چهارده سده پس از فروپاشی شاهنشاهی مزداپرست ساسانی، و از هم گسستگی چندین باره ی اوستا، یک بار دیگر به یاری اورمزد و ایزدان، ورق پاره ها و نامه های پراکنده را بررسی کردیم و در کالبدی نوین، جان بخشیدیم. هرچند این دفتر کوچک، چکیده و فشرده ای بس اندک از آن اوستای بزرگ به شمار میرود، از آن رو «اوستا نامه» خوانده شده زیراکه هرآنچه از نوشتارهای بنیادین اوستایی و پهلوی یافتیم، با آرایشی نوین گنجاندیم. بدینگونه خوانندگانی که کنجکاو و دوستدار بینش مغانه میباشند، بی نیاز از کاوش و خاندن گفتارهای دشوار، میتوانند نوشتاری آسانتر را در دسترس داشته باشند.
کوشیده شده تا جانمایه و روح و مفهوم و معنای اوستای بازیافته و گزارشهایش، به شایسته ترین شیوه و روشن ترین نگارش، پیش رو نهاده شود و خوانندگان و حتا پژوهشگران، آسوده دل باشند که درونمایه ی مزدایی و مغانی، پاسداری شده است. آشکار است که با نابودی چندین باره ی نسخه های اوستا، به ناچار ساختار و بخش بندی دیگری را دنبال کرده ایم که چنین است:
۱- در دفتر نخست، به پیروی از کتابهای پهلوی «بن دهش» و «زاد سِپَرم»، از آفرینش تا فرجام جهان را پی گرفته ایم. بنابراین بخش بندی این اوستای پارسی، بسان اوستای پهلوی نیست، به ویژه اگر دریابیم که پاره ای بخش بندیهای پیشین ناهنجار بوده است؛ مانند قانون نامه ی وندیداد که دو فرگرد (فصل) نخست آن، یعنی: آشنایی با سرزمینهای ایرانی و داستان باروی جمشید، هیچ پیوند و ربطی با دیگر فرگردها ندارد.
۲- افزون بر کتابهای یادشده، از دیگر دفترهای پهلوی به ویژه مجموعه ی «دینکرد» نیز همسو و همساز با هر زمینه، بهره برده ایم و مانده ی آگاهی ها و گفتارها را به دفترهای بعدی «اوستا نامه» وا نهاده ایم. همچنین در کتابنامه، چشمگیرترین دفترهای یاری کننده را یاد نموده ایم.
۳- در جاهایی که کتابهای گوناگون، گزارشهایی همگون و همسان داشته اند، نوشته های تکراری را کمتر بازگو نموده ایم و گاهی فرازها و جمله های همبسته را در یک بند و پاراگراف ارایه داده ایم.
۴- اوستا را میتوان به درختی همانند کرد که تنه اش: دین زرتشت است اما ریشه ها و شاخه هایش: کیشها و مذهبها و آیینهای گوناگون مغانه میباشد. بنابراین خوانندگان گاهی با دیدگاه و بینش هایی ناهمساز و متفاوت روبرو خواهند شد. از این رو، بهترین و درست ترین نوشتار درباره ی جهان بینی زرتشت، همانا سروده های او به نام گات ها (گاهان) به شمار میرود.
۵- در نگارش و گزارش کنونی، چشم بسته به بازنویسی ترجمه های پارسی بسنده نشده و بسیاری از واژگان و بندها بارها بررسی گردیده است. زیرا مترجمان متنهای پهلوی با چالشها و دشواریهای فراوانی روبرو بوده اند و کمابیش برداشتها و ترجمه های نادرست داشته اند. همچنین گاهی نثر استوار و روشنی به پارسی نداشته و خوانندگان را گیج و سردرگم نموده اند.
باشد که این ارمغان مغان به آیندگان برسد.
هیربد سوشیانت مزدیسنا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر