژ به اندازه ی تیری بود که یک مرد جنگی پرتاب کند. درون آنجا آکنده از یاقوت و طلا و نقره و گوهرهای گرانبها بود. چهارده کوه و هفت رود ناوتاز و قابل کشتی رانی، و هفت مرغزار که پناهگاه شاهان میشد کرد. زمینش چنان نیک و درخور کشت بود که اگر خری میشاشید، تا شب علفهایی به اندازه ی یک مرد میرویید. کنگ دژ همیشه بهار بود. سراسر آبادی و پربار، به دور از گرما و سرمای سخت؛ و کم گزند.
{} کیخسرو، افراسیاب تورانی جادوگر را شکست داد و همراه خویشاوند بدکار او «گرسیوز وگیرگان» برافکند و کشت. او همچنین بتکده ای که در کرانه ی دریاچه ی چیچست بود، از بتها زدود و با شگفت کاری، آن دروغ ورزان بتکده را در هم شکست؛ زیرا این کار، ابزار بایسته ای برای نوسازی جهان بود. به یاری وخش (نیروی یاور روان) به جایگاهی رازمند به نام کنگ دژ کوچید و تا رستاخیز پیکری بی مرگ خواهد داشت. سوشیانس پیروزگر که آراینده ی مردگان است، در تن پسین، رستاخیز را به یاریِ کیخسرو بهتر می تواند انجام دهد.
{} کنگ دژ (ناوگان کیهانی) به سوی اوش استر (ستاره ی بامدادی، شرق سپهر) رانده شده و نزدیک ور (سینه ی) ستاره ی سدویس گمارده شده برای دیده بانی ایران ویج.
<هرگونه بازتاب بدون درج نام نویسنده و نوشتگاه، ناپسند و دزدی به شمار میرود>
.
<هرگونه بازتاب بدون درج نام نویسنده و نوشتگاه، ناپسند و دزدی به شمار میرود>
.
برپایه ی نوشتارهای پهلوی، با این انگاره روبرو میشویم که سیاوش و کیخسرو دارای ناوگان کیهانی و سفینه ی فضایی بودند و در آینده این فضاپیما به زمین بازمیگردد و ایران مزدایی را از نو می آراید:
{} برای پاییدن و بی بیم نگه داشتن کیخسرو و پشوتن از اهریمن و دیوها، سیاوش: کنگ دژ را به درازای هفتسد فرسنگ و پهنای هفت فرسنگ ساخت. کنگ دژ در میان ستاره پایه (کهکشان) و زمین است؛ همچون آسمان، ستارگان، ماه و خورشید که جدا جدا و خود-رونده هستند. همان سان که کره ی زمین بر روی باد (جاذبه) نهاده شده است، آن کنگ دژ نیز برنهاده به بادی بوده است که فرازش به اختر «هفت اورنگ» بسته شده بود تا آنکه سیاوش به کنگ دژ شود. آنچنانکه روش (چرخش) هفت اورنگ بود، کنگ دژ به بهیزه (دوره های مشخص و معین نجومی) می آمد و میرفت. سیاوش با راهنمایی اورمزد، کنگ دژ را آراست تا کیخسرو پسر سیاوش، کنگ دژ را بدان گونه ای که ساخته و پرداخته شده بود، در دست بگیرد. پشوتن پسر گشتاسپ و دیگر دین برداران که برای پاک گردانیدن دین، ایستاده و آماده اند، آنها نیز به کنگ دژ رفته اند. سیاوش کنگ دژ را بر فراز کوه آنگونه آراسته بود که تا آمدن کیخسرو به آن جایگاه، بر جای بماند و به آسمان نرود. هرکس سرایش و فرمان کیخسرو را بپزیرد، آنگاه او در پناه کیخسرو و پشوتن و دیندارانی خواهد بود که با پشوتن هستند.
{} کنگ دژ دارای دست و پای (پایه های متحرک)، درفشهای افراشته، همیشه گردان و یکنواخت رونده، و بر روی سر دیوها بود. کیخسرو آن را بر زمین نشانید.
{} ورجاوندی سیاوش پسر کاووس چنان بود که با فره ی کیانی اش، کنگ دژ را به دست خویش و با نیروی اورمزد و امشاسپندان، بر سر دیوها نشانید و به فرمان سیاوش همیشه رونده و سپهرپیما بود. تا آنکه کیخسرو آمد و به مینوی کنگ دژ گفت: تو خواهر منی، و من برادر تو هستم. زیرا سیاوش تو را با دست و مرا با نطفه اش ساخت. به سوی من بازگرد.
{} کنگ همان کار را انجام داد و به سوی زمین آمد؛ در سوی خوراسان (شرق)، در توران، جایی که سیاوش-گرد میخواندند، فرود آمد و ایستاد. کیخسرو آن را هزار بند افکند و با هزار میخ نگه داشت. پس از آن، کنگ دیگر به آسمان نرفت و همه ی توران با چارپایان و ستوران را نگهبان بود. و کیخسرو مردم ایرانی را در آنجا نشانید.
{} کنگ دژ هفت دیوار داشت: زرین، سیمین، پولادین، برنجین، آهنین، آبگینه ای و کاسگین (لاجوردی). دیوارهای آهنین و سنگی و رویین نیز گفته اند. کوشک هایش سیمین و دندانه هایش زرین بود. راسته اش هفتسد فرسنگ بود و پانزده دروازه داشت. در یک روز بهاری، با اسبی راهوار، از دری به دروازه ی دیگر، پانزده روزه میشد رفت. هر دروازه به بلندای پانزده مرد بود. بالا و ارتفاع کنگ دژ به اندازه ی تیری بود که یک مرد جنگی پرتاب کند. درون آنجا آکنده از یاقوت و طلا و نقره و گوهرهای گرانبها بود. چهارده کوه و هفت رود ناوتاز و قابل کشتی رانی، و هفت مرغزار که پناهگاه شاهان میشد کرد. زمینش چنان نیک و درخور کشت بود که اگر خری میشاشید، تا شب علفهایی به اندازه ی یک مرد میرویید. کنگ دژ همیشه بهار بود. سراسر آبادی و پربار، به دور از گرما و سرمای سخت؛ و کم گزند.
{} کیخسرو، افراسیاب تورانی جادوگر را شکست داد و همراه خویشاوند بدکار او «گرسیوز وگیرگان» برافکند و کشت. او همچنین بتکده ای که در کرانه ی دریاچه ی چیچست بود، از بتها زدود و با شگفت کاری، آن دروغ ورزان بتکده را در هم شکست؛ زیرا این کار، ابزار بایسته ای برای نوسازی جهان بود. به یاری وخش (نیروی یاور روان) به جایگاهی رازمند به نام کنگ دژ کوچید و تا رستاخیز پیکری بی مرگ خواهد داشت. سوشیانس پیروزگر که آراینده ی مردگان است، در تن پسین، رستاخیز را به یاریِ کیخسرو بهتر می تواند انجام دهد.
{} کنگ دژ (ناوگان کیهانی) به سوی اوش استر (ستاره ی بامدادی، شرق سپهر) رانده شده و نزدیک ور (سینه ی) ستاره ی سدویس گمارده شده برای دیده بانی ایران ویج.
<هرگونه بازتاب بدون درج نام نویسنده و نوشتگاه، ناپسند و دزدی به شمار میرود>
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر