۱۳۸۹/۰۵/۱۰

نوری که خاموش شد

استاد محمد نوری درگزشت...


 در روح و جان من
می مانی ای وطن
به زیر پا فِتَد آن دلی
که بهر تو نلرزد
شرح این عاشقی ننشیند در سخن
که بهر عشق والای تو همه جهان نیرزد
ای ایران ایران دور از دامان پاکت دست دگران بد گهران
ای عشق سوزان ای شیرین ترین رویای من تو بمان در دل و جان
ای ایران ایران گلزار سبزت دور از تاراج خزان جور زمان
ای مهر رخشان
ای روشنگر دنیای من به جهان تو بمان
سبزی سد چمن سرخی خون من سپیدی طلوع سحر
به پرچمت نشسته
شرح این عاشقی ننشیند در سخن
بمان که تا ابد هستی ام به هستی تو بسته

هیچ نظری موجود نیست: