۱۳۸۸/۱۲/۱۰

پشت پرده شعر نو

زمانی که سخن از تحول و فرگشت شعر در ایران نوین میرود نام نیما یوشیج (علی اسفندیاری) به یاد می آید در هالی که وی را نمیتوان به راستی بنیانگزار شعر نو دانست. ادیب الممالک فراهانی (1319 قمری) با انتقاد از اشعار موهوم و بیهوده توصیه میکند که اینگونه شعر باید گفت:
گر هوای سخن بود به سرت – از وطن بعد از این سخن گوی باز
از وطن نیست دلبری بهتر – به وطن دل بده ز روی نیاز
در اصول ترقیات وطن – شعر میگو گزیده و ممتاز
«م.ا. ندوشن» افزون بر فراهانی از بزرگانی چون میرزاآقاخان کرمانی، میرزاده عشقی، عارف قزوینی، محمدتقی بهار، ایرج میرزا، پروین اعتصامی... یاد کرده که در نوگرایی شعر پارسی سهم بسزایی داشتند. و میگوید: در شعر نو ابداع و تازه جویی را با عجیب سرایی نباید اشتباه کرد. (جام جهانبین). نکته مهم اینجاست که آیا نیما و مریدانش مانند این دسته از سرایندگان، از عرق ملی و احساسات میهن دوستانه برخوردار بودند؟ بجز انگشت شماری ایرانگرا چون اخوان ثالث و فریدون مشیری، پاسخ منفیست. یکی برای جاسوس توده ای مرثیه میسراید و دیگری از تجزیه میهنش پشتیبانی میکند.
کیومرث منشی زاده میگوید: اینها که به قول خودشان شعر نو میگویند چون سابقه ای در شعر کهن نداشته اند امروز ناپخته هستند و از بیچارگی به سوی شعر نو روی آورده اند و به همین دلیل شعر نویی که میگویند، فقط به درد خودشان میخورد. درست مثل کسانی که در اجرای سنفونی به دلیل نداشتن ذوق و نبوغ، عاجزند و لاجرم به سوی آهنگهای احمقانه روی می آورند. (مجله امید ایران- 1349/2/12)
فریدون توللی نیز اینگونه سرایه ها را یورش جدید استعمار میدانست. مجتبا مینوی در خاطره اش از نیما یوشیج میگوید که وی به طرز عجیب و غریبی لباس میپوشید و به روی مخالفانش چاقوکشی میکرد. و ادب پارسی را مسخره مینمود. (کتاب امروز، پاییز 1352)
به گفته نجف دریابندری: وفور شعر سفید و سیگار وینستون یکی از مشخصات جوامع جهان سوم است... قبل از 28 امرداد 1332 شاعران نوپرداز به اصطلاح آن روز یک مشت جوان آس و پاس و جویای نام بودند که شاگردان پیرمرد مازندرانی خل وضعی با اسم عوضی نیما یوشیج محسوب میشدند و در میزان سواد ادبی و صلاحیت و حرمت اجتماعیشان جای حرف بود. چند سال بعد از 28 امرداد اینها نمایندگان وجدان اجتماعی یا سخنگویان شکست و اعتراض بودند. خوب این قیافه طبعن غبطه انگیز است و چون خرج زیادی هم ندارد طبعن مد روز میشود. نتیجه اش همان ابتذالی است که پیش آمد. (مجله آدینه- مهر 1368)
دکتر مهدی حمیدی شیرازی با اشاره به رویکرد فریبکارانه موج نو به اشعار حافظ بر طبق قرارداد حزبی، مینویسد: آنان که میگویند برای ایجاد معانی نو، به کلمه های نو و بی وزنی های نو، نیازمندند به حقیقت از جهت معانی تهی دستند و کهنگی بیان را بهانه میکنند. گرفتن وزن و قافیه از شعر، گرفتن چنگ و دندان است از شیر. (فنون شعر، مقدمه)
از دیدگاه ملک الشعرای بهار: اشعار سفید و بی قافیه رجوع از تکامل به قهقرای غیر متکاملی خواهد بود. و ایرج میرزا در مثنوی «انقلاب ادبی» به طنز میگوید:
میکنم قافیه ها را پس و پیش – تا شوم نابغه دوران خویش!


۱ نظر:

ناشناس گفت...

درود بر شما

البنه شعر نیمایی با شعر سفید که من هم بلدم چون خیلی نا توانم براستی حق با شماست فرق دارد . اما نیما در اشعارش ریتم دارد اگر قافیه ندارد . آن هم زیبایی های خود را دارد اما با شما هم اندیشه ام در شعر نو ایجاز وجود ندارد اما تصویر سازیهای بسیار بسیار زیبایی وجود دارد. درباره ی شعر اجتماعی و سیاسی باید بگویم مردم میهن ما مردمان آزاده ای بودند و شعر شمشیر دوم آنها در مبارزه با بیداد و ستم بوده

اگر او قصد شمشیر بازی کند
زبانم به شمشیر بازی کند (نظامی )

من در جایی شنیدم که در زمان وحشیگری حمله ی مغول شاعری چنان شعر بیداد ستیزی سروده که زهره را آب می کند با زیبایی هر چه تمام و شعرش را هم شنیدم بسیار زیبا بود و چه شهامتی