۱۳۸۹/۰۸/۳۰

پارتی های اشکانی/3

امید عطایی فرد


محمدجواد مشکور: ایران در عهد باستان
مورخان ارمنی عقیده دارند که اشکانیان به چند تیره یا خانواده، بخش بوده اند و هر کدام در کشوری نشیمن داشته اند. مثلاً تیره ای در «ماد» و نیز ارمنستان، تیره ایی در افغانستان کنونی به اسم دولت «هندوسکایی» و تیره ای در ماورای سیحون تا حدود چین از سوی مشرق، و دریای «آزف» از سوی مغرب. بنابراین آسیای میانه و «دشت قبچاق» و نواحی پست کوههای قفقاز تا دریای «آزف» به گمان مورخان جزو دولت اشکانی بوده و دریای خزر، میانه ی سرزمینهای اشکانیان بوده است.
یادداشت: بیشتر شاهان «کوشان» پسوند نامشان به واژه ی «ایشکا» ختم می شد که به آسانی می توان دریافت همان «اشک» یا «ارشک» است. یکی از ایشان به نام «کنیشکا» مرزهای شرقی ایران بزرگ را دوباره تا «کاشغر»، «یارکند» و «ختن» رسانید. پادشاهی کوشانی از هر سو به یکی از چهار رود جیحون، سند، گنگ، تاریم، می رسید. «فاوستوس بیزانسی» کوشانها را از خاندان اشکانی می دانست.
یک اشتباه بزرگ درباره ی اشکانیان، جداکردن فرمانروایی کوشانیان از ایشان است؛ حال آن که پادشاهی «کوشانی» بخشی از شاهنشاهی اشکانی به شمار می رفت. به نوشته ی بیوار (Bivar) زبان رسمی «کوشان» گویشی ایرانی بود و جامه آنها تفاوتی با جامه ی دیگر ایرانیان دشتهای آسیای میانه نداشت. در پادشاهی بعدی، ساسانیان مستقیماً بر سرزین های پادشاهی کوشان فرمانروایی می کردند.
به نوشته ی امریک (Emmerick) ساکنان ایرانی «ختن» به زبانی سخن می گفتند که با زبان سکاهایی که از سده ی نخست ق.م در شمال باختری هند ساکن بودند، پیوند داشته است. در شمال رودخانه «یارکند» نسخه ای خطی پیدا گشته که به یکی از زبانهای ایرانی نوشته شده و چنان پیوند نزدیکی با زبان ختنی دارد که این دو را باید گویشهای گوناگون زبان واحد سکایی دانست. بررسی شهر «تون هوانگ» نشان از نشیمن سُغدیان دارد. پس از آنجا، مشهورترین جایی که در آسیای میانه با ایرانی زبانان پیوستگی داشت، ناحیه ی «تورفان» است. شرقی ترین ناحیه ای که ایرانیان در آنجا رخنه کرده بودند، «چن چیانگ» است که حدود 220 کیلومتری مصب رودخانه «یانگ تسه» قرار داشت.[1]
تقی نصر: ابدیت ایران
زیر تأثیر فرهنگ و هنر ایرانیان در دوره پانصد ساله اشکانیان، در تمام سرزمین از مرزهای چین تا روسیه جنوبی، و از رود دانوب تا رود سند، یک هم ذوقی و همرنگی هنری پدید آمد که آثار آن از یک طرف به ساسانیان رسید و طرف دیگر در اروپا تا اقیانوس اتلس و کشورهای اسکاندیناوی پیش رفت. همین نزدیکی و ارتباط بین ایرانیانِ ایران و خارج از ایران است که شباهت میان نقاشی ها و زیورهای روسیه را با آثار هند، و رابطه بین آثار هنری شام (سوریه) تا چین را بیان می کند.
پرسی سایکس: تاریخ ایران
مهرداد [دوم اشکانی] حقیقتاً تا این درجه موفقیت حاصل نمود که ولایت چندی را در طرف مشرق گرفته، ضمیمه کرد. از سکه هایی که در دست است ثابت می شود که در خلال آن ایام، شاهزادگانی دارای اسامی و القاب اشکانی در نزدیکی جبال هیمالیا سلطنت داشته اند.
مارکوارت: ایرانشهر
در نیمه دوم قرن اول میلادی، عمان در تصرف امپراتوری ایران بوده است[...] در اولین سده های پس از میلاد مسیح، ناحیه ی سفلای هند: «سکستانه» نامیده می شد زیرا سکاهای ایرانی، پنجاب را به تصرف درآورده بودند.
نیلسون دوبواز: تاریخ سیاسی پارت
نفوذ پارت را در هندوستان باید مربوط به یک دوره فرهنگ «هندوایرانی» دانست... از زمان حمله ی سکاها به هندوستان، تاریخ این قوم به قدری هم از جهت سیاست و هم از حیث فرهنگ با تاریخ پارتها متصل و مربوط است که یکی را از دیگری نمی توان جدا کرد... به طور عادی در آن زمان سه حکمران با یکدیگر با مقام و درجه ی پادشاهی در ایران و شمال غربی هندوستان سلطنت داشته اند: اول شاه شاهان (اشکانی) در ایران؛ دوم یکی از افراد کهتر خاندان او که با وی شریک بوده است؛ سوم شاه شاهان در هندوستان. غالباً این شاهزاده کهتر که در ایران بوده است، در مواقع معین، خود، پادشاه عالیمقام هند نیز شمرده می شده ... سلاله ای که ونونس (Vonones) در هند تأسیس نمود؛ غالباً به پهلوا (Pahlava) موسومند؛ برای آنکه از خاندان سلطنتی دیگر پارت ها تشخیص داده شوند ... منابع چینی که در این زمان [25 تا 81 میلادی] اشاره به قتوحات پارت ها می نمایند، مقصودشان توسعه و هجوم طوایف کوشان بوده است[؟!] ... و نیز محتمل است که پارتهای اصلی در آن زمان دست به حملات و تهاجمات جدیدی زده اند [...] ممالک واقع در شرق فرات به طور قطع جزو قلمرو پارت قرار گرفت و آن شط عظیم، خط سرحدی بین دو کشور روم و ایران، مقرر گشت... پاکوروس [پسر اُرُد] با لشگر خود در سواحل میدترانه پیش رفت و یکی از سرداران او موسوم به «بارزافارنس» در داخل کشور شام [سوریه] پیش رفته و تا حدود ولایات جنوبی شام را فتح کرد. تمام بلاد آن مملکت در برابر او تسلیم شدند... در بعضی از بلاد مانند سیدون (Sidon) و بطلمیوسیه (Ptolemias) اهالی با اعزاز و اکرام فراوان، مقدم شاهزاده ی اشکانی را استقبال کردند... پارت ها شهر اورشلیم و نواحی اطراف آن را غارت [؟!] و شهر «مارساح» یا «ماریسا» (تل السند احنا فعلی) را ویران کردند... یک سلطنت یهودی از نو در شهر مقدس اورشلیم در تحت حمایت پارت تأسیس گشت و آرزوی دیرین آن قوم یعنی ایجاد سلطنت عبرانی، تحقق حاصل کرد. نفوذ قدرت اشکانیان در شام [سوریه] که ابتدا به وسیله ی تجارت و بازرگانی شروع شده بود، اینک به قوه ی سپاهی و لشگری، در همه جا پهن گردید و آنقدر وسیع گشت که مالکوس (ملک) (Malchus) پادشاه اعراب نبطی به اوامر ایشان گردن نهاد... خلاصه آنکه در واقع تمام ممالک متصرفه ی رومیان در آسیا، یا مستقیماً در تحت استیلای پارت افتاد یا آنکه در معرض مخاطره و تهدید ایشان قرار گرفت[...] در سال 40 ق.م قوای نیرومند پارت در تحت سرداری مشترک شاهزاده ی اشکانی «پاکوروس» و سردار رومی نژاد هم پیمان پارت ها «لابینوس» توانست ضربتی شدید بر قلب روم شرقی وارد آورد. در آن واقعه، لشگریان پارت، تمام ایالات و ولایات آسیا را در «پامفیلیا» و «سیلیسیه» و شام از دست رومان گرفتند و از سوی جنوب تا شهر پترا (Petra) (مدینت الحجر) پیش رفتند. و فرمان شاهنشاه اشکانی در آن دیار، حکم قانون مطلق پیدا کرد[...] از زمان «سیسرون»، در آن کشور، علایم شورش بر ضد رومیان نمودار گردید[...] محروسه ی امپراتوری میتراداتس [مهرداد یکم اشکانی] در هنگام حیات او عبارت بود از: پارت، هیرکانیا [گرجستان]، ماد، بابل، آشور، ایلام، پارس، نواحی «تاپوریا» ماوراءالنهر؛ همه در زیر نگین او بوده اند.


پی نوشت
1.تاریخ ایران / کمبریج: از سلوکیان تا فروپاشی ساسانیان.

بن مایه: عطایی فرد، امید.1384، ایران بزرگ. انتشارات اطلاعات، رویه های 134 تا 136.

_________________
با سپاس از یزدان صفایی

هیچ نظری موجود نیست: