به نام خداوند جان و خرد
{پژوهش: قاسم موسوی}
رسم آتشافروزي پيش از عيد نوروز بسيار كهن بوده و ريشه در اعماق تاريخ ايرانزمين داشته و تحت نام «شب سوري» برگزار ميشده و گويا براي راهنمايي «فَرَوَهَرْ»ها بوده تا دودمان خويش را از محل آتش خانواده كه بر روي بام خانه بوده شناسايي كرده و ده روز جشن پايان سال را در ميان فرزندان خويش بسر ببرند. در هر صورت مراسم شب چهارشنبه سوري كه يكي از پر نشاطترين و شادي بخشترين آئينهاي نوروزي محسوب ميشده در منطقه ابهر با شور و حال خاصي برگزار ميشده است، بدين شكل كه در طي روز جوانان و مردان به تپه ماهورهاي اطراف شهر رفته و بوتههاي خار و گَوَنْ جمعآوري كرده و به شهر ميآوردند تا هم به مصرف آتشافروزي خانواده خويش رسانيده و هم مقداري از آن را به فروش برسانند. در هر صورت در عصر روز سهشنبه پايان سال (شب چهارشنبه) مردم با جمع شدن در پشت بام خانه و يا حياط منزل و با افروختن آتش، شادي خود را از رسيدن سال نو ابراز نموده و جوانترها با پريدن از روي آتش سرخ (سور sur = سرخ) اشعاري نغز ميخواندند كه در جاي خود بسيار قابل توجه ميباشد كه به چند قطعه از اين اشعار زيبا در ذيل اشاره مينمائيم:
شعر تركي:
چخون دامه آتون آتش فشنگي
قوون گشين تمام اهل فرنگي
بو چهارشنبه كه اولموش جاودانه
امير مختاردن قالموش نشانه
ترجمة فارسي:
بيائيد به پشت بام و ترقههاي آتشين روشن كنيد
تمام اجنبيهاي فرنگي را از كشور بيرون كنيد
اين چهارشنبه سوري كه جاودانه شده است
از امير مختار (ثقفي) نشانه ميباشد(به يادگار مانده است)
كه بيت آخر اين اشعار خود از روايتي تاريخي حكايت ميكند و گويا آيين آتش افروزي در نخستين دورههاي اسلامي بهانهاي براي يك قيام سياسي گشته و در اين روز سنتي و ملي ايرانيان براي رهايي از زير يوغ بيگانگان قيام كردهاند و جنبشي ملي پديد آمده كه در بيشتر روستاها و مناطق ايران زمين و به ويژه منطقه ابهر مردم چنين ميپنداشتهاند كه اين قيام را مختار بن ابي عبيده ثقفي براي خونخواهي امام حسين (ع) كه مورد احترام ايرانيان بوده كرده است. همچنين شايد شب چهارشنبه سوري و پريدن از روي آتش نشانهاي از پريدن سياوش و اسب افسانهاياش از روي آتش براي اثبات پاكياش ميباشد كه در اين روز به خصوصي از سال اتفاق افتاده است و ايرانيان نيز همچون سياوش با پريدن از روي آتش پلشتي و پليدي را از خود دور كرده و پاكي را براي خود به ارمغان ميآوردهاند، در هر صورت لازم به ذكر است كه در هنگام اجراي مراسم چهارشنبه سوري در پشت بام خانهها و حياط منازل درويشهای متعددي كه در سطح منطقه سكونت داشته و يا به زندگي دورهگردي مشغول بودهاند در سطح كوچههاي شهر گشته و با خواندن اشعاري دلنشين از مردم هدايا و كمكهايي دريافت مينمودهاند كه ميتوان به چند بيت شعر در اين رابطه اشاره داشت:
شعر تركي:
سن ديوم خانم باجي
هچ آغزون اولماسون آجي
باشونداوار دولت تاجي
گتور بيردوري يمش گردكان
ترجمة فارسي:
بتو بگويم خواهر كدبانويم
كامت هيچوقت تلخ نشود
روي سرت هست تاج دولت و ثروت
بياور يك بشقاب كشمش و گردو
ــــــــــــــ مراسم صبح روز چهارشنبهسوري:
در زمان ساسانيان و هم در چند دهه پيش از اين، در برخي از روستاها و شهرهاي ايران زمين رسم براين بوده كه آب پاي سفره هفت سين را ميبايستي دختران شوهر نكردة جوان از چشمهها و به ويژه از زير آسيابهاي آبي بياورند، زيرا كه نوروز هنگام زايش و باروري طبيعت است و كوزة آب پاي هفت سين نمادي است از آناهيتا كه بايد در اين خوان نوروزي نهاده بشود. رفتن دختركان جوان به سراغ چشمهها و آب زيرگذر آسيابها آييني خاص در منطقه ابهر داشته. دختران معصومه شهر ابهر در اين روز خجسته بايد با همراه داشتن چاقو، آئينه، قيچي و شانه به لب جوي آب آسياب رفته و پس از هفت بار پريدن از روي اين جوي، با قيچي به اصطلاح آب روان جوي را هفت بار قيچي كرده و سپس دستها را رو به آسمان برافراشته و از خداوند سعادت و كاميابي را براي خود و خانواده طلب مينمودند. كه خداوند بخشايشگر مهربان نيز ضمن تضمين سعادت اين زيبارويان شريفه و باز كردن بخت آنها بر آب جويها افزوده و بركت را بر گندم آرد شده آنها ارزاني داشته و فقر و بدبختي را از خاندان آنان دور مينمود. علاوه بر رسومات ذكر شده فوق در صبح روز چهارشنبه آخر سال مردم اقدام به فالگوش ايستادن مينمودند كه در سرپيچ كوچهها ايستاده يا به پشت پنجره خانهها رفته و به حرفهاي مردم گوش ميكردند و سخنان خوب و نيكو را به فال نيك گرفته و اظهار خوشحالي مينمودند از اينكه به يمن اين فال سالي خوب و خوشي در پيش رو خواهند داشت و در صورت عكس نيز با نذر و نياز سعي ميكردند تا با توسل به ائمه و نذر كردن نحوست فال بد را از بين ببرند.
ــــــــــــــــــ مراسم شال اندازي:
در شهرستان ابهر در شب چهارشنبه سوري رسمي تحت عنوان شال اندازي مرسوم بوده كه در حال حاضر رنگ و بوي خود را از دست داده است. در نزديك به دو دهه قبل در طي اجراي اين آيين و رسم كهن جوانان شهر به ويژه پسرهايي كه نامزد داشتند از روي بام خانة دختر مورد علاقه و نامزد خويش و يا از سوراخ پشت بام (پاجا) شالهاي خود را فرو ميانداختند و صاحب خانه شيريني و گاه پيراهن و تخم مرغ و ... در آن ميپيچيد و گره ميزد و ميگفت كه: بِكِش كه خداوند تو را به خواسته ات برساند./ البته علاوه بر رسم شال اندازي رسم ديگري به نام قاشق زني نيز مرسوم بوده كه جوانان (اكثراً پسرها ولي گاه دختران و زنان جوان نيز به نيت رسيدن به آرزويي اين كار را انجام ميدادند) با به سر كردن چادر و گرفتن صورت خود به پشت درب خانههاي مردم رفته و با كوفتن قاشق بر پشت كاسهاي از جنس مس يا روي، صاحبخانه را به دادن هديه ترغيب ميكردند و جالب اينكه هيچگاه صاحبانخانهها تلاشي براي شناختن اين افراد نمينمودند و لذت اين مراسم نيز در پشت پرده ماندن بازيگران اصلي اين نمايشها و آيينها بوده است و البته قاشقزني و دادن هديه به قاشق زن برخاسته از رسمي كهن در مورد پذيرايي از «فَرَوَهَرْ»ها بوده كه مردمان ايران باستان بر بالش بام خانههاي خود غذاهاي گوناگون ميگستردند تا به اين ميهمانان آسماني خوشامدگويي بنمايند.
۱ نظر:
درود بر شما
خیلی جالب بود
من هم از دیار آذربایجان هستم و از خوندن شعر های آذری بسیار لذت بردم
همچنین مراسمی در دیار ما نیز وجود دارد
بخصوص بکار بردن کلمه باجا منو خیلی شاد کرد
ممنون از زحمات بیکرانتان
ارسال یک نظر