۱۴۰۴/۰۷/۲۰

سرود شاهنشاهی مزدایی ایران


سرود میهنی ایران

{امید عطایی فرد}


بزرگ است اهورای مزدا خدای

که ایران نهادست میانه به جای

زمین را دل و جان پاینده است

ز ایران ، جهان ، جاودان زنده است

ز خشکی و دشمن همانش دروغ

بپاید اهورا به فر و فروغ

ستایم اهورا و ایران و شاه

.

ز زرتشت مان آذر پرفروز

درخشنده ایران همانند روز

ز کورش ، جهان شد یگانه به داد

که تاج جهان را به ایران نهاد

ز فردوسی آمد به پارسی سرود

به شاه و به میهن فراوان درود

ستایم اهورا و ایران و شاه

ستایم اهورا و ایران و شاه

.

به سر، سایه ی کاویانی درفش

که سرخ است و زرد و کبود و بنفش

ز نوروز باشد جهان را نوین

شکوفا به آیین ایران زمین

از ایرانم از شهر آزادگان

نگردم که بنده به بیگانگان

ستایم اهورا و ایران و شاه

ستایم اهورا و ایران و شاه

ستایم اهورا و ایران و شاه



۱۴۰۴/۰۷/۱۶

فروهر در اوستانامه


امید عطایی فرد

* فَروَهر:

به دوم «فَرَوَهر»، نیرو سترگ / که از آن، تن ُ دانه گردد بزرگ

یکایک نگاریده گوش ُ زبان / چو چشمان ُ مغز ُ سرش سایبان

همان دست ُ پای ُ سراَنگشت اوی / چو پوست ُ چو خون ُ رگانی چو جوی

که فَروَهر دارد به بالندگی / به رشد ُ به جوشش همه زندگی

ز فَروَهر، کار دگر شد خوراک / هرآنچ است به آسیب ُ آزار ُ باک

یکی را گوارنده، دیگر برون / برافکنده از تن، از آن اندرون

به تخم اندر آید ز روز نخست / به آمیزش، آن را به خونش بشست

همان چشم ُ اندام ُ پس استخوان / چه پشت ُ چه پهلو، چه گوش ُ رُخان

بسان جوانه ز شاخ ُ درخت / به دستان ُ پای‌اش برآورد رخت

سراسر رگ ُ پی به تن گستَرَد / دگر هم چو درگاه ُ روزن به پیکر بَرَد

ز سر تا به انگشت، همگون برف / پراکنده مغزش به کاری شگرف

مژه، موی ُ ابرو وُ هرآنچه هست / بسازد چو مهراز، بالا وُ پست

سه باشد کنش را، ز فروهر پاک / که روْیا وُ افزا وُ پایا چو تاک

چو اندام رویَد، کند در فزا / هر اندازه شاینده باد ُ سزا

وزآن پس بپاید همه استوار / به پیکر، پرستار ُ نیکوگوار

.

{هیربد سوشیانت مزدیسنا}

جان در اوستا

امید عطایی فرد

* جان:

شگفتی ز مزدا فراوان بُدَست / به زرتشت آمد سراسر به دست

که جز تن به مردم چه شد هم پدید / اگرچند با چشم ُ دیده ندید

یکی «جان» چو آتش به تن بردمید / که دیوان ز تابش بباید رمید

خورش‌خانه: تن بود ُ جان: بادِ پاک / هوا چون نباشد شود سینه چاک

که تن همچو خان است ُ جان: آتش است / به گرمی ُ تابش، سرا دلکش است

به دل هست جان را همان جایگاه / گهر: گرم ُ روشن به شام ُ پگاه

به رگها سراسر گدازیده خون / فروغش به دیده شود رهنمون

بمیرد چو تن، جان بر آن است سه شب / بگرید به پیکر، ابا تاب ُ تب

که مردارخواران چه خُرد ُ سترگ / ببیند، بترسد چو میشی ز گرگ

بنالد به پیکار ایشان کجا / که دَرّید این تن، همی نابه‌جا

شباهنگ سوم به بام ُ پگاه / به آتش برآمیزد و جایگاه

تو تن را همانند کاشانه خوان / همان خشت ُ سنگش بُود استخوان

اجاقش به آتش چو جان شد کنون / که گرم است ُ روشن به دل اندرون

چو دارای خانه که هر سو روان / خداوندِ تن شد به نام «روان»

چو روزن به گنبد، سرش در فراز / چو چشم است ُ گوش است ُ بینی، تراز

به خانه چو آتش بگردد خموش / سرا، سرد ُ تاریک، بی جنب ُ جوش

بسانش فسرده اگر جان شود / روان را به تن نا به سامان شود

روان را چنان دان که شد کدخدای / کده را، ز دیوان زدوده ز جای

{هیربد سوشیانت مزدیسنا}

 

سروش اوستا


یکایک نشان است از آن بی نشان / به جان ُ دل ُ هوش، اندر نشان

شهنشاه ِ آتش، خداوند ِ خاک / نگهبان آب ُ بغ ِ بادِ پاک

اوستا فراتر ز هر دانشی / فرهمند ُ بینا به هر رامشی

که رامش ز دانش نه باید گسست / نه گردد روان ُ تن ِ ما به پست

بدانی هماره که دیو است کمین / چه در آسمان ُ چه اندر زمین

بدانگه که گفتم به یزدان درود / سروشش اوستا بسازم سرود

بماندم به پیمان ُ سوگند خود / که راز جهان ُ خدایان چه بُد؟

نه دیدم به مردم در این روزگار / نه فرزانه کس بود ُ آموزگار

شگفتی گشوده گزرگاه ِ من / چونان ایزدان و چنین انجمن

که از نو بسازم یکی ارمغان / که گاهان بگفت: «آستان مغان»

به همت، به هوخت ُ همان هووَرِشْت / بباید که دین نامه از نو نوشت

پراکنده دفتر بپوییدمی / ز کار ُ سرایش نیاسودمی

ز دینکرد بماندم یکی یادگار / بپیراستم همچو پروردگار

چنان روزگارم شد آموزگار / به یزدان پرستی شوم رستگار

یکایک چو واژه به هم برنشست / یکی دژ، هژیر ِ سخن شد به شَست

پیامش چو پیکان ُ ژوپین، خدنگ / به پیکار دیو ُ پری شد به جنگ

زدوده ز گیتی چو دیو دروغ / که گفتار ایزد، نهادش به یوغ

بپیما پیمانه «پازند» ُ «زنْد» / اَوِستای استاد، نام بلند

که کامش کهنتر ز کیهان ببود / که واژش اهورای مزدا سرود

«اهو» چون برآمد به هستی، زبان / چکامه، چکیدش به برگ زمان

اوستا که گفتار ایزد نمود / زبانش زمینی، ز مردم نه بود

وزآن ریشه شد شاخه‌ی پهلوی / تناور درخت ُ سخن بشنوی

که از هند تا مصر ُ روم ُ فرنگ / زبانهای ایران پر از آب ُ رنگ

به تخت ِ سخن، خسرو پارسی / نشسته شکوهش خجسته بسی

{امید عطایی فرد}




۱۴۰۴/۰۷/۰۹

فرگرد هفتم: آیینهای دربار و شهریاری

.

بخش یکم

پیمان پادشاهی

.

.

.

به خشنودی اهورامزدا

من [نام]

فرزند [نام مادر و پدر]

در پیشگاه ایزدان و فَروَهرهای پاک نیاکان، با مردم ایران پیمان میبندم که همیشه به دادنامه و قانون اساسی کشورم، پایبند و وفادار باشم و در پاسداری از میهن و پادشاهی، بکوشم.

به فرمان یزدان پیروزگر ‍‍… به داد و دهش، تنگ بستم کمر

بَدان را ز بد دست کوته کنم … روان را سوی روشنی ره کنم

همم دین و هم فره ی ایزدی … همم نیکبختی و هم بخردی

[* موبد موبدان به نمایندگی از بزرگان و مردمان ایران پاسخ میدهد:]

دل ما یکایک به فرمان توست … همه جان ما جای پیمان توست

تو را باد جاوید تختِ ردان … همان تاج و هم فرّه ی موبدان

به شاهی نشست تو فرخنده باد … همان جاودان نام تو زنده باد

[* پادشاه میگوید:]

ازین تاج شاهی و تخت بلند … نجویم جز از داد و آرام و پند

همه نیکویی باد کردار ما … مبیبناد کس رنج و تیمار ما

توانگر کنیم آنکه درویش بود … نیازش به رنج تن خویش بود

[* شهبان میگوید:]

به یزدان گرای و به یزدان گشای … که دارنده اویست و نیکی فزای

که این تاج بر شاه فرخنده باد … همیشه دل و بخت تو زنده باد

به فردا ممان کار امروز را … بر تخت منشان بدآموز را

[* پادشاه میگوید:]

زمانه ز داد من آباد باد … دل زیردستان من شاد باد

جهان سر به سر در پناه من است … پسندیدن داد، راه من است

به نیکی گراییم و پیمان کنیم … به داد و دهش، دل گروگان کنیم

[* دادبان میگوید:]

خنُک شاه با داد و یزدان پرست … کزو شاد باشد دل زیردست

به داد و به بخشش فزونی کند … جهان را به دین رهنمونی کند

نگه دارد از دشمنان کشورش … به ابر اندر آرد سر و افسرش

[* پادشاه میگوید:]

بدانید آن کس که گوید دروغ … نگیرد از آن پس بر ما فروغ

شما را جهان آفرین یار باد … همیشه سر بخت بیدار باد

ز ما ایزد پاک خشنود باد … بداندیش را دل پر از دود باد

[* کاربان میگوید:]

ز ما بر همه پادشاهی درود … به ویژه که مهرش بود تار و پود

ز گیتی به یزدان پناهید و بس … که دارنده اویست و فریادرس

مباشید گستاخ با پادشا … به ویژه کسی کو بود پارسا

[* پادشاه میگوید:]

نمانیم که این بوم ویران کنند … همی غارت از شهر ایران کنند

که ایران چو باغیست خرم بهار … شکفته همیشه گل کامگار

چو ایران نباشد تن من مباد … بدین بوم و بر زنده یک تن مباد

[* کشوردار میگوید:]

اگر پادشا را بود پیشه، داد … شود بی گمان هرکس از داد، شاد

اگر شاه با داد و بخشایش است … جهان پر ز خوبی و آسایش است

همه مردمی باید و راستی … نباید به کار اندرون کاستی

.

۱۴۰۴/۰۷/۰۵

فرگرد ششم دادنامه شاهنشاهی مزدایی ایران

هیربد سوشیانت مزدیسنا


فرگرد ششم

آموزش و پرورش


۱- خواندن و نوشتن زبان و الفبای پارسی برای همه بچه های ایرانی، بایسته و شایسته است. فرمانداری وهومن وظیفه و خویشکاری دارد که به رایگان برای پیش-دبستان و دبستان، خدمات و امکانات درسی در دسترس دانش آموزان بگزارد.

۲- در سراسر دوره ها و سالهای درسی، از پیش دبستان تا دانشگاه، پسر و دختر با هم میتوانند در یک مدرسه و آموزشگاه درس بخوانند. در شرایط و هنگامی که سرپرست آموزشگاه شایسته و صلاح بداند، تنها اتاق و کلاس درس جداسازی میشود اما هرگز همه و کل مدرسه را نباید پسرانه یا دخترانه کرد.

۲- آموزش پیش دبستان: از پنج تا هشت سالگی است. در این سالها کودک به آموختن الفباهای پارسی و لاتین میپردازد.

۳- آموزش دبستان: از هشت تا چهارده سالگی است. پارسی نویسی و پارسی گویی را از همین دوره باید به دانش‌آموزان یاد داد. کتابهای سال یکم دبستان در قطع رحلی و با فضای کافی برای درشت نویسی کودکان، طراحی شود. آموزش باید همراه با موسیقی و شعر باشد.

۴- آموزش دبیرستان: از پانزده تا هژده سالگی میباشد. در این دوره، دبیرستانیان رشتۀ آموزشی خود را به دقت و باریک بینانه، و بر پایه توانایی و استعداد خود، برمی‌گزینند. این رشته های درسی دارای چنین دسته بندی هایی هستند:

* دانشهای مردم شناسی (علوم انسانی؛ فلسفه؛ دین؛ عرفان؛ رفتارشناسی؛ ادب؛ تاریخ؛ هنر و…) * دانشهای فنی و مهندسی (تکنولوژی؛ صنایع؛ معماری) * دانشهای آماری و هندسی (جبر؛ ریاضیات؛ مثلثات؛ هندسه) * دانشهای رایانه و اینترنت؛ * دانشهای پزشکی؛ و…

۵- دانشگاه: از هژده سالگی به بالا میباشد. دانشجویان باید بتوانند از همۀ تالارها و امکانات دولتی بهره‌مند شوند. همپا با پیشرفت‌های فنی و علمی جهان، باید دانشکده‌های نوین بنیادگزاری شود.

۶- دبیرستان و دانشگاه، رایگان نیست اما آموزندگان میتوانند:

الف) از کارت رنگی (کمک هزینه ی پدر یا مادر) بهره ببرند.

ب) برای دولت یا بخش خصوصی به کار نیمه وقت بپردازند و از پس خرج درس و تحصیل برآیند. 

۷- کتابهای درسی بر پایۀ میهن‌سالاری ایرانی و پاسداشت آیین مزدایی و فرهنگ باستانی ایران خواهد بود. از مطالب بیهوده و ناشایان پرهیز می‌شود. آموزش زبان عربی و قرآن، و دیگر زبانها و دینهای ناایرانی، با گزینش و اختیار دانشجویان خواهد بود.

۸- سال درسی دارای این دوره های زمانی است:

* از جشن فروردینگان (نوزدهم فروردین ماه) آغاز میشود و تا جشن تیرگان (سیزدهم تیرماه) میباشد.

* آسایش و تعطیلات تابستانی: از جشن تیرگان تا جشن شهریورگان (چهارم شهریور ماه) میباشد.

* بخش دوم سال درسی: از جشن شهریورگان تا جشن دی‌گان (سی‌ام آذر ماه)

* آسایش و تعطیلات زمستانی: از جشن دی‌گان تا جشن بهمنگان (دوم بهمن ماه).

* بخش سوم سال درسی: از جشن بهمنگان تا پنجه ی پایانی سال (سی ام اسفند ماه)

* آسایش و تعطیلات نوروزی برای سال نوین درسی: از پنجه (۳۱ تا ۳۵ اسفند ماه) تا نوزدهم فروردین ماه (جشن فروردینگان).

۹- ساعت آغاز کار روزانۀ آموزشگاه‌ها:

* دبستان‌ها و دبیرستانها:

- بخش نخست سال درسی: از ساعت هفت و سی دقیقه بامداد

- بخش دوم سال درسی: از ساعت هشت بامداد

- بخش سوم سال درسی: از ساعت هشت و سی دقیقه بامداد

* دانشگاه‌ها:

- بخش نخست سال درسی: از ساعت هفت بامداد

- بخش دوم سال درسی: از ساعت هفت و سی دقیقه بامداد

- بخش سوم سال درسی: از ساعت هشت بامداد.

۱۰- جایگاه و مکان مدرسه ها و آموزشگاه‌ها تا حد ممکن باید به دور از آلودگیهای هوایی و آوایی باشد.

۱۱- ورزش و پرورش بدنی نباید به عنوان زنگ تفریح به شمار برود. از همان سالهای نخست مدرسه باید توانایی و استعداد بچه‌ها (این ورزشکاران و رزمندگان آینده) شناسایی و کشف شود. در برنامه‌هایی هفتگی و ماهانه، دانش‌آموزان و دانشجویان باید بتوانند از امکانات و وسایل ورزشگاه‌ها بهره ببرند.

