گزارش: هیربد سوشیانت مزدیسنا
آفرینش آتش و گونه هایش
{} اورمزد، آتش را از اندیشه اش آفرید و فروغش را از روشنی بیکران آورید.
{} اورمزد، آتش را اخگرگونه آفرید و درخشش آن، از جایگاه اورمزد، از روشنان بیکران پیوست. آنگونه تنی نیکو که اتش را درخور است.
) هنجار جهان و آفریدگان از آتش است.
{} اورمزد، آتش را در همه ی آفرینش چنان پراکنید و فراز برد که یک خانه دار، چون در خانه اش میشود، زغال سرخ در سراسر هیمه باز مینهد.
{} اورمزد به آتش فرمود: در هنگامه ی اهریمنی، با توست پرستاری مردم، از میان بردن درد و سردی، و خورش ساختن و پختن. هنگامی که تو را چیزی برمینهند و پیرامونت را هیزم میچینند، بیرون آی و فراز بگیر.
{} اورمزد، آتش را بر پنج گونه افرید:
یکم: آتش آسمان سوز (برزی سوه = بلند ساینده).
دوم: آتش تن سوز (وهو فریان، بهفِرَنف تار = بهترین دوست)
سوم: آتش گیاه سوز (اور وازشت = گیاه پز)
چهارم: آتش ابر سوز (وازشت = گرم کننده)
پنجم: آتش زمین سوز (اسپِنیشت = افزاینده)
{} آتش برزی سوه: در گرو-دمان آفریده شد. فره ای در آسمان است که در آتش بهرام پایگاه دارد؛ بسان خانه داری که سر و سامانش به خانه اش میباشد. افزون شدن نیروی او، از روشنی و درخشش آتش، سوزاندن بوی خوش و پاکیزگی ستایشگاه ایزدان است. کارکرد او: پیکار با دروغ مینویی (آسیبهای ناپیدا)، یاوری به ایزد سروش برای پاسبانی خفتگان در شب، سوزاندن پری سانان (شخانه ها) که با گند و دود و پلیدی شان به دشمنی روشنان می آیند تا آفریدگان را تباه کنند. <سوختن شهابها در جو زمین>
{} آتش وهو فریان: درون شکم مردمان و جانوران است. کارکرد آن: گوارش آب و خورش، و تافتن و گرم کردن تن، و روشن بودن چشمان است.
{} آتش اور وازشت: درون گیاهان و نیز در تخم آنها است. کارکرد آن: سابیدن زمین، تافتن و تراویدن اب برای گرم نمودن گیاه و پیدایش شکوفه های دلپسند و نیک سیما و خوشبوی، و رساندن میوه با مزه های گوناگون است. این آتش تنها آب میخورد و خورش را نمیتواند گوارش کند.
{} آتش وازَشت: در ابر، پویان است. کارکرد آن در اندروای (هوا): برق زدن در تیرگی و تاریکی ابر، سبک و باریک کردن ستبرای هوا برای گداختن تگرگ، و گرم کردن به اندازه ی آبی که در ابر است برای ریختن سرشک (باران). آتش وازَشت به رویارویی دیو اسپنجروش (دربند کننده آب در ابرها) می ایستد. این آتش، نه آب و نه خورش را گوارنده نیست.
{} آتش اسپنیشت: گزارش و معنایش برکت بخشنده میباشد. تنها خورش (مواد خشک) را میخورد و آب پزیر نیست. در گیتی و جهان مادی به کار داشته میشود. این آتش که خود در گرو دمان (ارش روشن) زاده شد، پیداست که آتشی زمین- سوز است. سرده های هم چهره (آتشهای همنوع و هم سرشت) را می افزاید. <سته ی مرکزی و آتشین زمین>.
{} اورمزد در اغاز افرینش، همه ی زمین را برای پاسبانی، سپارید به:
- آزر فرن بغ: آتش ورجاوند که همچون اتوربان و موبد است.
