.
بخش یکم
پیمان پادشاهی
.
.
.
به خشنودی اهورامزدا
من [نام]
فرزند [نام مادر و پدر]
در پیشگاه ایزدان و فَروَهرهای پاک نیاکان، با مردم ایران پیمان میبندم که همیشه به دادنامه و قانون اساسی کشورم، پایبند و وفادار باشم و در پاسداری از میهن و پادشاهی، بکوشم.
به فرمان یزدان پیروزگر … به داد و دهش، تنگ بستم کمر
بَدان را ز بد دست کوته کنم … روان را سوی روشنی ره کنم
همم دین و هم فره ی ایزدی … همم نیکبختی و هم بخردی
[* موبد موبدان به نمایندگی از بزرگان و مردمان ایران پاسخ میدهد:]
دل ما یکایک به فرمان توست … همه جان ما جای پیمان توست
تو را باد جاوید تختِ ردان … همان تاج و هم فرّه ی موبدان
به شاهی نشست تو فرخنده باد … همان جاودان نام تو زنده باد
[* پادشاه میگوید:]
ازین تاج شاهی و تخت بلند … نجویم جز از داد و آرام و پند
همه نیکویی باد کردار ما … مبیبناد کس رنج و تیمار ما
توانگر کنیم آنکه درویش بود … نیازش به رنج تن خویش بود
[* شهبان میگوید:]
به یزدان گرای و به یزدان گشای … که دارنده اویست و نیکی فزای
که این تاج بر شاه فرخنده باد … همیشه دل و بخت تو زنده باد
به فردا ممان کار امروز را … بر تخت منشان بدآموز را
[* پادشاه میگوید:]
زمانه ز داد من آباد باد … دل زیردستان من شاد باد
جهان سر به سر در پناه من است … پسندیدن داد، راه من است
به نیکی گراییم و پیمان کنیم … به داد و دهش، دل گروگان کنیم
[* دادبان میگوید:]
خنُک شاه با داد و یزدان پرست … کزو شاد باشد دل زیردست
به داد و به بخشش فزونی کند … جهان را به دین رهنمونی کند
نگه دارد از دشمنان کشورش … به ابر اندر آرد سر و افسرش
[* پادشاه میگوید:]
بدانید آن کس که گوید دروغ … نگیرد از آن پس بر ما فروغ
شما را جهان آفرین یار باد … همیشه سر بخت بیدار باد
ز ما ایزد پاک خشنود باد … بداندیش را دل پر از دود باد
[* کاربان میگوید:]
ز ما بر همه پادشاهی درود … به ویژه که مهرش بود تار و پود
ز گیتی به یزدان پناهید و بس … که دارنده اویست و فریادرس
مباشید گستاخ با پادشا … به ویژه کسی کو بود پارسا
[* پادشاه میگوید:]
نمانیم که این بوم ویران کنند … همی غارت از شهر ایران کنند
که ایران چو باغیست خرم بهار … شکفته همیشه گل کامگار
چو ایران نباشد تن من مباد … بدین بوم و بر زنده یک تن مباد
[* کشوردار میگوید:]
اگر پادشا را بود پیشه، داد … شود بی گمان هرکس از داد، شاد
اگر شاه با داد و بخشایش است … جهان پر ز خوبی و آسایش است
همه مردمی باید و راستی … نباید به کار اندرون کاستی
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر