" امید عطایی فرد "
بر پایه ی بینش ژرف و شگفت انگیز مغان ایران، زروان یا زمان، سرآغاز جهان بود؛ زمانی بیکرانه و ناشمردنی. (۱) سپس سپهر (فضا) از زمان آفریده می شود و با آن پیوستگی می یابد. (2) طبق نظریهی نسبیت، فضا سه بعدی نیست و زمان نیز تافته ی جدا بافته ای نبوده و هر دو با هم، پیوند تنگاتنگی داشته و دستگاه متحد چهار بُعدی (زمان-فضا) را تشکیل می دهند. بنابراین در تئوری نسبیت نمی توانیم از فضا صحبت بداریم بی آنکه یادی از زمان کرده باشیم و برعکس. (۳) همسانی مکان و زمان را در واژه ی "گاه" نیز می توان به دست آورد. نکته ی دیگر اینکه به پدید آمدن زمان کرانه مند (محدود) از زمان بیکرانه (نا محدود) اشاره شده و زایش زمان از زمان، بسی حیرت آور و گیج کننده است. شگفت تر از این، در یک جا، توان (انرژی) و زمان با یکدیگر همسان و همبسته هستند. (4) چارلز موزِز، یکی از پیشگامان فیزیک نظری در ایالات متحده، می پذیرد که زمان نیز ممکن برای خود، الگوی خاص انرژی داشته باشد. او می گوید: بالاخره خواهیم دید که زمان را به عنوان طرح عِلّی نهایی برای هرگونه رها شدن انرژی می توان تعریف کرد. (۵) تا پیش از فیزیک نوین، زمان، تابعی از رویدادها به شمار می آمد و وابسته به حرکت بود. اما به نظر می رسد دانش امروز کم کم به بینشی از دیروز (زروان گرایی) نزدیک می شود که بر پایه ی آن: حرکت موجب پیدایش زندگی می شود و انگیزه ی آن، زمان است. در اینجا دو گوشه ی تثلیث به دست می آید. نخست، مکان یا فضای خود آفریده، و دیگری، نور، و رأس سوم نیز که همان زروان (زمان) می باشد. (۶) بر پایه ی بینش مزدایی، آفرینش، از روشنان بیکران شکل گرفت؛ از آتشی روشن، سپید و گرد. دانشمندان نیز از گلوله ی آتشینی می گویند که در نخستین لحظات آفرینش، کیهان از آن پدید آمد: این مسأله هنوز برایمان کاملاً روشن نیست که در این اولین اجزای ثانیه ها، چه چیزی تبدیل به گلوله ی آتشینی شد که کیهان باید بعداً از آن ایجاد می گردید. (۷) پاسخ را می توان در "روایت پهلوی" یافت که به ذره ی نورانی اولیه اشاره کرده است (8) و نیز در آثار رهروان مغان که سده ها پیش از دانش نوین هسته ای، سروده های شگفت آوری درباره ی شکافت هسته ای و انفجار اتمی، به جای نهادند، "هاتف اصفهانی" می گوید: دل هر ذره که بشکافی/ آفتابیش در میان بینی.
و به گفته ی مولانا:
آفتابـــی در یکـی ذره نهــان/ ناگهــــان آن ذره بگشـــایـــد دهــــان
تکه تکه گردد افلاک و زمیـن/ پیش آن خورشید چون جست از کمین
حافظ در سروده اش اشاره به جهانی می کند که در آن، خورشید ما، بسان ذره ای در برابر خورشید های آنجاست:
در محفلی که خورشید اندر شمار ذره است /خود را بزرگ دیدن، شرطِ ادب نباشد.
نظریه ی روشنان بزرگ را امروز به گونه ی انفجار بزرگ (Big Bang) می شناسند و نیز در این باره پژوهش می کنند که آیا در آغاز، یک ذره ی بنیادی و یا یک نیروی اولیه وجود داشته است؟ اگر بتوانیم مینو را با موج، و ماده را با ذره برابری دهیم، به برآیندهای دیگری دست می یابیم. برای نمونه: چیستی (ماهیت) اهورا، پرتو یا نور می باشدو گفته شده که اهورا هم مینوی و هم مادی است که کاملن با چیستی موجی-ذره ای نور، همخوانی دارد. بینش مغانی می آموزاند که جهان در آغاز به گونه ی مینوی یا موجی بود و از آن، جهان مادی پدید آمد. در "بُندَهِش" می خوانیم که اهورا آفرینش مادی را نخست به گونه ی مینوی آفرید و سپس به چهر مادی در آورد. درباره ی ویژگی آسمان یا فضا ، آمده که آسمان از الماس ساخته شده است. (9) به تازگی نیز دانشمندان در آسمان به الماس دست یافته اند: کشف الماس های میکروسکوپی در فضای بین ستاره ای، ممکن است برای ستاره شناسان در جهت درک بهتر چگونگی آمیختن گاز و غبار در کهکشان ما – راه شیری- راهنمای خوبی باشد. شکل گیری الماس در امواج ضربه ای، مخلوق بیرون پاشی مواد خام ستارگان غول قرمز در فضای بین ستاره ای است. اخترشناسان ایرانی 000/760/77 ستاره را شناسایی کرده و گفته بودند که این شمارش، در بردارنده ی همه ی ستارگان نیست و هنوز اختران بی شمار دیگری در کیهان می باشند. افزون بر این، ایشان از ستارگانی یاد کرده اند که دارای زمان نیستند و نمی توان محاسبه ای درباره شان انجام داد. (10) آیا ستاره شناسان نابغه ی ایران، به وجود سیاهچاله ها پی برده بودند؟ سیاهچاله به ستاره ای می گویند که در پایان عمرش، تابش خود را از دست داده و جرم آن به بیشترین فشردگی (تراکم) می رسد: نیروی جاذبه در سطح آن، قوی و قویتر شده و در نتیجه، فضا – زمانِ پیرامون آن، بیش از پیش خمیده می شوند. فضای بیرون ستاره، آنقدر خمیده است که تمامی نور در آن به تله افتاده و نمی تواند از آن گریزی داشته باشد. ما قادر به دیدن چنین ستاره ای نیستیم زیرا نورش هرگز نمی تواند به ما برسد و به همین دلیل به آن سیاهچاله می گویند. (1۱) برای یک ناظر خارجی، گذشت زمان در سطح این ستاره، کُند و سرانجام به کلی متوقف می شود. (۱۲) دانشمندان ایرانی همچنین پی برده بودند که گروه های ستارگان، تشکیل کهکشان هایی را می دهد که بسان چرخه ای در حال حرکت هستند. آنان هزاران سال پیش از گالیله، حلقه ی زحل را یافته و نام "یوغ کیوان" بر آن نهاده بودند. (13) از کروی بودن زمین و رهسپاری آن آگاهی داشتند (14) و هنوز دانشهای شگفت انگیز دیگری از آن دوران پنهان مانده است.
یاری نامه: 1) برای آگاهی بیشتر بنگرید به: زروان در قلمرو دین و اساتیر. 2) بُن دَهِش، فرن بغ دادگی ،48. (سپهر را از زمان آفرید که تن زروانِ درنگ خدای و تقدیر ایزدی است 3) تائوی فیزیک، فریتیوف کاپرا، حبیب الله دادفرما، 68. 4) بُن دَهِش، فرن بغ دادگی، 36. 5) فوق طبیعت، 305. 6) زروان در قلمرو و اساتیر، 38 و 39. 7) فیزیک نوین، 51. 8) روایت پهلوی، 53. 9) بُن دَهِش، 37 و 39. 10) بُن دَهِش، 43 و 44. 11) در نوشته های مانوی، از دیوهایی یاد شده که بلعنده ی نور بودند. 12) تائوی فیزیک، 182 و 183. 13) بُن دَهِش، 44 و 61. 14) یشت ها + بُن دَهِش 145
{با سپاس از ارتباز برای بازتاب این نوشتار در تالار هخامنشیان}
{نگاره بالا زرتشت را با کره آسمانی و بتلمیوس را با کره زمین نشان میدهد و گویا اثر رافایل است. اگر درباره این نگاره اگاهی دقیق دارید ارسال کنید. سپاس}
۸ نظر:
