در كوه «خواجه» در جزيرهاي كه در مركز درياچة «هامون» در سيستان قرار دارد، ميان بقاياي كاخي كه توسط «گوندوفار» (قرن اول ميلادي) بنا شده، نقاشي بسيار زيباي رنگي بر ديوار ديده ميشود كه خدايان و نوازندگان و شاه و ملكه را نشان ميدهد. دربارة نقاشي رنگي بر ديوار (فرسك) عهد پارتيان، از روي كشفي كه در «دورا ـ اوروپوس» به عمل آمده نيز ميتوان داوري كرد. در اينجا بايد به نقاشي معبد ميثره (ميترا) اشاره شود. در آن تصوير، خداي مزبور نشان داده شده كه به اتفاق حيوانات مقدس (مار و شير و گراز) سرگرم شكار گوزن است. در تركيب نقش مزبور، بسياري از ويژگيهاي هنر ايراني در دوران متأخرتر (ساساني) مشاهده ميگردد. مثلاً همان تصاوير حيوانات در حال تاخت (شيوهاي كه از خصوصيات بارز هنر ايراني است) و پيكر با شكوه ايزدي كه به لباس پادشاه پارت درآمده و با كمان تيراندازي ميكند. ويژگي بارز هنر پارتي همانا تصوير جبههاي يا روبروست كه آن شيوه را هنر ساساني نيز از آن دوره به ارث برده و از آن طريق، هنر بيزانتي (روم شرقي) نيز متاثر شده است.
(* دياكونوف: اشكانيان، ترجمه كريم كشاورز)
از روي منابع تاريخي ميدانيم كه قصرهاي ساساني با نقاشيها مزين بودند و قصر تيسفون داراي نقاشي روي گچ بوده است كه تسخير «انتاكيه» را نشان ميداد. تحقيقات دربارة مقر ساساني ايوان كرخه، وجود نقاشيهاي روي گچ را در قصر شاهي ثابت ميكند. به علاوه، ما در قصر «بيشاپور» موزاييكهايي به دست آوردهايم كه سطح ايوان را مزين ساخته و تا حدي مكمل اطلاعات ماست. زيرا چنان كه ميدانيم موزاييككاران از روي نمونه كار ميكردند. بعضي تختههاي موزاييك معرف تصاويريست؛ بر روي بيست و دو تا از اينها، دو تصوير مشابه يافت نميشود و اين ثابت ميكند كه هنرمندان عصر درصدد بودند كه در تجسم تصوير، شباهت را مراعات كنند. صرفنظر از چند سر نيمرخ، بقيه با سه ربع چهره نشان داده شده و به نظر ميرسد كه اين سبك وضع مرجح هنر عهد ساساني است. در روي تختههاي ديگر كه بزرگترند، يك در ميان تصاوير مردان و زنان كشيده شدهاند. در اين ميان، تصوير يكي از بانوان دربار ديده ميشود كه خود را باد ميزند. درباريان با جامههاي طويل و بساكهاي گل بر سر و دسته گلي در دست نشان داده شدهاند و خنياگري يك آلت موسيقي را با سيم مينوازد. (* گیرشمن: ايران از آغاز تا اسلام)
در كوهستانهاي «بابا تاق» در يكصد كيلومتري شرق شهر ترمذ (شمال شرقي ايران بزرگ) بيش از دويست نقاشي به رنگ اخرايي مربوط به نقش جانوران به دست آمده است. جالبترين آنها نقش شكارچياني است كه پوست جانوران را در بر دارند و بزهاي كوهي را دنبال ميكنند. كهنترين اين نقاشيها مربوط است به غار «شختي» Chakhty واقع در «پامير»؛ در آنها شكارچي خود را به صورت پرنده آرايش كرده است. شكارچيان گاهي بر روي بدن حيوان نقش شدهاند و گاه در نزديكي آن. اين نقاشيها را با نقاشيهاي معروف ديواري در غار پارينه سنگي «نيو» در «آريژ» واقع در جنوب غربي فرانسه، قابل مقايسه ميدانند. (* خراسان و ماوراءالنهر، ترجمه: پرويز ورجاوند)
از شاهكارهاي هنري هخامنشيان ميتوان دريافت كه در اين دوره، هنر نگارگري نيز رونق بسيار داشته است: در حواشي «لوكيا» در دشت «المالي» كه متعلق به سرزمين «ماد» بود، از يك آرامگاه اثري به دست آمده كه تصوير مردي خميده را نشان ميدهد. خادمانش با همان ظرفها و به همان طريقي به او نزديك ميشوند كه در حجاريهاي برجستة پلكان كاخ آپادانا در تخت جمشيد كه خراجگذاران شاهنشاه را نشان ميدهد، مشاهده ميگردد. فردي كه در حاشيه نقاشي شده تياري بر سر گذاشته و شلوار بلند ارغواني و پيراهن آستين بلند به تن دارد. صحنهاي از يك نبرد كه سرشار از جنب و جوش و روشني است به چشم ميخورد كه در آن، يونانيان از ايرانيان شكست ميخورند.
