" سفر برای وطن " 
محمد نوری
با شعری از نادر ابراهیمی
ما برای پرسیدن نام گلی ناشناس ، 
چه سفرها کرده ایم ، چه سفرها کرده ایم ...
چه سفرها کرده ایم ، چه سفرها کرده ایم ...
ما برای بوسیدن خاک سر قله ها ،
چه خطرها کرده ایم ، چه خطرها کرده ایم ...
چه خطرها کرده ایم ، چه خطرها کرده ایم ...
ما برای آنکه ایران خانه ی خوبان شود ، 
رنج دوران برده ایم ، رنج دوران برده ایم ...
رنج دوران برده ایم ، رنج دوران برده ایم ...
ما برای آنکه ایران گوهری تابان شود ، 
خون دل ها خورده ایم ، خون دل ها خورده ایم ...
خون دل ها خورده ایم ، خون دل ها خورده ایم ...
ما برای بوییدن بوی گل نسترن ، 
چه سفرها کرده ایم ، چه سفرها کرده ایم ...
چه سفرها کرده ایم ، چه سفرها کرده ایم ...
ما برای نوشیدن شورابه های کویر ، 
چه خطرها کرده ایم ، چه خطرها کرده ایم ...
چه خطرها کرده ایم ، چه خطرها کرده ایم ...
ما برای خواندن این قصه ی عشق به خاک ، 
رنج دوران برده ایم ، رنج دوران برده ایم ...
رنج دوران برده ایم ، رنج دوران برده ایم ...
ما برای جاودانه ماندن این عشق پاک ، 
خون دل ها خورده ایم ، خون دل ها خورده ایم ...
خون دل ها خورده ایم ، خون دل ها خورده ایم ...
۲ نظر:
درود و سپاس
خدایش بیامرزد
ارسال یک نظر