شنودم که هنگام با فر و جاه / که بودی به ایران، منوچهر شاه
بیامد فرومایه افراسیاب / که از خون به گردش کند آسیاب
بگفتا که: اورنگ ایران زمین / که بهرش بیازیم کمان و کمین
هرآنجا که تیری فتد در میان / همان باشدش مرز ایرانیان.
بخشکید لب، خاک ایران ز گرگ* / نه ابر و نه باران، نه برف سترگ
نبد چون به ایرانیان بخت یار/ پراکنده شد لشگر شهریار
یکی پهلوان بود آرش به نام / کمانگیر و خوش پیکر و شادکام
همه ایزدان را نیایش گرفت / کمان را چو چنگی به رامش گرفت
به ترکش چو پیکان کشید از نهفت / به زه کرد و با شاه ایران بگفت
که: «آرش منم باب اشکانیان / ببستم همی مهر میهن، میان
بیاید ز پشت و تبارم ارشک / بِِدو دشمنان خیره از بیم و رشک
نگه کن بر این برز و بازوی من / که ایران رهانم از آن اهرمن*
کنم زار دشمن در این کارزار / یکی مرد جنگی به از سدهزار
چو ایران نباشد تن من مباد». / بیفکند تیری شتابان چو باد
گسست بند از بند آن پهلوان / که تا بخت میهن بماند جوان
بپیمود تا رود آمو، خدنگ/ که پیدا شود مرز ایران ز جنگ
تو گفتی ز تیرش شکافید ابر / که بارید و غرّید، مانند ببر
سرافکنده برگاشت افراسیاب / ز ایران به توران، فراسوی آب
بگفتند ترکان بر خون دلیر / که: ایران به هنگام تنگی چو شیر
به چنگ و به دندان کند سینه چاک / ز بهر بر و بوم و آن مرز پاک
*
کنون کشورم را نیازست تیر / کمانگیر شیری چو آرش، دلیر
که میهن بگردد دوباره بزرگ / نه هر پاره در پوزه ی مار و گرگ
ز جیهون و سیهون و سند و فرات / همان کوه قفقاز و تالش، و تات
کجا شهسواری که رزم آورد / همه شهر ایران به بزم آورد
امید عطایی فرد
OMIDATAEIFARD.BLOGSPOT.COM
تیرگان 2569 شاهنشاهی
* گرگ و اهرمن: کنایه از افراسیاب است. با تاختن او ایران در خشکسالی فرو رفت اما تیر آرش که کنایه از آذرخش نیز میباشد، باران را به ایران بازگرداند و به همین یادبود، جشن تیرگان برپا شد. در شاهنامه آمده که اشکانیان خود را تبار آرش میدانستند.
بیامد فرومایه افراسیاب / که از خون به گردش کند آسیاب
بگفتا که: اورنگ ایران زمین / که بهرش بیازیم کمان و کمین
هرآنجا که تیری فتد در میان / همان باشدش مرز ایرانیان.
بخشکید لب، خاک ایران ز گرگ* / نه ابر و نه باران، نه برف سترگ
نبد چون به ایرانیان بخت یار/ پراکنده شد لشگر شهریار
یکی پهلوان بود آرش به نام / کمانگیر و خوش پیکر و شادکام
همه ایزدان را نیایش گرفت / کمان را چو چنگی به رامش گرفت
به ترکش چو پیکان کشید از نهفت / به زه کرد و با شاه ایران بگفت
که: «آرش منم باب اشکانیان / ببستم همی مهر میهن، میان
بیاید ز پشت و تبارم ارشک / بِِدو دشمنان خیره از بیم و رشک
نگه کن بر این برز و بازوی من / که ایران رهانم از آن اهرمن*
کنم زار دشمن در این کارزار / یکی مرد جنگی به از سدهزار
چو ایران نباشد تن من مباد». / بیفکند تیری شتابان چو باد
گسست بند از بند آن پهلوان / که تا بخت میهن بماند جوان
بپیمود تا رود آمو، خدنگ/ که پیدا شود مرز ایران ز جنگ
تو گفتی ز تیرش شکافید ابر / که بارید و غرّید، مانند ببر
سرافکنده برگاشت افراسیاب / ز ایران به توران، فراسوی آب
بگفتند ترکان بر خون دلیر / که: ایران به هنگام تنگی چو شیر
به چنگ و به دندان کند سینه چاک / ز بهر بر و بوم و آن مرز پاک
*
کنون کشورم را نیازست تیر / کمانگیر شیری چو آرش، دلیر
که میهن بگردد دوباره بزرگ / نه هر پاره در پوزه ی مار و گرگ
ز جیهون و سیهون و سند و فرات / همان کوه قفقاز و تالش، و تات
کجا شهسواری که رزم آورد / همه شهر ایران به بزم آورد
امید عطایی فرد
OMIDATAEIFARD.BLOGSPOT.COM
تیرگان 2569 شاهنشاهی
* گرگ و اهرمن: کنایه از افراسیاب است. با تاختن او ایران در خشکسالی فرو رفت اما تیر آرش که کنایه از آذرخش نیز میباشد، باران را به ایران بازگرداند و به همین یادبود، جشن تیرگان برپا شد. در شاهنامه آمده که اشکانیان خود را تبار آرش میدانستند.
۵ نظر:
با سپاس از شما...
درود بر شما استاد
تارنگار نوینی ایجاد کردم. تارنگار پیشین من توسط سرویس دهنده میهن بلاگ حذف شد. آدرس نوین من:
http://mehr-hoorshid.blogspot.com
بدورد
پاینده ایران بزرگ
سلام
در وبلاگ گفتگو با زرتشتيان (http://zartoshtimosalman.parsiblog.com/) راجع به دو دين اسلام و زرتشتي بحث ميشود.از شما خواهش ميشود در بحث ها شرکت کنيد.
لازم به ذکر است که اين وبلاگ من نيست و من فقط از روي عمل به وظيفه شرعي خودم شروع به تبليغ آن کرده ام.
چندی پیش به قلم استاد رجبی و این بار به یاری آقای غیاث آبادی باز تاریخ رنگ ایدئولوژیکی گرفت.
برای ادامه متن بنگرید به :
http://nikoosegal.blogspot.com/2010/07/blog-post.html
و همچنین پاسخ به نگرش آقای غیاث آبادی بنگرید به:
http://nikoosegal.blogspot.com/2010/06/blog-post_27.html
اگر خوانند ارش را کمانگیر / که از ساری به مرو انداختی تیر. (فخرالدین اسعد گرگانی)
ارسال یک نظر