۱۳۸۸/۰۲/۰۳

سالزاد فردوسی


{امیدعطایی فرد}
ندارد کسی خوار فال مرا / کجا بشمرد ماه و سال مرا [فردوسی]
یکی از پیچیده‌ترین جستارهای تاریخی، دستیابی به سالزاد فردوسی میباشد. تاکنون چندین پژوهنده ناکام مانده و تنها با فرض و گمان، زایش فردوسی را حدود ۳۳۰ قمری دانسته‌اند که با پاره‌ای آگاهیها سازگار نیست. من پیش از این، در کتاب «دیباچه شاهنامه»، و نیز در اینجا فراگیرترین نگاه و پژوهش را پیگیری کرده‌ام. زمان سرایش شاهنامه و سن فردوسی را چگونه میتوان به دست آورد؟ وی در بخش ساسانیان، به فاصله یک ماه، نشانیهایی داده است:
0- از داستان اورمزد شاپور (یکم دی) تا بهرام بهرامیان (یکم بهمن) فردوسی کمابیش ۷۵۰ بیت سروده است. پس بطور متوسط و تخمینی، هر روز: ۲۵ بیت سروده/ هر هفته: ۱۸۷ بیت سروده/ هر ماه: ۷۵۰ بیت سروده/ هر سال: ۹۰۰۰ بیت سروده است.
1- پس در ۶/۶ سال: شستهزار (۶۰۰۰۰) بیت سروده است.
2- در یکی از دستنویسهای «مقدمه اول شاهنامه» اشاره شده که فردوسی شاهنامه را در شش سال سرود.
3- فردوسی پایان شاهنامه را در سال هفتادویک (۳۷۱ قمری) یادکرده و آغاز آن (و یا سرایش داستان سیاوش) را همزمان با پادشاهی «ابوالقاسم نوح بن منصور» (۳۶۵ قمری)خوانده است. دوباره دوره‌ای شش ساله به دست می‌آید.
4- اما فردوسی از دوره بیست و پنج ساله یاد کرده که گویا بیست سال آن را در سکوت و پنهانی به سرایش شاهنامه سرگرم بود. با پخش کردن شستهزار بیت در بیست و پنج سال درمی‌یابیم که کمابیش هر سال ۲۴۰۰ بیت میسرود. (ماهی ۲۰۰ بیت؛ هفته‌ای ۲۵ بیت!)
5- در این کتابها رقم و شمار شستهزار بیت تایید شده است: مقدمه شاهنامه فلورانس، لباب الباب، ظفرنامه، مقدمه شاهنامه بایسنغری.
6- آمار بیتها (جمع و برآیند: ۴۹۵۱۵/ چهل و نه هزار و پانسد و پانزده!!) در نمودار، بر اساس شاهنامه ویراسته «خالقی مطلق» و نشانگر کاستیهای فراوان در این ویرایش میباشد.
7- از داستان بهرام چوبین (۶۵ سالگی) تا ایوان مداین (۶۶ سالگی) یعنی در یک سال فردوسی ۱۵۰۰ بیت سروده که میشود ماهی ۱۲۵ بیت.
8- از جنگ بزرگ کیخسرو (۷۵ سالگی) تا هفت خان اسفندیار (۷۶ سالگی) ششهزار بیت گفته که میشود ماهی۵۰۰ بیت.
9- روند داستانها به ترتیب سن و سال فردوسی نیست و ناچاریم چنین پنداریم که پس از داستان سیاوش و پیش از داستان جنگ بزرگ کیخسرو، فردوسی بخشهای بزرگی از پادشاهی انوشیروان را تا پادشاهی هرمزد سروده و دوباره به دوره کیانیان بازگشته است.
10- در داستان سیاوش یک بار به سال ۵۸ و دیگربار (کنگ دژ) به سال ۶۶ اشاره کرده است. شاید در سال ۳۶۶ قمری فردوسی ۵۸ ساله بوده است.
11- پایان انوشیروان و موزه دوز برابر است با سوم ماه محرم و دویست بیت (= ۸ روز) پس از آن (داستان هرمزد انوشیروان) سخن از مهرگان است. بنابراین باید به دنبال سالی باشیم که ماه‌های مهر و محرم همزمان بوده است: الف> ۳۲۹ و ۳۳۰ قمری/ ب> ۳۶۲ تا ۳۶۴ قمری/پ> ۳۹۶ و ۳۹۷ قمری.
12- با نگرش به تاریخ پایانی شاهنامه (۳۷۱ قمری) و اینکه فردوسی هنگام سرایش انوشیروان ۶۱ ساله بوده، تاریخ ۳۶۴ قمری بهتر مینماید. اول محرم برابر است با دوشنبه ۴ مهرماه. سوم محرم میشود ۶ مهر که اگر یک هفته (زمان سرایش ۲۰۰ بیت تا داستان هرمزد) را به آن بیفزاییم برابر با جشن مهرگان خواهد شد.
13- اگر نگرة من درست باشد آنگاه زایش فردوسی میشود سال ۳۰۳ قمری. (۳۰۳ = ۶۱ ـ ۳۶۴)
14- هر ۳۳ سال یکبار، سال قمری یک سال بیشتر از سال شمسی میشود. بنابراین در سالشمار فردوسی احتمال یک سال کم و زیاد را باید داد.
15- نخستین بار ستایش شاه (سلطان محمود) در سرآغاز جنگ بزرگ کیخسرو آمده و جالب توجه اینکه در ترجمه عربی (بنداری) نام مدح محمود حذف شده و به جایش مدح سلطان ابی بکر بن ایوب آمده است. بنابراین میشود پنداشت که پیش از آن، کاتبان نیز ستایش محمود را به جای نوح سامانی گزاشته بودند!
16- در همان جا، با نگرش به دستنویس فلورانس، فردوسی از ۶۹ سالگی‌اش یاد کرده است:
خود از شست و نه سال بودم چو مست-کنون پنج بر سال سبعین(ستین؟) نشست
«سبعین» دستبرد کاتبان به جای هفتاد است. (اگر ستین بوده باشد میشود: شست). بدین سان فردوسی هنگام سرایش (و یا بازنگری داستان جنگ بزرگ کیخسرو) هفتادوپنج ساله (شست و پنجساله؟) بود. و یا اینکه این شمارها اشاره به سال قمری و نه سن فردوسی است. در همان جا آمده:
چنین سال بگزشت بر شست (سی) و پنج – به درویشی و زندگانی به رنج
چو پنج از بر سال شستم نشست-تن اندر نشیب و سرم سوی پست
بدانگه که بد سال پنجاه و هشت (هفت)- نوانتر شدم چون جوانی گذشت (برفت)
نکته‌ای که توجه مرا جلب کرد این بود که اگر: «چنین سال بگزشت بر سی و پنج» را برگزینیم، و عدد ۳۵ را از سال ۳۶۵ قمری کم کنیم، برابرست با سال پایانی امیر نصر سامانی؛ و آنگاه مصراعی که از «فضل بن احمد» یاد کرده را بررسی کنیم میبینیم که چهار دستنویس از جمله فلورانس، به جای «فضل» آورده‌اند: «نصر بن احمد» که امیر ایراندوست سامانی بود و در ۳۳۱ قمری سرنگون گردید.
17- با همه این حساب و کتابها هنوز معما و چیستان سالزاد فردوسی به قوت خود باقیست. اینک از زاویه ای دیگر مینگریم. ما دارای یک معیار و اتکا هستیم و آن سال ۳۶۵ قمری (تخت نشینی نوح دوم) است. فردوسی میگوید تا آن زمان به مدت بیست سال در نهان سرگرم سرایش شاهنامه بوده و بنابراین وی از سال ۳۴۵ قمری کارش را آغاز کرده است.
18- بسته به اینکه در سال ۳۶۵ سن فردوسی ۶۹ یا ۷۵ باشد، آنگاه سالزاد او 296 یا 290 قمری خواهد شد.
19- در آغاز هفتخان اسفندیار دو دستنویس از ۷۶ سالگی فردوسی سخن دارند؛ هرچند «خالقی مطلق» به متن نیاورده و در حاشیه گزاشته است: کنون سالم آمد به هفتادوشش- غنوده همی چشم میشار (هشیار؟)فش.
از آنجا که فردوسی پیش از این به ۷۵ سالگی خود اشاره داشته این بیت را نمیتوان نادیده گرفت.
20- برای آنکه این چیستان پیچیده‌تر شود! کاتبان ستایش شاه را بارها جابجا کرده‌اند و اگر بدانیم نخستین بار این ستایشنامه در سرآغاز کدامین داستان جای داشته، به گشایش نزدیکتر میشویم.
21- در آغاز داستان بهرام چوبین و خاقان که فردوسی پسرش را از دست داده، با این سالشمار روبرو میشویم:
مرا سال بگزشت بر شست و پنج-نه نیکو بود گر بیازم به گنج
جوان را چو شد سال بر سی و هفت (سی و هشت) (بیست و هشت) – نه بر آرزو یافت گیتی برفت
ورا سال سی بد مرا شست و هفت (شست و هشت)- نپرسید از این پیر و تنها برفت (مرا جام داد و تو تابوت و دشت)
