۱۳۸۷/۱۱/۲۴

تجزيه قفقاز از ايران (۳)


{جواد شریف نژاد}
* قرارداد تركمنچاي (تجزية سرتاسر قفقاز):
دولت وقت ايران با وجود تحمل شكست برابر روس‌ها و پذيرش عهدنامة گلستان و بي‌اعتنايي بيگانگان به اتحادهاي نظامي، اتكاء به نفس را از دست نداده و احساس مي‌كرد هنوز به آن اندازه نيرومند است كه بتواند شكست‌ها را جبران كند. از اين روي، فتحعلي‌شاه در ارديبهشت 1193 خورشيدي (مه 1814)، «ميرزا ابوالحسن‌خان شيرازي» را به بهانة مبادلة اسناد قرارداد گلستان با هديه‌هاي گران به سن‌پترزبورگ فرستاد. ميرزا ابوالحسن‌خان شيرازي وظيفه داشت كه تزار را به استرداد سرزمين‌هاي اشغالي وادار كند. در اين بين سفر وي، مصادف شد با سفر تزار روسيه، همراه ارتش متحدين به پاريس و اقامت چند ماهه در آن شهر. از اين روي، ميرزا ابوالحسن‌خان، مجبور شد چند ماهي در انتظار تزار بماند. تزار پس از بازگشت در بيستم دسامبر 1814 (29 آذر ماه 1193 خورشيدي) در حالي كه هنوز غرق در پيروزي و غرور بود، سفير ايران را به حضور پذيرفت. تزار با بي‌اعتنايي تقاضاي ميرزا ابوالحسن‌خان را در مورد استرداد سرزمين‌هاي اشغالي رد كرد. چند ماه بعد يعني در مارس 1815 (اواخر اسفند ماه 1193 خورشيدي) ناپلئون از جزيرة «الب» گريخت و به پاريس بازگشت، در اين فرآيند، تزار و مقام‌هاي روس، لحن سخن گفتن را با سفير ايران تغيير دادند و حتي تزار، زباني قول داد كه بخشي از سرزمين‌هاي اشغالي ايران در قفقاز را پس دهد. اما، يكسد روز بعد، يعني روز 18 ژوئن 1815 (27 خرداد ماه 1193 خورشيدي)، ناپلئون در دشت واترلو (Waterloo) شكست خورد و تسليم گرديد. در اين فرآيند، طرز سخن گفتن روس‌ها نيز عوض شد. از اين روي، ناگزير ميرزا ابوالحسن‌خان با دست خالي به تهران بازگشت.
دولت روسيه در ژوئن 1817 (خرداد 1196 خورشيدي)، ژنرال يرمولوف (Alexander Yermolov) فرماندة كل نيروهاي روسيه در قفقاز را به تهران فرستاد و پيشنهاد اتحاد عليه عثماني را نمود. تزار در پي آن بود تا در اثر شكست عثماني در جنگ، بخشي از سرزمين‌هاي حكومت مزبور نصيب ايران شود و در نتيجه ايرانيان سرزمين قفقاز را فراموش كنند. اما، فتحعلي‌شاه كه به شدت از روس‌ها ناراحت بود، اين پيشنهاد را نپذيرفت. افزون بر آن، سفير روسيه تقاضا كرد تا به نيروهاي آن دولت اجازه داده شود كه با گذر از خاك ايران، ازبكان «خيوه» را سركوب كنند. هم‌چنين آنان اجازه يابند تا در شهر رشت نمايندگي بازرگاني بر پا كرده و معلمين روسي، ارتش ايران‌ را تعليم دهند. در پاسخ، فتحعلي‌شاه مسألة استرداد مناطق شمالي قفقاز را پيش كشيد و گفت تا وقتي اراضي مزبور پس داده نشوند، با هيچ يك از تقاضاها موافقت نخواهد كرد. بدين‌سان ژنرال يرمولوف بدون اخذ نتيجه، تهران را ترك كرد. با رفتن ژنرال يرمولوف، دولت ايران، محب‌علي‌خان ساوجي (ساوه‌اي) را به نزد سلطان عثماني فرستاد. «محب‌علي‌خان» مأمور بود مفاد پيشنهاد روس‌ها و پاسخ ايران را به آگاهي سلطان عثماني رسانيده و پيشنهاد كند كه در صورت تجاوز دولت روس به هر يك از دو كشور، به اتفاق عليه‌ روس‌ها وارد جنگ شوند. اما سلطان عثماني، سخت گرفتار شورش سپاهيان «يني‌چري» بود و در نتيجه نتوانست خواست دربار ايران را مورد بررسي قرار دهد. ژنرال يرمولف كه در سفر خود با ناكامي روبرو شده بود، با گزارش‌هاي دروغ و پراكندن شايعات ناصواب، بيش از پيش دشمني دربار روسيه را عليه ايران برانگيخت. در اين فرآيند، در شانزدهم ژانويه 1818 (26 دي‌ ماه 1196 خورشيدي)، تزار روس بيانيه‌اي خطاب به مردم قفقاز صادر كرد و اعلام نمود كه عهد‌نامة گلستان امنيت مرزهاي امپراتوري را در اين منطقه تأمين نموده و يك پيمان قطعي به شمار مي‌رود.
