۱۳۸۷/۰۹/۱۶

شمعی فروزان که سوخت (۱)



{به یادبود ۲۱ آذر * درگزشت استاد بزرگ: ذبیح بهروز}
از: ع. اعتماد مقدم

ذبیح بهروز در سال 1268 شمسی در نیشابور زاده شد. پدرش میرزا ابوالفضل ساوجی از پزشکان و خوشنویسان معروف زمان ناصر الدین شاه بود. ذبیح بهروز نویسنده‌ای پژوهشگر و زبانشناسی آشنا به فرهنگ پیش از اسلام بود. وی نخستین کسی است که در روش پژوهش‌های ایرانشناسان غربی شک کرد و اشتباه‌ها و غرض‌ورزیهای آنان را بارها متذکر شد. بهروز در دوران کودکی پدر گرانمایه اش را از دست داد و در برنائی از ایران به بیرون رفت و پس از تحصیل در کالج آمریکایی به مصر رفت و مدت ده سال در آن جا به تحصیل زبان و ادبیات عرب پرداخت. چندین سال در مصر بود و زبان عربی را نیکو آموخت و سپس در دانشگاه الازهر به تدریس پرداخت. گمان نمی رود که کسی در روزگار او بهتر از او به زبان عربی و تاریخچه ی آن آگاهی داشت. او از مصر به انگلستان رفت با ادوارد براون آشنا شد و در دانشگاه کمبریج با او همکاری کرد و مدتی سمت معاونت او را داشت. پروفسور براون در کتاب تاریخ ادبیات فارسی اش از همکاری «بهروز» جوان به نیکی یاد می کند. بهروز، پس از میرزا فتحعلی آخوند زاده، یکی از پیگیرترین هواداران تغییر خط فارسی بود. او همچنین بر حذف لغات و اصطلاحات عربی از زبان فارسی تاکید داشت و در این زمینه مقالات فراوانی به رشته ی تحریر درآورد. بهروز مانند پدرش فریفته ی دانش و فرهنگ ایران بود و نمیتوانست با اندیشه‌ها و دیدگاه‌های ناهماهنگ دانشمندان و تاریخ نویسان آن زمان اروپا خود را سازگار سازد. سخنان پروفسور« بِرکِت انگلیسی» استاد بزرگ دین شناسی و نقطه ضعف هائی که او دربارة دینهای ایرانی از خود بروز می داد آن رادمرد را برانگیخت تا واکنشی سخت از خود نشان دهد و به همه گفتارهای تاریخ نویسان غربی با نظر شک بنگرد. بهروز با آنکه از لحاظ زندگی و هزینه آن در انگلستان با حقوقی که دریافت می کرد رنج نمی برد و نگرانی نداشت از نظر روحی و معنوی سخت ناراحت شده بود و دیگر تاب شنیدن سخنان آن استادان را در خود نمیدید و ناچار به ترک محیط دانشگاهی گردید. وی از انگلستان به آلمان رفت. در هنگام اقامتش در برلن با پروفسور«مارکوارت» آشنا شد و دید که طرز اندیشه ی او درباره فرهنگ ایران با دیگر اروپاییان تفاوتی نداشت. چندی نگذشت که بهروز در سال 1304ش. به ایران بازگشت و تا زمان باز نشستگی در مدرسه عالی بازرگانی, دارالفنون و دانشکده افسری تدریس می‌کرد. مدتی نیز ریاست کتابخانه باشگاه افسران را به عهده داشت. به فرمان شاه (پهلوی دوم)، بهروز به عضویت فرهنگستان زبان ایران درآمد. او با آهنگی استوار به انتقاد از نظریه‌های اروپاییان درباره ی ایران و گذشته‌اش پرداخت و توانست با نشان دادن تاریخ خط و سپس تدوین کتاب پرارج «تقویم و تاریخ در ایران» مچ دروغگویان مزوّر و جعل کنندگان تاریخ را بگیرد. او همیشه میگفت: «میتوان در برابر عقاید و اندیشه‌ها به مخالفت برخاست، ولی با ریاضی نمیتوان شوخی نمود، چون اعداد بی رحم هستند و به دلخواه کسان، نمیتوان در ماهیتشان تغییری داد. اگر در تمام کتابها بنویسند که فلان بخش ریاضی یا نجوم را فلان آدم کشف کرده است چنانچه در عمل، ارقام با آنها درست درنیاید پشیزی ارزش ندارد و تنها ضعف نسبت دهنده پدیدار می شود». گفتار و کردار بهروز تا اندازه ای جوانان و پیران را از خواب بیدار کرد و راه بررسی تاریخ را به آنان نشان داد. وی برای بهتر نمایاندن این منظور، نمایشنامه های کوتاهی نوشت که معروفترین آنها «داستان پروفسور شُل کُن هایم و پروفسور سفت کن بِرگ» است. پس از آن بهروز نمایشی به نام «شاه ایران و بانوی آرمن » ایرانی را تدوین کرد که اثری ایرانی و براساس تاریخ ایران است. در آن شکوه دربار خسرو پرویز و داستان عشقی پاک به چشم میخورد. این نمایشنامه را طوری تنظیم کرده که به کار فیلم برداری در سینما بخورد. «در راه مهر» نمایش دیگری از بهروز است در پنج پرده که سه پرده آن را در 1301 تدوین کرد و دو پرده آخر را سی سال بعد نگاشت. در نمایشنامه «در راه مهر» که بی گفتگو شاهکار جاودانی او بشمار می رود زندگانی خواجه ی شیراز با چم و خم هایش به نمایش گذاشته شده و روح عرفان ایرانی از آن تراوش می کند. واژه هائی را که برای این نمایشنامه با هم ترکیب کرده و نثری شگرف از آن ساخته آدمی را شگفت زده می سازد. از آثار دیگر بهروز: «شب فردوسی» بر اساس زندگی ابوالقاسم فردوسی و «حکیم باشی» که نمایشی کمدی با انتقادات اجتماعی است. نمایشنامه های دیگرش: جیجک علیشاه، تنها، حاجی علی اصفهانی، و «خویشتن» است.  در نمایشنامه «جیجک علیشاه» انتقاد سخت از دربار قاجاریه شده است. آثار دیگرش: «فرهنگ کوچک عربی به فارسی»، «آئین بزرگی»، «دبیره» ، «خط و فرهنگ» ، «تقویم نوروزی شهریاری» و... ذبیح بهروز علاوه بر نمایش نامه نویسی در حوزه ادبیات و زبانشناسی پژوهش های زیادی داشت. همچنین در زمینه شعر و شاعری نیز صاحب ذوق بود. کتاب «مرات السریر» اشعار او است. او همچنین در ترجمه نیز مهارت داشت. چون ریشه و بنیاد کلمات و واژگان را می شناخت از این جهت در معادل سازی واژه ها استاد بود. بهروز در سال 1308 خورشیدی انجمن زبان ایرانی را بنیاد نهاد که به بررسی فرهنگ های فارسی از جمله برهان قاطع می پرداخت. بهروز پس از چند سال دیگر انجمنی بنام  «انجمن ایرانویج»  را بنیاد  گذاشت که در آن دانشمندانی چون دکتر محمد مقدم استاد زبان شناس، اوستا و فارسی باستان در دانشگاه تهران، و دکتر صادق کیا استاد پهلوی در دانشگاه تهران عضویت داشتند و به نشر مجله ی فرهنگی «ایران کوده» پرداختند. افسوس که بیش از 18 شماره از ایران کوده به چاپ نرسید و پژوهشهای بسیار گرانبها در نهفت ماند. بهروز به بررسی زبانها بطورکلی از نظر آموزشی و استعداد گسترش جهانی آنها پرداخت. این بررسی بسیار شایان توجه بود ولی هنوز نظریه های آن  استاد چاپ و منتشر نشده است و برخی  اشارات از آن در دیباچه «فرهنگ کوچک عربی به فارسی» شده است. وی می گوید: «اروپای نوخاسته با آنهمه پیشرفتهای مادی هنوز زبانش در بند مذکر و مؤنث و نوتر و آرتیکل… و املاء و آکسان و نقص خط گرفتارست و کتابهای لغت از روی کمال احتیاج انباشته از کلمات زبانهائی است که به اصطلاح خودشان آنها را مرده نامیده اند. زبان فارسی در ظرف چندهزار سال پس از پیمودن چند مرحله از مراحل سخنگوئی در یک سرزمین پهناور و پرجمعیتی در پرتو دین و دولت و صنعت بدین صورت آسان و ساده درآمده و همة آثار این مراحل در دست است… در سده هشتم میلادی دامنه ی زبان فارسی از آسیای میانه تا کنار مدیترانه کشیده می شده و اکنون هم یک نفر سمرقندی و بخارائی و کابلی و کشمیری و کرمانشاهی با وجود بُعد مسافت با گویش ویژه خود میتوانند همدم و همنشین یکدیگر باشند. همچنین هیچ گویش و زبانی در این سرزمین های گسترده ی آسیای غربی یافت نمیشود که در سبک و اصطلاحات دینی و علمی و دیوانی آن تأثیری از فارسی و دست ایرانی نبینیم… یک کودک و یا یک بیسواد فارسی زبان چند برابر یک کودک یا یک بیسواد زبانهای دیگر کلمه برای ادای معانی در  اختیار دارد...  همچنین می بینیم که بیسوادان و کم سوادان فارسی زبان، در جمله بندی، اشتباه های صرفی و نحوی که در زبانهای دیگر عادی و شایع است نمی کنند… مشکلات زبان فارسی تنها از نظر کلمات جعلی است که فرقه های باطنی آنهم در نثر فارسی به کار برده اند و مربوط به ساختمان زبان نیست و به آسانی می توان زبان را ازین آلودگی مصنوعی پاک کرد.
بهروز در ترجمه زبردستی فراوان داشت چون ریشه و بنیاد واژه ها را می شناخت و از اینرو در بکار بردن واژه ها استادی به خرج می داد. کتاب «ادب الکبیر» از «عبدالله مقفع» را به فارسی برگرداند و نامش را «آیین بزرگی» نهاد. نثری که در آن به‌کار رفته بی گفتگو نمونه ای زیبا از نثر فارسی به‌شمار میرود. بهروز کتاب دیگری را به نام «تاجداران یمن» ترجمه کرده است. بهروز در نظم و نثر فارسی، دبستانی ویژه ی خود دارد و چون اهل معرفت با روح طنز و شوخ و استوار او آشنا هستند اینست که نیازی به گفتگو درباره ی آن نداریم. در مصاحبه هایی که مجله نگاران و روزنامه نویسان با او در مدت بیش از چهل سال کرده اند مطالبی پرمعنا پاسخ داده است که باید آنها را یکجا گردآورد و از نو به چاپ رسانید...{دنباله دارد}

۴ نظر:

ناشناس گفت...

درود بر شما

جناب عطایی من به با پارسی کردن واژه های تازی مشکلی ندارم . حرف من اینست ما نباید واژه های تازی را با حروف های آوا های پارسی بنو یسیم .
ما باید آنها را به همین صورت تحمل کنیم خدا را چه دیدید شاید فرزندانمان به فکر افتادند تا دوباره
زبان گذشته مان را دو باره زنده کنند . ما نباید
انها را دچار سختی و سرگشتگی کنیم.

ناشناس گفت...

با درود
سپاس از اینکه ما را بااندیشمندان ایرانی آشنا می سازید.نوشتار های شما بسیار سودمند است.
پیروز باشید.

ناشناس گفت...

جناب عطایی از شما خواهش می کنم نام کتابی که

استاد بزرگوار شما زنده یاد همایون فرخ در مورد مذهب هرمسی نوشته اند را با پیامک برای بفرستید
ایشان می گویند مقالاتی برای ایشان فرستاده اید

در کتاب شما وجود دارد .احتیاج به مطالب بیشتری دارند.من وقتی به کسی قولی می دهم باید به ان وفا کنم خواهش می کنم به من کمک کنید!راستی در مورد هتل داریش می خواهم برایشان مقاله همراه با تصویر بفرستم حتما از شما در نامه می نویسم و شما را معرفی میکنم.با سپاس فراوان برای دریچه ای که پیش چشمانم گشودید.

ناشناس گفت...

درود بر شما اولین بار است که نوشتار های شما رادر وبلاگ می خوانم.بیشتر کتابهای شما راخوانده ام.
با آرزوی شادکامی و تندرستی
ف ل.ع