به راستی که چنین آشفتگیهایی در این چند بیت، بسی شگفت آورست!! دستنویسها فردوسی را ۶۵ و ۶۷ و ۶۸ ساله و پسرش را ۲۸ و ۳۰ و ۳۷ و ۳۸ ساله ذکر کرده‌اند.
22- در داستان ایوان مداین (اواخر ساسانیان) از سال ۶۶ و در پایان شاهنامه از سال ۷۱ یاد شده و نمیتوان باور کرد که سرودن حدود دوهزار بیت شش سال به درازا کشیده باشد. بنابراین سال ۷۱ میتواند ۳۷۱ قمری باشد. و فردوسی ۶۶ ساله است.
23- با نگرش به شماره ۱۵و ۱۶ اگر دیدگاه بالا درست باشد، زایش فردوسی میشود: ۳۷۱ منهای ۶۶؛ که برابر است با ۳۰۵. اگر دو سال اضافه قمری را کسر کنیم سالزاد فردوسی میشود: سال ۳۰۳ قمری. به یاد داشته باشیم که سال ۳۰۳ قمری برابر بود با سال ۲۹۴ شمسی. ۶۶ سال بعد، سال ۳۶۰ شمسی برابر میگردید با ۳۷۱ قمری.
24- اینک بر پایه سال ۳۰۳ قمری ببینیم به چه دستاوردهایی میرسیم:
* فردوسی در زمان کشته شدن پشتیبان خویش (ابومنصور عبدالرزاق توسی/ ۳۵۰ قمری) چهل و هفت ساله بود. * ۵۸ سالگی فردوسی برابر است با سال ۳۶۱ قمری. * به تخت نشینی نوح دوم (۳۶۵ قمری) برابر است با ۶۳ سالگی فردوسی. * سال ۳۷۱ میشود ۶۶ سالگی شاعر. سال ۳۷۴ برابرست با ۶۹ سالگی او. * سال ۳۸۱ برابرست با ۷۶ سالگی فردوسی. * سال ۳۸۴ برابرست با ۷۹ سالگی سراینده و در بیشتر نسخه ها نیز سال ۳۸۴ قمری، سال تکمیل و پایانی شاهنامه میباشد. فردوسی در یک بیت درباره سن خویش میگوید: کنون سال نزدیک هشتاد شد- امیدم به یکباره بر باد شد.
25- در داستان نوشزاد (دوره انوشیروان) و ایوان مداین (دوره خسروپرویز) از گوینده ۱۲۰ ساله‌ای یاد میکند. چگونه از ۶۱ تا ۶۶ سالگی فردوسی، این گوینده و راوی، سنش ثابت مانده است؟!
26- در پایان نقل قول فردوسی از گشتاسپ نامه دقیقی (هزار بیت)، نکته‌هایی ناکاویده دیده میشود.
یکی آنکه اشاره شده به پایان دفتر سوم (نسخه بدل: دفترششم) شاهنامه.
دیگر اینکه تنها یک نسخه از بیت مشهور: «بسی رنج بردم در این سال سی» یاد کرده و با نگرش به اینکه کمی بعد در هفتخان اسفندیار، از ۷۶ سالگی شاعر آگاه میشویم، شاید بتوانیم دریابیم که او شاهنامه را از ۴۶ سالگی آغاز کرده بود.
سوم اینکه هنگام ستایش شاه سامانی (ابوالقاسم آن شهریار دلیر) در مصرع دوم، دو دستنویس آورده‌اند: «کزو تازه شد نام شاه اردشیر»... چرا اردشیر؟
27- در نگاهی دیگر، واپسین سنی که فردوسی به روشنی یاد کرده، ۷۶ سالگی اوست. اگر ۲۵ سال درازای سروده شدن شاهنامه را کم کنیم، فردوسی در ۵۱ سالگی کارش را آغاز کرده و از آنجا که شاهنامه ابومنصوری در سال ۳۴۶ قمری به پایان رسیده، با کسر ۵۱ از این سال، تاریخ زایش فردوسی میشود ۲۹۵ قمری. اکنون سن ۷۶ را به سالزاد ۲۹۵ قمری می‌افزاییم و سال ۳۷۱ به دست می آید. [> شماره ۱۲ و ۲۲].
....... و هنوز این چیستان ناگشوده مانده است!!

۱ نظر:

afshin گفت...

[گل] [گل] [گل] [گل] [گل] [گل] [گل]

درود به شما دوست گرام ---

در اعتراض به -

سیاست های موزیانه امارات عرب در رابطه با خلیج پارس ....

تازیان امارات - ایرانی بیدار است و از تمامیت

ایران تا آخرین نفس نگاهبانی میکند .....


..... ما زنده به آنیم که آرام نگیریم ,,

...... موجیم که آسودگی ما عدم ماست ,,

[گل] پاینده سرزمینمان [گل] [خداحافظ]