{2} سرگزشت
اوستا
{} اورمزد چنین فرمود که این مانترای دینی یعنی اوستا
را به همه ی زبانها بنویسند. و تا کنون از این نوشتار بنیادین، بیشترین نامه ها و دفترها
فراهم امده است. در مردمان اگاه، پیداست که از بر کردن اوستا برای یزدان پرستی و ستایش
اگاهانه ی خداوند، بسیار سود و رامش در بر دارد؛ مانند: دانستن چیزهای بیشتر از آن
سخنان ژرف؛ ورزیدن راستیها؛ رنگ به رنگ نگردیدن و پرهیز از دستبرد و تحریف؛ بازگویی
و به یاد سپردن بسی دادستانی ها و قانونهای شایسته از میان آن نوشتارها.
{} جاماسب هرآنچه زرتشت درباره ی اوستا و زند به او
گفت، با زر و آب طلا بر پوست گاو نوشت و در گنجینه و خزانه ی خدایان و شاهان گزاشت.
دهبدان و دستوَران (کشورداران و دستیاران دین) بسی پاچین و نسخه برداری کردند. سپس
کم آگاهان و گناه ورزانی آمدند و با داستان و بینشی جداگونه، اوستا را دچار کژی و
کاستی و دستبرد گرداندند.
{} به فرمان گشتاسب شاه هزار و دویست فرگرد (فصل اوستا) را به دين دبيره یعنی خط اوستایی بر روی تختههای زرین
یعنی لوح های طلا، كنده کاری کردند و نگاشتند و در گنجگاه آتشكده ی سمرقند نهادند.
{} اسکندر قیصر (آلکساندر مقدونی)، زند دین مزداپرستان
یعنی گزارشهای اوستا را برستانید و به روم فرستاد. او نسخه ی اصلی اوستا را سوزانید. اهریمن دروغ وَند و شوم، برای اینکه مردمان را به دین مزدایی، دو دل
کند، الکساندر یونانی را که در سرزمین مصر، نشیمن داشت، گمراه کرد تا با ستمی گران
و نبرد و بیماری، به ایرانشهر یعنی کشور ایرانیان آمد. او شهریار ایران (داریوش
سوم هخامنشی) را کُشت و شهریاری را آشفته و کشور را ویران کرد.
{} این دین که همه ی اوستا و زند بود، با آب زر بر روی پوستهای آراسته ی
گاو نوشته و در شهر استخر پاپکان (زادگاه بابک نیای ساسانیان) در دِژ-نبشت (کعبه زرتشت) نهاده شده بود. و این دشمن بدبخت و آشوبگر، دُروغ وند و بَد کردار: الکساندر یونانی آنها را برآورد و سوزانید. بسیاری از دستیاران دینی
و داوران و هیربدان و موبدان و دین بُرداران و افزار داران و دانایان ایرانشهر را
کُشت. او در میان هر یک از بزرگان و کدخدایان ایرانشهر، کینه و ناآشتی و بیگانگی
افکند. و سرانجام خود نابود و به دوزخ روانه گشت.
{} پس از آن، هر یک از مردمان ایرانشهر را
با دیگری آشوب و پیکار بود و چون ایشان فرمانروا و کشوردار و سالار و دستیارِ آگاه
از دین نداشتند، و در برابر چیستی های ایزدان در گمان و سرگشتگی بودند، گونه هایی
بسیار از کیشها و باورها و نا همرایی، در جهان پیدا شد. و مردمانی بودند که از دین مزدایی برگشتند.
{} دریغا که ا کنون همه ی نسکهای اوستا، باز نمانده اند و نمی توان آنها را نیایش
کرد. زیرا به دستور گجسته الکسندر هرومی (یونانی)، از آن بیست و یک نسک، هر چه که
اخترشماری و نجوم و پزشکی بود، به زبان و دبیرۀ رومی بازنویسی شد و دیگر نسکها را
سوزانید. پس از بد کرداری الکسندر، چند تن از دستوران که از دین آگاهان بودند و
زنده مانده بودند، همه ی اوستای بازمانده
را از جاهای گوناگون گردآوری کردند و به هم پیوستند و بر هم نهادند
.
{} نسکی که آن را دو یَسنَه خوانند (دو یَسنایِ کوتاه و بلند)، و «سِن (سینا)
بُرزمِهرِ زرتُشتان» از ویراستاران آن بود، بر همگان شناخته شده بود. هنگامی که آن ناخجسته: الکسندرِ رومی، به ایرانشهر آمد، آنها که به
راه و روش مردمی (بهدینان و مغان) بودند را گرفت و کُشت. از میان مردمانی که با
کودکانشان به سرزمین سیستان آمدند، بودند زنان و کودکانی که نسکِ دو یَسنَه را
آموخته و به یاد داشتند. از آن راه، دین (گزارش اوِستا) به سیستان باز گشت؛ و
آراسته و ویراسته، و از نو استوار شد. گرچه، بِجز در سیستان، هیچ جای دیگر به یاد
نه ماند.
{} بلاش+ازرباد
{} با امدن تازیان به ایرانشهر و رواج
دشمنی با دین و مردم از سوی آنها، نیکو دینی (کیش زرتشت) از دل کیان و فرمانروایان
ایرانی، بیرون رفت. و دین داران نیز از آزرم و شرم، گریزان شدند. سخنان ژرف گات ها
نابود گردید. روش نیکو، اندیشه ی خوب، کردار راست و سخن بخردانه، از یاد و دانش
مردمان به در شد. از بدی زمانه، او نیز که از دودمان بزرگان و کیان و دین داران
بود، به آیین و منش آن دشمنان دین درآمیخت و برای اورنگ و جایگاه خویش، بر آیین و
پرستش و سخن و کردار بهدینان، آسیب و رنج روا داشت. آن کس هم که خاهان آموختن این
فرهنگ و راز بود، اگرچه با رنج و کوشش نیز، نتوانست از اینجا و انجا به سبب
سهمگینی زمانه، به کام خود برسد.
{} تازیان آن آیین زشت و ناپسند دین خویش را
رواج بخشیدند و آیین پیشینیان را بسیار اشفتند. دین مزدا پرستان را نزار و ناتوان کردند.
نعش و جسد شویی، نهان و دفن کردن نعش، و لاشه خوری را به کار بردند. از بنیاد
آفرینش تا امروز، ناپاکی و آلودگی، گرانتر و سنگینتر از این نبوده است. به سبب
دشمنی ایشان: نیاز و ویرانی و مُستمندی؛ و به سبب زشت دینی و بیدادگری و احکام بد:
آسیب و تنگی و دیگر پلیدیها، میهمان ایران شد.
گزارش: سوشیانت مزدیسنا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر