۱۳۸۸/۰۲/۰۸

شاهنامه‌های گمشده

{امید عطایی فرد}
شاهنامه مسعودي مروزي

از اين شاهنامه، تنها دو بيت آغازين و بيت پاياني‌اش، به جاي مانده است:
نخستين گيومرث آمذ به شاهي / گرفتش به گيتي درون پيشگاهي
چو سي سال به گيتي پادشا بوذ / كي فرمانش به هر جايي روا بوذ
... سپري شد نشان خسروانا / چو كام خويش راندند در جهانا
و نيز به دو گوشه از شاهنامه‌اش چنين اشاره‌هايي شده است:
1. تهمورث، كهن دز «مرو» را بنا كرد.
2. بهمن [پسر اسفنديار] زال را كشت و احدي از خاندان او را باقي نگذاشت.
(ثعالبي: غرر اخبار ملوك فرس)
از آنجاكه سه بيت يادشده از «شاهنامه مروزي» نخستين بار در كتاب «البدءوالتاريخ» اثر «مطهربن طاهر مقدسي» به سال 355 قمري آورده شده، و نيز بر پاية ديرينگي ساختار شعر، پژوهشگران، زمان اين شاهنامه را پيرامون 300 قمري مي‌دانند. «شاهنامه مروزي» در نيمة سده چهارم قمري، دفتري نامدار و شناخته‌شده بود و از آراستگي آن به نقش و نگارها سخن رفته است.
خوشبختانه آگاهي ديگري از «شاهنامه مسعودي» در منظومه «كوش نامه» ديده مي‌شود. «ايرانشاه بن ابي الخير» هنگام يادكرد از جنگهاي ايرانيان در زمان فريدون با سياهان «بجه» و «نوبي» در آفريقا، مي‌گويد:
زمين بجه هركه او داندش / جهانديده مازندران خواندش
چو خواهي كه رزم سياهان تمام / بداني، تو را ره نمايم به كام
ز مسعودي اين داستان بازجوي / كه او رنج ديده‌ست از اين گفت و گوي
بدان هركه اين كارنامه نهاد / ز شاهان ايران سخن كرد ياد

شاهنامه ابوالمؤيد بلخي

اين شاهنامه به نثري تحسين‌برانگيز و غيرقابل تقليد، و داراي چنين گزارشهايي بوده است: اخبار نريمان، سام، كي‌قباد، افراسياب، لهراسف، آغش وهادان، كي‌شكن. (مجمل‌التواريخ، ص 2 و 3)در «تاريخ سيستان» بخشي از اين شاهنامه، ياد شده است.
به نوشته «ذبيح‌الله صفا»: شاهنامه ابوالمؤيد كتابي عظيم در شرح تاريخ و داستانهاي ايران قديم بود و آن را «شاهنامه بزرگ» و «شاهنامه مؤيدي» هم مي‌گفته‌اند. اين كتاب بزرگ شامل بسياري از روايات و احاديث ايرانيان راجع به پهلوانان و شاهان بود كه اغلب آنها در شاهنامه فردوسي و ساير منظومه‌هاي حماسي متروك مانده و از آنها نامي نرفته يا به اختصار سخن گفته شده است... قديمترين ماخذي كه در آن به شاهنامه ابوالمؤيد بلخي اشاره شده كتاب تاريخ بلعمي است و چون اين كتاب مقارن سال 352 تاليف شده است، پس شاهنامه بوالمؤيد و اجزاي آن در نيمه اول قرن چهارم و ظاهرا در اوايل آن قرن نوشته شده بود... ابوالمؤيد بلخي داراي آثار منظوم و منثور، هر دو، بوده و او را بايد يكي از شاعران و نويسندگان پركار عهد ساماني دانست. (تاريخ ادبيات در ايران، جلد اول)

شاهنامه ابوعلي بلخي

«ابوعلي محمد بن احمد بلخي» شاهنامه خود را بر پايه نوشتارهاي اين پژوهندگان سراييد: روزبه دادويه (ابن مقفع)، محمد بن جهم برمكي، هشام بن قاسم، بهرام بن مردانشاه (موبد شهر شاپور)، بهرام بن مهران اسفهاني، بهرام مجوسي.

شاهنامه ابومنصوري

به فرمان ابومنصور عبدالرزاق توسی نوشته شد. از اين شاهنامه، تنها ديباچه‌اش به دست ما رسيده و گزارندگان اين شاهنامه چنينند:
1. ماخ / پير خراساني از: هري (هرات)
2. يزدان‌داد پسر شاپور / از: سيستان
3. ماهوي خورشيد پسر بهرام / از: نشابور
4. شادان پسر برزين / از: توس.

شاهنامة نوبخت يا (( پهلوي نامه )) :

به نوشته ابراهیم صفایی: اين شاهنامه سرودة دانشمند معاصر آقاي حبيب الله نوبخت و مشتمل بر تاريخ ايران از پايان عصر ساساني و دوران حكمراني اعراب تا آغاز عصر پهلوي و شروع اصلاحات بنيادي بنيانگذار ايران نوين ( اعليحضرت فقيد رضا شاه كبير ) مي باشد و در حقيقت ادامة مطلب شاهنامة فردوسي دربارة ايران است .
شاهنامة نوبخت طولاني ترين منظومة فارسي و مشتمل بر يكصد هزار بيت مي باشد و در ده جلد تنظيم شده ، جلد اول آن شامل قريب بيست هزار بيت در قطع بزرگ بسال 1307 شمسي در چاپخانة مجلس بطبع رسيده است . اين اثر از لحاظ احساس ملي و از لحاظ اينكه طولاني ترين منظومة زبان فارسي است در خور توجه ميباشد .

هیچ نظری موجود نیست: