۱۳۸۷/۰۹/۳۰

حافظ مهرآیین (بخش ۱۹)


از:م.ص.نظمی افشار
مسيح
        دين مسيح دردورة ساساني در ايران از رواج نسبي برخوردار بوده و اغلب شاهان ساساني با پيروان اين دين با مدارا رفتار مي‌كردند. پيروان حضرت مسيح در سرتاسر كشور ساساني مي‌زيستند و ترسايان يكي از طبقات كشور ساساني بودند، ترسايان به خصوص در خراسان داراي مراكز مهمي بودند و شهر رام‌پيروز در حدود 553 ميلادي قلمرو نسطوريان شمرده مي‌شد. در شهر مرو نيز يك اسقف نشين مسيحي وجود داشت. در حدود سال‌هاي 480 الي 488 ميلادي در جلسة بزرگ نسطوريان كه در سلوكيه برگزار گرديد، مذهب نسطوري به عنوان دين واحد همگي مسيحيان ايران اعلان گرديد. اصطخري و ابن‌حوقل گزارش داده‌اند كه بالاي كوه هرات آتشكده‌اي معمور بنام ”سرشك“ موجود بوده و بين اين آتشكده و شهر كليساي ترسايان قرار داشته است. بنابر اين تا قرن سوم و چهارم قمري مسيحيان در منطقة هرات داراي حضوري قطعي بوده‌اند. در سال 652 ميلادي هنگامي‌كه يزدگرد آخرين شاه ساساني را در مرو به قتل رسانيدند جسدش را در آب رودخانة مرو انداختند. مي‌گويند كه جسد به شاخه‌هاي درختي گير كرد و اسقف مسيحيان آنرا شناخت و از آب بيرون آورد و به خاك سپرد. منظور از شرح اين تاريخچة مختصر اين است كه پيروان مسيح از روزگاران قديم در كشور ايران زندگي مي‌كردند و بدون ترديد حضور ايشان در آداب و رسوم و فرهنگ ايراني موثر بوده و در ادبيات فارسي نيز تاثير داشته است. به خصوص كه بعد از گرويدن ايرانيان به دين اسلام در اين دين، مسيح به عنوان يكي از پيامبران مورد تاييد و از قداست نيز برخوردار بوده است. بنابراين ادباي ايراني به راحتي مي‌توانستند بخشي از اعتقادات خود را در اين قالب عرضه نمايند. از ديگر سو خواهيم گفت كه بخش عمده‌اي از مذهب مسيح شباهت تام و كاملي با آيين مهريسم دارد. بنا بر دلايل محكمي كه در دست است و ارائه خواهد شد، هم عرفان ايراني و هم مسيحيت عمدة اعتقادات خود را از آيين مهري اقتباس كرده و بسيار به يكديگر شبيه هستند. در نتيجه كاربرد اعتقادات مسيحي به راحتي مي‌تواند جايگزين دين ممنوعة مهري گردد و از اين نظر پوشش مناسبي براي بخشي از رازآلودگي و اسرار عرفان باشد.     به نوشتة امانوئل اژرتر: عيسي دومين شخص از سه نفري است كه پيغمبران گذشته ظهور آنها را پيش‌بيني كرده بوده‌اند. عيسي خداي محبت را بعد از خداي عدالت توصيه مي‌نمود. او مي‌گفت خدا را مثل پدر و مردم را مثل برادر خود بدانيد. عيسي به همراه 12 شاگردش در جاده‌ها حركت مي‌كرد و براي مردم سخنراني مي‌نمود. در اين ميان معجزاتي نيز از او سر مي‌زد از جمله زنده كردن دختر ”ژائير“ كه يك مرد يهودي بود. فكر اينكه يك انسان پسر خدا باشد در نزد يهوديان خيلي زننده بود اما بر عكس براي بت پرستان كه غرق در افسانه‌ها و داستان‌هاي مذهبي بودند تعجبي نداشت كه خدا پسري در ميان مردم روي زمين داشته باشد. (مذاهب بزرگ. ص ۹۹ و ۱۰۳ و 106)
(غزل شمارة 24)
با كه اين نكته توان گفت كه آن سنگين دل
كشت ما را و دم عيسي مريم با اوست
 (حاشية غزل شمارة 35) اين بيت منسوب به حافظ است.