(* لئو راديتسا: ايرانيان در آسياي صغير)
(* دياكونوف: اشكانيان، ترجمه كريم كشاورز)
از روي منابع تاريخي ميدانيم كه قصرهاي ساساني با نقاشيها مزين بودند و قصر تيسفون داراي نقاشي روي گچ بوده است كه تسخير «انتاكيه» را نشان ميداد. تحقيقات دربارة مقر ساساني ايوان كرخه، وجود نقاشيهاي روي گچ را در قصر شاهي ثابت ميكند. به علاوه، ما در قصر «بيشاپور» موزاييكهايي به دست آوردهايم كه سطح ايوان را مزين ساخته و تا حدي مكمل اطلاعات ماست. زيرا چنان كه ميدانيم موزاييككاران از روي نمونه كار ميكردند. بعضي تختههاي موزاييك معرف تصاويريست؛ بر روي بيست و دو تا از اينها، دو تصوير مشابه يافت نميشود و اين ثابت ميكند كه هنرمندان عصر درصدد بودند كه در تجسم تصوير، شباهت را مراعات كنند. صرفنظر از چند سر نيمرخ، بقيه با سه ربع چهره نشان داده شده و به نظر ميرسد كه اين سبك وضع مرجح هنر عهد ساساني است. در روي تختههاي ديگر كه بزرگترند، يك در ميان تصاوير مردان و زنان كشيده شدهاند. در اين ميان، تصوير يكي از بانوان دربار ديده ميشود كه خود را باد ميزند. درباريان با جامههاي طويل و بساكهاي گل بر سر و دسته گلي در دست نشان داده شدهاند و خنياگري يك آلت موسيقي را با سيم مينوازد. (* گیرشمن: ايران از آغاز تا اسلام)
در كوهستانهاي «بابا تاق» در يكصد كيلومتري شرق شهر ترمذ (شمال شرقي ايران بزرگ) بيش از دويست نقاشي به رنگ اخرايي مربوط به نقش جانوران به دست آمده است. جالبترين آنها نقش شكارچياني است كه پوست جانوران را در بر دارند و بزهاي كوهي را دنبال ميكنند. كهنترين اين نقاشيها مربوط است به غار «شختي» Chakhty واقع در «پامير»؛ در آنها شكارچي خود را به صورت پرنده آرايش كرده است. شكارچيان گاهي بر روي بدن حيوان نقش شدهاند و گاه در نزديكي آن. اين نقاشيها را با نقاشيهاي معروف ديواري در غار پارينه سنگي «نيو» در «آريژ» واقع در جنوب غربي فرانسه، قابل مقايسه ميدانند. (* خراسان و ماوراءالنهر، ترجمه: پرويز ورجاوند)
از شاهكارهاي هنري هخامنشيان ميتوان دريافت كه در اين دوره، هنر نگارگري نيز رونق بسيار داشته است: در حواشي «لوكيا» در دشت «المالي» كه متعلق به سرزمين «ماد» بود، از يك آرامگاه اثري به دست آمده كه تصوير مردي خميده را نشان ميدهد. خادمانش با همان ظرفها و به همان طريقي به او نزديك ميشوند كه در حجاريهاي برجستة پلكان كاخ آپادانا در تخت جمشيد كه خراجگذاران شاهنشاه را نشان ميدهد، مشاهده ميگردد. فردي كه در حاشيه نقاشي شده تياري بر سر گذاشته و شلوار بلند ارغواني و پيراهن آستين بلند به تن دارد. صحنهاي از يك نبرد كه سرشار از جنب و جوش و روشني است به چشم ميخورد كه در آن، يونانيان از ايرانيان شكست ميخورند.
(* لئو راديتسا: ايرانيان در آسياي صغير)
۱ نظر:
درود بر شما جناب عطايي
نوشتار بسيار گرانسنگي بود. اتفاقا چند گاهيست كه در تهيه نوشتاري درباره علم و دانش در ايران باستان (به خصوص دوره ساساني) هستم تا پاسخي باشد به برخي خرده گيران. از شما استدعا دارم كه اگر منبع درخوري از واپسين تحقيقات ميشناسيد مرا در جريان بگذاريد. پاينده ايران و بدرود.www.barzinmehr.blogfa.com
ارسال یک نظر