دولت ايران، براي دفع فتنة روس‌ها به دنبال متحداني مي‌گشت. از اين روي فتحعلي‌شاه، ميرزا‌ ابوالحسن‌خان شيرازي را به كشورهاي اروپايي فرستاد تا با برشمردن جنايات روسيه، حقانيت ايران را به اثبات رساند. وي نزديك به نه ماه، يعني از پاييز سال 1197 خورشيدي تا پايان بهار سال بعد (پاييز 1818 تا نيمة اول سال 1819 ميلادي)، با سلطان عثماني، امپراتور اتريش، امپراتور فرانسه، نايب‌السلطنه بريتانيا ديدار كرد اما بيشتر كشورهاي اروپايي با روسيه متحد بودند.
هنگام امضاي قرارداد گلستان، روس‌ها به عمد از تعيين قطعي مرزهاي ايالت تالش طفره رفتند. نمايندگان دولت انگليس نيز كه واسطة پيمان مزبور بودند، با اين موضوع موافقت داشتند. همين امر موجب جنگ‌هاي دوم ايران و روس و تحميل عهدنامة تركمنچاي به دولت ايران گرديد. در دسامبر 1817 (آذر ماه 1196 خورشيدي)، ژنرال يرمولف، فرماندة كل نيروهاي روس در قفقاز، نماينده‌اي براي حل اختلاف‌هاي مرزي به تهران فرستاد. در اين راستا، يك گروه كاري براي حل اختلاف‌ها تشكيل گرديد. اما در اثر نخوت و لجاجت روس‌ها، گروه كاري مزبور راه به جايي نبرد. پس از بازگشت نمايندة يرمولف، عباس‌ميرزا، نماينده‌اي نزد يرمولف فرستاد و از وي خواست تا چند نقطة مرزي را كه مورد اختلاف بود، به صورت دوستانه به ايران واگذار كند. اما يرمولف، نمايندة عباس‌ميرزا را به حضور نپذيرفت و او را دست خالي روانة تبريز كرد. از اين تاريخ تا آغاز جنگ‌هاي دوم ايران و روس، نامه‌هاي زيادي ميان عباس‌ميرزا و ژنرال يرمولف رد و بدل شد. اما تلاش‌هاي مزبور سرانجامي نداشت. در اين ميان، با توجه به درگيري‌هاي ايران و عثماني (1202 ـ 1200 خورشيدي / 23 ـ 1821 ميلادي) ژنرال يرمولف بر گستاخي خود افزود و چند قسمت از خاك ايران را در «بالغ‌لو» و «گوگ‌چاي» متصرف شد. از اين روي، عباس‌ميرزا، «فتحعلي‌خان رشتي» حاكم تبريز را به تفليس فرستاد تا با ژنرال يرمولف دربارة تجاوز اخير و تعيين قطعي مرزهاي دو كشور گفتگو كند. فتحعلي‌خان در هشتم فروردين ماه 1204 خورشيدي (28 مارس 1825)، موافقت‌نامه‌اي با يرمولف امضا كرد. اما از آنجا كه موافقت‌نامة مزبور، مغاير با منافع ايران بود، عباس‌ميرزا آن را نپذيرفت. با رد موافقتنامة مزبور، يرمولف بخش‌هاي ديگري از منطقه «گوگ‌چاي» را متصرف شد.
فتحعلي‌شاه در آبان 1204 خورشيدي (نوامبر 1825)، «ميرزا صادق‌خان مروزي» را مأمور كرد كه در معيت سفير روسيه در ايران به تفليس رفته و پيرامون مسايل جاري و افزايش مداخلات روس‌ها، با ژنرال يرمولف گفتگو كند. اما ورود ميرزا صادق‌خان مروزي (مروي) به تفليس، با مرگ «آلكساندر اول» امپراتور روس (اول دسامبر 1825 ميلادي / 10 آذر ماه 1204 خورشيدي) همزمان گرديد. از اين روي، وي نتوانست گفتگوهاي لازم را به عمل آورد و ناچار به تهران بازگشت.

۲ نظر:

ناشناس گفت...

میر عطایی گرامی

آیا سالنامه هفت هزار ساله راستین است؟

کجا میتوانم در باره آن بخوانم؟

سوشیانت مزدیسنا گفت...

با درود/ سالنامه هفتهزار ساله بر پایه هیچ سند تاریخی نیست.ما روایاتی استوار درباره تاریخ ۸۵۰۰ ساله زرتشت داریم و مبدا ملی ما بسیار کهنتر است./ شاد باشید