- آزر گُشن اسب: آتش تکاور که همچون ارتشتار و سپاهی است.
- آزر برزین مهر: آتش پر سود که همچون کشاورز و شبان است.
{} اورمزد هنگامی که خواست تن مادی آتش را بیافریند، آتش نالید که: به گیتی نروم، زیرا بر من بسی بدی کنند.
پس اورمزد به آزربایگان، به «اس نوند کوه»، آزر گشنسب را بهرام گونه نشانید و گفت: مردم میتوانند کار خوراک را به آتش خانگی سپارند و پس از فراهم شدن خوراک، آن آتش را دوباره به آتشگاه بهرام ببرند و بی گزند نمایند.
پس آتش برای آمدن به گیتی همداستان شد و اورمزد برای پاداش، همه ی آتشهای بهرام ایزد را به پاکی پدید آورد.
{} آزر گشن اسپ تا پادشاهی کیخسرو به آن آیین، پاسبانی جهان میکرد. چون کیخسرو برای برفکندن بتکده دیوها به آزربایگان رفت، آزر گشن اسپ بر یال اسب کیخسرو نشست و تیرگی و تاریکی را از میان برد و آنجا را روشن کرد تا بتکده ویران شد. بر همان جای، بر فراز «اس نوند کوه»، آتشگاه آزرگشن اسپ نشانده شد.
{} اورمزد، آزر فرن بغ را به پاداش پیکار با زهاک، به خوارزم، به «فرهمند کوه» نشانید. هنگامی که دیوها جم را از میان بریدند، آزر خوره (= فرن بغ) فره ی جم را از دست زهاک رهایی بخشید. در پادشاهی گشتاسپ شاه، آزر فرن بغ از خوارزم به «روشن کوه»، به سرزمین کاریان (پارس) نشانده شد.
{} اورمزد، آزر برزین مهر را به پاداش گرواندن گشتاسب به دین زرتشت، بهرام گونه در سرزمینی به نام «پشته گشتاسپان»، به «ریوند کوه»، نشانید. چون انوشه روان زرتشت، به رواج دین پرداخت و برای بی گمان کردن گشتاسپ و فرزندانش به دین ایزدان، بسی چیزها آشکار نمود، گشتاسپ این آتش را به کوه ریوند (نیشابور) به دادگاه (= آتشکده) نشانید.
{} اورمزد در اغاز آفرینش، سه اتش را همچون سه فره، برای پاسبانی جهان آورید.
{} هستی این اتشها در جهان، در خدایی و پادشاهی هوشنگ، بیشتر پیدا و نمایان بود. آنگاه که مردم، همراه گاو «سر-سوز» از کشور خونیرس به کشورهای دیگر کوچ کردند، در نیمه راه دریا، شبی بادی شگفت و خیزاب های سخت، درگرفت. آتشپایه ای که در پشت گاو، آتش جهنده و هویدا را نگه داشته بود، به دریا افتاد و همه جا را روشن کرد. گوهر آن آتش بزرگ به سه بخش پدیدار شد و در سه آتشپایه نشاندند و از دریاها گزشتند. آنها سه فره ی مهمان در سه آتش گشتند: فرن بغ، گشن اسپ، برزین مهر. آنها با آن تن فرهمندانه در جهان هستند.
{} جم در پادشاهی اش همه ی کارها را بیشتر به یاری این سه اتش میکرد.
{} این هر سه آتش، آزر بهرام هستند و تن همه شان، همسان اتش گیتی است. فره ای که در آتشها مهمان است و جای دارد، مانند روانی از مینو است که در تن مردمان هنگامی که در شکم مادر هستند، برمینشیند و تن ایشان را تا زنده هستند برومند میدارد. چون تن بمیرد و به زمین بازامیزد، روان هم به مینو بازگردد.
{} هنگامی که هزار اتش مادی و زمینی را یکی کنند و با ان نیرنگ (دعای) اشکار، زوهر (پیشکش مایع) دهند و به دادگاه (آتشکده) بنشانند، انگاه مینویی از فره ی اتشان بر این آتش مینشیند. همانند آن سه آزر مینوی که بر اتش مادی و گیتی مهمان شدند، این اتشهای دیگر نیز آتش بهرام هستند. تن آنها از اتش زمینی و روان شان ان فره است که از سوی خدایان بر آنها نشانده میشود.
{} آتشها با از میان بردن دروغ، از مردمان پاسبانی میکنند. هرگاه فسرده و خاموش شوند، آن فره به مینوان باز میرسد. آتش را از این رو به نام بهرام میخانند که همه ی اتشهای جهان را ایزد بهرام پشتیبانی میکند؛ و پاسبانی با ایزد سروش است و این دو ایزد با یکدیگر همکارند.
{} آزر فرن بغ که آتوربان (موبد) اتشهاست، آزر گشن اسپ که ارتشتار آتشهاست، آزر برزین مهر که واستریوش (پرورنده ی) آتشهاست، در همکاری با بهرام هستند و تا فَرَش گرد (رستاخیز)، پاسبان جهانند. چون با تابش خویش، دیو و دروغ را بزنند، مردمان گویند که: آتشی بگزشت.
{} آمدن ایزدان از جهان مینوی به گیتی و جهان مادی، نخست به آتش بهرام و سپس به دیگر جای هاست.
{} پرهیزگاری آتشین بسی گونه ها دارد که دو تایش برتر است: یکی زمانی که با بی گناهی و راستی به آتش پرهیزی بپردازند؛ و دیگری زمانی که آتش را ارزشمند بدارند.
{} باید کوشا بود برای افروختن اتش در هنگام یکسوم میان شب تا بسی دیوها زده و رانده شوند. تا زمانی که اتش افروخته است، به هرجایی که نور و گرمایش به پیش برود، تیره و تاری را میبرد و ناپیدا مینماید. این کار، یاری به مینویی است که برای نابودی آن تیرگی گمارده شده است. و آن مینو، روان اتش افروزان را روشن و نیکو و آسوده میسازد.
{} آتش بهرام را باید در دهستان و شهرستان، نیکو نگه داشت زیرا اگر آتش بهرام نبود هیچکس نمی توانست از شهری به شهر دیگر برود؛ از خوره (فره ی) آتش بهرام است که در راهها کسی بر دیگری نمیتواند دست درازی کند. هر شب یک بار و هر روز دوبار باید آتش بهرام را برافروخت و هیزم تمام بگزارند. به آتش افروز باید نان و نفقه بدهند. هرگاه ان اتش را خشنود کنند، هر آتش که در هفت کشور باشد نیز از ان فرد خشنود میشود.
درباره ی آتشکده ها
{} آتش بهرام بسیار است و هر یک را شاهی نشانده است. بسیاری در فرمانروایی تازیان خاموش شد.
{} آتش فرمگر / سرزمین مان گیوگان: بی خورش میسوخت. در روز: دود و در شب: آتش پیدا بود. اگر چیزی پاک بر ان می افکندند میپزیرفت و اگر ریمن و پلید بود، بیرون می افکند. از برای گرمایش، هیچ جادوگر و گناهکاری یارای نزدیک شدن به آن را نداشت.
{} آتش کومش: آتش بی خورش میخاندند و زیر خاکستر هرگز نهفته نمیشد. چه با هیزم و چه بدون آن، همیشه میسوخت.
{} آتش وَرد استر / سرزمین بخلان، پیشه ده: فریدون نشانید.
{} آتش کاسکان / سرزمین کاش: زاب پسر تهماسب نشانید.
{} آتش سه گانه ی کرکوی / سرزمین سیستان: افراسیاب هنگام فرمانروایی بر ایران نشانید.