۱۲- آموزش کشتی و ورزشهای رزمی از دبستان تا دانشگاه، اجباری است.

۱۳- باید به پی افکندن هرچه بیشتر کانونهای فرهنگی و تفریحی و ورزشی برای همگان و به ویژه جوانان کوشید.

۱۴- دبیرستانیان (چهارده سال به بالا) و دانشگاهیان می‌توانند در هر سال، تا دو ماه، بر اساس زمان‌بندی درسی و کاری خود، خدمت درجه یک و دو را با شمارش و حساب شدن ماه‌های خدمت، انجام دهند.

۱۵- در سالهای آموزشی، کوچک و بزرگ، باید به فراخور و تناسب سن سال خود، و دانشها و یافته های نوین، با این زمینه ها آشنا شوند:

* بهداشت تن و روان؛ آمادگی در برخورد با رخدادهای روزانه و پاسداری خود و امنیت اجتماعی؛ امور مالی.


۱۴۰۴/۰۶/۲۷

فرگرد پنجم / پژوهش امید عطایی فرد

 دادنامه شاهنشاهی ایران

نگارش هیربد سوشیانت مزدیسنا

.

>

فرگرد پنجم:

روشهای ارتشتاری

>.

بخش یکم:

رده های رزمی و پاسداری

.

.

.

۱- ارتشبد (فرمانده کل ارتش) از سوی شهستان برگزیده میشود.

۲- انجمن و مجموعه و رده‌های بالا و زیرین نیروهای رزمی مرزی و شهری (نظامی و انتظامی): ارتشتارستان خوانده میشود.

۳- ارتشتارستان دارای این وزیرخانه ها میباشد:

یکم: * وزیرستان جنگ

/ سازمان رام (فرماندهی کل)

/ سازمان آذرگشسپ: رزم سازی و استراتژی

دوم: * وزیرستان پدافند (آموزش نظامی و دفاع مرزی)

/ سازمان وَنَند: کنارنگ و مرزبانی

/ سازمان آژیر: ردیاب و رادار

سوم: * وزیرستان شهربانی 

/ سازمان کلانتری‌ها (پلیس و ضابطین قضایی)

/ سازمان آگاهی (کارآگاهان و ماموران مخفی)

/ سازمان شناسا (ثبت احوال و اطلاعات ملی)

چهارم: * وزیرستان کنکاش

/ سازمان بازرس (اطلاعات امنیتی کشور)

/ سازمان رازبان (حفاظت اطلاعات)

/ سازمان دیده‌بان (کاوشهای برون‌مرزی) 

۴- نیروهای سه گانه ی ارتش شاهنشاهی ایران (زمینی و هوایی و دریایی) زیر فرمان «وزیر جنگ» هستند.

۵- داشتن سلاح‌های سرد و گرم، آزاد نیست مگر با پروانۀ این نهادها:

* سلاح سرد: شهرداری؛

* سلاح گرم: شهربانی.

۶- سپاهیان ویژه، بر دو گونه ی رزم-بان (نظامی) و بوم-بان (غیر نظامی) هستند. فرمانده ی هر سپاه: «سپهدار»؛ و فرمانده کل سپهداران: «سپهسالار» خوانده میشود.

|- رزم بانان:

* سپاه سرخ‌جامگان: پارتیزانهای ورزیده و تکاوران ویژه (سردار: وزیر پدافند). دارای چهار لشگر در چهار سوی ایران زمین: لشگر اباختر (شمال)؛ لشگر خراسان (شرق)؛ لشگر نیمروز (جنوب)؛ لشگر خاوران (غرب). هر کدام از لشگرهای چهارگانه، دارای دوازده هزار سرباز هستند.

* سپاه سیاه‌جامگان: جاسوسان و نیروهای اطلاعاتی (سردار: وزیر کنکاش)

* سپاه آبی‌جامگان: نیروهای مسلح راه‌بانی و میان‌شهری (ژاندارمری؛ سردار: کشوردار)

* سپاه بنفش‌جامگان: نیروهای شهربانی و پلیس (سردار: وزیر شهربانی)

* شهسواران: گارد جاویدان پادشاهی (سردار: پادشاه)؛ یکهزار و یکسد و شست (۱۱۶۰) تن.

||- بوم بانان:

* سپاه سبزجامگان: نیروهای پاسدار زیست‌بوم و جانوران، سازمان پیشاهنگی (سالار: وزیر کشاورزی)

* سپاه سپیدجامگان: نیروهای پزشکیار و اورژانس (سالار: وزیر بهداشت)

* سپاه زردجامگان: نیروهای پاسدار میراث فرهنگی (سالار: وزیر فرهنگ)

۷- پادگانهای ارتش باید پیرامون سازه های مهم و بزرگ باستانی مانند تخت جمشید و پاسارگاد و مانند اینها نیز برپا شود تا شبانه روز، از دور و نزدیک، از آنها پاسداری شود.

۸- رزم‌آموزی و خدمت نظامی: اجباری و بایسته میباشد و یک سال تمام و کامل است. این آموزه ی رزمی: خدمت درجه یک نامیده میشود. دوران خدمت درجه دوم: دو سال است و برای کسانیست که نمیتوانند در آموزشهای رزمی شرکت کنند. دانش آموزان و دانشجویان میتوانند بخشی از این دو نوع خدمت را در دوران دبیرستان و دانشگاه سپری کنند.

۹- پدافند و دفاع از کشور بر دوش ارتش و سپاهیان یاد شده در قانون اساسی است؛ و چنانچه نیاز شد، با فرمان پادشاه، مردم باید به یاری رزمندگان بشتابند.

۱۰- در جنگهای بزرگ و خطرناک که بیم نابودی ایران در میان است، به فرمان پادشاه میتوان از کشورها و ملتهای دوست، یاری گرفت.

۱۱- کم توانان و معلولان که نمیتوانند آموزش و خدمت رزمی داشته باشند، در بخشهای اداری و به عنوان خدمت درجه دوم به کار گرفته میشوند. 

.

بخش دوم:

نیروهای سه گانه ی ارتش

.

.

.

۱- در نیروی زمینی، این بخش بندی و رده ها به کار میرود و بیشترین شمار سربازان چنین است:

* هر لشگر (دوازده هزار سرباز) > هر هنگ (هزار سرباز) > هر گردان (یکسد سرباز). لشگرها و هنگ ها و گردان ها به نام شهریاران و پهلوانان و بزرگان و بومهای ایران بزرگ، نامگزاری میگردد. نیروی زمینی دارای سه سازمان اساسی است:

/ سازمان موشک و توپخانه

/ سازمان ارابگان رزمی (تانک؛ زره پوش)

/ سازمان کنارنگ (مرزبانی)

۲- نیروی هوایی ارتش، سرپرستی و آموزش و فرماندهی هواپیماهای رزمی و نا رزمی (نظامی و غیر نظامی) را بر دوش دارد.

۳- نیروی هوایی دارای این پروازگران و گردان های هوایی (اسکادران جنگی) میباشد:

/ سازمان شهبال (ویژه‌ی ترابری و پدافند شهستان)

/ سازمان هوا رزم (هواپیماهای جنگی ارتش)

/ سازمان بالگرد (هلیکوپتر) 

/ سازمان هوابین (رادار؛ برج مراقبت)

/ سازمان چتربازان

۴- نیروی هوایی، آموزش دهنده و سرپرست این سازمانهای مسافربری و غیرنظامی آسمان نیز میباشد:

/ سازمان هواپیمایی ملی ایران (هما)

/ سازمان هوانوردی ایرانیان (هوا ران)

/ سازمان پروازهای روزانه ی درون مرزی (پرند)

/ سازمان ماهواره و کیهان‌پیما (ماهک)

۴- نیروی دریایی سرپرستی و فرماندهی کشتی های بازرگانی و گردشگری، ژرف‌ناو (زیردریایی) و رزم‌ناوها را بر دوش دارد.

۵- درجه بندی نیروی دریایی چنین است:

* دریابان (فرمانده کل ناوگان) > ناوبان (فرمانده رزم ناو) > رودبان (فرمانده کشتی های رودپیما)

۶- ناوگان کشتی های نا رزمی (غیر جنگی) چنین است:

/ سازمان کشتیرانی ایران (سکا)

/ سازمان دریانوردی و یاری سراسری (سَدویس)

/ سازمان رود و کرانه (سرک)

.





هیربد سوشیانت مزدیسنا

بنیانگزار آستان مغان

.

۱۴۰۴/۰۶/۲۴

فرگرد چهارم دادنامه شاهنشاهی ایران

هیربد سوشیانت مزدیسنا

فرگرد چهارم

پایگاه پادشاهی

.

بخش یکم:

رخسار خسروانی

.

.

.

۱- پادشاه ایران: نموداری ایزدی، نماینده ی فره‌ی کیانی، مهتر مردمان، والاترین کارگزار کشور، دارای درجه‌ی بزرگ ارتشتاران، و تاج سر جهان است. شالوده های شهریاری: جهان بینی زرتشت بزرگ و جهان بانی کورش بزرگ است.

۲- شاه و پادشاهی: خواهان یکپارچگی و همبستگی مردم، بازرسی و نظارت بر کارکرد درست و بخردانه‌ی نهادهای کشور، امنیت کامل و پدافند پولادین، آسایش و شکوهمندی، ارج و خوشبختی مردم و میهن است.

۳- به همان اندازه که نهاد شاهنشاهی: پیگیر و پاینده‌ی ایران بزرگ به شمار میرود، نظام جمهوری در ایران: مایه ی تجزیه و پراکندگی و اختلاف بومها و قومها میگردد. ایرانیان همواره گوش به فرمان شاهنشاه داریوش بزرگ هخامنشی، از مردم سالاری (جمهوریت) و گروه سالاری (حزب و باند و اجتماع سلطه‌گر) پرهیز کرده و تنها از پادشاهی ایرانی - مزدایی پشتیبانی میکنند.

۴- نهاد شاهنشاهی: نه سلطنت مطلقه است و نه به دین‌وران و سپاهیان اجازه ی هرگونه حکومت دینی و یا نظامی را میدهد. این پادشاهی: مشروط و ملزم به پیروی از دادگری و قانون اساسی میباشد.

۵- بر پادشاه بایسته است که همیشه از سه آتش سپند و مقدس پاسداری کند و همیشه روشن بدارد:

* آذر گـُشَن‌اسپ: آتش ویژه ی شهستان

* آذر فرن‌بغ: آتش ویژه ی مهستان

* آذر برزین‌مهر: آتش ویژه‌ی بهستان

۶- برپایه ی بینش سپیتمان زرتشت: یک آفریدگار به نام اهورامزدا این جهان را آفریده است. دو بنیاد ازلی، یکی اهورایی با برآیندهای نیکو؛ و دیگری اهریمنی با برآیندهای بد، در میان بوده اند. سه پند: اندیشه نیک و گفتار نیک و کردار نیک، همیشه پیروی میشود.

۷- هرگونه ناسزا و دشنام، تهمت و افترا، ریشخند و تمسخر، و دیگر برخوردهای به دور از ادب درباره ی پادشاه ایران: کیفر و پادافره را به دنبال خواهد داشت. حتا شاه نیز نمیتواند خاطی را ببخشاید.

۸- هر فرد و انجمن و نهادی میتواند از پادشاه به انجمن شهستان، شکایت و اعلام جرم نماید؛ و چنانچه به رای شهستان ناخرسندی و اعتراض داشت، پرونده را به انجمن مهستان برای پیگیری و رای فرجامین بسپارد.

۹- با رای شهستان و امضای پادشاه:

* جنگ و یا آشتی (صلح و ترک مخاصمه) فرمان داده و اعلام میشود.

* ارتشبد و فرمانده کل قوا برگزیده و یا برکنار میشود.