همانطور که نوشته اید نقش درج شده در مقاله، گوشه ایست از نقاشی بزرگ رافائل (نقاش نامدار دوره رنسانس ایتالیا) به نام "مدرسه آتن" که بین سالهای ۱۵۰۹ تا ۱۵۱۱ بر دیوار تالاری در کاخ آپوستلیک در واتیکان کشیده شده است. در باره نقش زرتشت در این نقاشی اتفاق آرا وجود ندارد، و پاره ای آنرا تصویر استرابو تاریخ نگار، جغرافی دان و فیلسوف یونانی دانسته اند. در همین نقش آنکه به بیننده مینگرد تصویر خود رافائل است. برای جزئیات بیشتر نگاه کنید به ویکیپدیا مقالهThe School of Athens
درود بر دوست عزیز
وبلاگ جدید من با نام حقایق راه اندازی شده است لطفا" آنرا نیز در وبتان لینک کنید وبلاگ قبلی من با نام ایران همچنان باز است. لینک وب شما در هردو وب من هست موفق باشید زنده باد ایران و ایرانی
با درود/ اینکه نگاره از آن زرتشت است، نوشته مری بویس در کتاب تاریخ کیش زرتشت میباشد. میدانیم که زرتشت در جهان غرب به یک اخترشناسی برجسته نامور بود./ سپاس
سلام
مطلب جالبی بود
چگونه زمینه زیر یاری نامه ها را نارنجی کردید؟
میشه خواهش کنم به من هم یاد بدهید؟
ایمیلم: abzadafagh@gmail.com
با سپاس
استناد به چند واژه یا جمله و عبارت از میان نوشتهها و سرودهای دینی چند هزار ساله یا شعرهای شاعران برای اثبات اینکه گویندگان آنها از نتایج اکتشافات فیزیک مدرن آگاه بوده اند یا اساسا آنها بوده اند که آن اکتشافات را کردهاند، یا گزافه گوییهایی چون ادعای شناسایی بیش از ۷۷ میلیون ستاره توسط پیشینیان کهن ما (آنچه در این مقاله شیوه کار بوده است)، کاریست نه به شیوه پژوهش علمی و کمک به شناخت آنچه به راستی پیشینیان ما از ستاره شناسی میدانسته اند و نه چیزی به ارج پیشینیان می افزاید. پیشینیان ما حد اکثر آن چیزهایی را میدانسته اند که میتوانستند در زمانه خود بدانند. مفاهیمی چون ساختمان اتمی ماده، یا کیفیت دوگانه موجی و کوانتومی نور یا انفجار بزرگ (Big Bang) که به ویژه دستاورد پژوهشهای دانشمندان فیزیک از دهههای پایانی قرن ۱۹ تا میانه های قرن ۲۰ بوده اند، نه میتوانستند حاصل اندیشیدن تجریدی مغان در خلوت آتشکده ها بوده باشند و نه در تنهایی روزها و شبهای شاعران بدست آیند. اکتشافات علمی و به طور کلی زندگی بر مبنای دانش از مسیر دیگری میگذرند که مشاهده، آزمایش، تحلیل و استنتاج از مبانی آنست. به همین سان اکتشافات فیزیک مدرن بر پایه سطح بسیار بالایی از ریاضیات پیشرفته و آزمایشهایی با بهره گیری از دستگاههای آزمایش بسیار پیچیده علمی به دست آماده اند که تا قرن بیستم امکان ساخت آنها نبود. همان طور که کاربرد ستاره شناسی در زندگی اقوام و ملتهای متمدن کهن از سومر و بابل و چین و هند و یونان گرفته تا مایاها و آزتک ها و دیگران در امر کشاورزی، ساختمان سازی و معبد سازی، دریانوردی، تقویم سازی و فصل شناسی و جز آنها (به میزان کمتر یا بیشتر) شناخته شده اند و از آنجا به میزان دانش ستاره شناسی آن ملت ها در آن زمانها میتوان پی برد، پژوهشهایی در زمینههای مشابه در ایران کهن میتوانند به شناخت سطح دانش ستاره شناسی پیشینیان ما بی کم و کاست یاری رسانند.
در بالای دریچه هنگام بارگزاری دو علامت رنگ دیده میشود که یکی از آنها زیرسازی رنگ است.
ناشناس!
دانش ایرانیان پیرامون نظریه ((روشنان بزرگ)) به درستی (کاملن)
روشن و نهادینه است .
و همچنین دانش پیرامون نخش زمان.
بیست وپنجم اردیبهشت بزرگداشت فردوسی،روز پدر
بنام خداوند جان وخرد
کزین برتر اندیشه برنگذرد
خداوند نام و خداوند جای
خداوند روزی ده رهنمای
خرد افسر شهریاران بود
خرد زیور نامداران بود
بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم به این پارسی
پی افکندم از نظم کاخی بلند
که از باد وباران نیابد گزند
نمیرم از این پس که من زنده ام
که تخم سخن را پراکنده ام
هر آن کس که دارد هش ورای ودین
پس از مرگ خواند به من آفرین
به شاهکار آریایی بیایید.
ارسال یک نظر