* پیمانها و قراردادهای نظامی با کشورهای دیگر بسته میشود؛ و یا لغو و باطل میگردد.

۱۰- پادشاه، پروانه و اجازه ی دخالت و کارشکنی در نهادها و انجمنهای شهریاری و دولتی را ندارد و نمیتواند خودسرانه، فرد یا نهادی را برکنار و منحل کند.

۱۱- پادشاه وظیفه و خویشکاری دارد که سراسر آتشکده های ویران و خاموش را از نو آباد و روشن نماید.

۱۲- پزیرش پیمانها و قراردادهای بین المللی با انجمن شهستان و تا جاییست که به استقلال کشور و هویت ملی و کنشهای مالی، آسیب و زیان و لطمه نرساند.

.

بخش دوم:

گزینش شهریار

.

.

.

۱- نخستین و بزرگترین فرزند شاه، چه زن و چه مرد، پس از او به پادشاهی میرسد؛ مگر آنکه از سوی شهستان: شاهدخت یا شاهپور شایسته تری برگزیده شود.

۲- پادشاه باید از تبار خاندان پهلوی و دارای پدری ایرانی نژاد باشد.

۳- کمترین سن برای پادشاهی: سی و سه سالگی است. چنانچه پادشاه بسیار بیمار و یا درگزشته باشد و هنوز جانشین او به سن سی و سه سالگی نرسیده باشد، شهبان (سرپرست شهستان) بسان نایب السلطنه، کارهای شاه را انجام میدهد. 

۴- پادشاه باید دارای روان هوشمند و تن درست باشد.

۵- در زمان بحرانی و هنگامی که شهستان نیاز و درخواست رایزنی و مشارکت در گزینش شاه را دارد، با چشمداشت به شیوه ی انتخاباتی شاهنشاه «بهرام گور»، رویهم یکسد تن با این روش نیاکان، شاه نوین را بر میگزینند: 

بیست تن از نمایندگان بهستان با قید قرعه؛ همراه سی و سه تن از نمایندگان مهستان؛ همراه بیست و چهار تن انجمن شهستان؛ همراه شانزده تن انجمن آذر بهرام (استانداران)؛ همراه کشوردار و فرمانداران (هفت تن). نخست پنجاه تن از میان یکسد تن برگزیده میشوند. سپس سی تن از میان پنجاه تن برگزیده میشوند. آنگاه چهار تن از میان سی تن برگزیده میشوند و از میان ایشان، یک تن برگزیده میشود و سرانجام پادشاه را انتخاب میکند.

۶- سوگند و تاجگذاری با گواهی و امضای سالاران سه انجمن، ارتشبد، موبد موبدان و کشوردار انجام میشود.

۷- هنگام تاجگذاری: همزمان با یکی از جشنهای نوروز و یا مهرگان باشد.

۸- انجام آیینهای تشریفاتی با پادشاه است؛ مانند: پزیرش سفیران؛ اهدای مدال و نشان؛ گشایش و افتتاح برنامه های بزرگ فرهنگی و نظامی؛ مراسم کشور های دیگر؛ سخنرانی های رسمی در سازمان ملل و دیگر نهادهای اساسی جهانی.

۹- دادن جایزه و پاداش سالانه فرهنگی و دانشیک (علمی) به نام «پاداش ایرانچهر» به شایسته ترین فرد غیر دولتی.

۱۰- همسر پادشاه میتواند در آیینهای تشریفاتی شرکت کند اما نمیتواند در همایش های شهستان و نشست های حساس و محرمانه ی سیاسی و نظامی، همنشین باشد.

۱۱- اگر پادشاه ایران: زن و بانو بود، نمیتواند با مرد بیگانه و نا ایرانی زناشویی کند. اگر این بانو پیش از پادشاهی با مردی غیر ایرانی زناشویی کرده باشد، نمیتواند خودش و فرزندش به پادشاهی برسد.

اگر فرزند دیگری از همسری ایرانی داشته باشد، آن فرزند میتواند به پادشاهی برسد.

.