دلم از صومعه و صحبت شيخ است ملول
يار ترسا بچه كو خانة خمار كجاست
(غزل شمارة 42)
ساية قد(سرو) تو بر قالبم اي عيسي دم
عكس روحي است كه بر عظم رميم افتاده است
عظم رميم به معناي استخوان پوسيده است(خرمشاهي. ص 1027)
(غزل شمارة 57)
هميشه وقت تو اي عيسي صبا خوش باد
كه جان حافظ دلمرده زنده شد به دمت
(غزل شمارة 83)
از روان بخشي عيسي نزنم پيش تو دم
ز آنكه در روح فزايي چو لبت ماهر نيست
(غزل شمارة 102)
مژده اي دل كه مسيحا نفسي مي‌آيد
كه ز انفاس خوشش بوي كسي مي‌آيد
از غم هجر مكن ناله و فرياد كه دوش
زده‌ام فالي و فرياد رسي مي‌آيد
(غزل شمارة 108)
فيضِ روح‌القدس ار باز مدد فرمايد
ديگران هم بكنند آنچه مسيحا مي‌كرد
(غزل شمارة 124)
طبيب عشق مسيحا دم است و مشفق ليك
چو درد در تو نبيند، كرا دوا بكند
(غزل شمارة 125)
جان رفت در سرِ مي و حافظ به عشق سوخت
عيسي دمي كجاست كه احياي ما كند
(غزل شمارة 144)
نغز گفت آن بتِ ترسا بچة باده فروش   
شادي رويِ كسي خور كه صفايي دارد
سعدي سروده است:
اي كريمي كه از خزانة غيب   
گبر و ترسا وظيفه خور داري
دوستان را كجا كني محروم
تو كه با دشمنان نظر داري
(غزل شمارة 160)
هوا مسيح نفس گشت و باد نافه گشاي
درخت سبز شد و مرغ در خروش آمد
پوليسين‌ها Paulicians فرقه‌اي بودند در حدود قرن هفتم ميلادي در سوريه كه عقايد آنها آميخته از عقايد مانوي و مسيحي بود و به آيين‌هاي پنهاني متوسل بودند. (شناسايي راه و روش علم و فلسفه. ص 61).
شاعر معاصر ترجاني زاده شعر زير را سروده است:
ساقيا بادة كهن مي‌ريز
مطربا ساز را نو آيين ساز
امشب اي ماه پرتو افشان شو
اي دل اين بار جان و سر درباز
اي مسيحا نفس طبيب بيا
نوشدارويِ وصل مي‌پرداز
(غزل شمارة 200)
ز دستِ شاهدِ نازك عذارِ عيسي دم
شراب نوش و رها كن حديثِ عاد و ثمود
استاد يكتايي مي‌نويسد:” بخشي از تاريخِ كليسا با تاريخ مهر توام است. اين قسمتي از تاريخ است كه اروپاييان از آن خوششان نمي‌آيد و طفره مي‌روند. آئين مهر يك سده پيش از ميلاد در سراسر آسياي كوچك(تركية فعلي)، يونان و روم رواج داشته. در كتاب‌هاي مورخان اسلامي مانند تاريخ طبري و اخبارالطوال‌دينوري و مروج‌الذهب و التنبيه‌الاشراف مسعودي، دو عيسي آمده است كه يكي را چون اهلِ ناصره بوده ايشوع و عيسي ناصري خوانده‌اند. به نوشتة تقويم‌هايي كه در تورفان پيدا شده و مربوط به آيين مانوي است: در سال 51 پادشاهي اشكانيان، روز آدينه پنجمِ بهار مادر مهر به بارداري بشارت مي‌يابد. پس از گذشت 275 روز، در روزِ شنبه 25 دسامبر در سال 1454 (رصد زرتشت- برابر 272 پيش از زادروز عيسي مسيح) مهر زاده مي‌شود. تولد مهر در دي ماه است. مفسران سورة آل‌عمران نيز ولادت يكي از دو مسيح را در سال 65 ملك اسكندر يعني برابر 51 اشكاني دانسته‌اند. از نوشته‌هاي كشف شده در تورفان چنين برمي‌آيد كه مسيح اول مردم را به بودا و زرتشت دعوت مي‌كرد و در گفته‌هاي او بشارت ظهورِ ماني (ببرخان) و منو احمد وزرگ (احمد بزرگوار) ديده مي‌شود. سيد مرتضي بن‌داعي در تبصره‌العوام نوشته: عيسي عليه‌السلام خلق را به زرتشت دعوت مي‌كرد.     از ميان امپراتوران روم: نرون، تراژان، پمپه، كمد، كاراكالا، ديوكليثن، ژولين، اورليان، گورديان و والرين مهري مذهب بودند. نقش مهر بر روي سكه‌هاي سدة اول و دوم و سوم ميلادي امپراتوري روم ديده مي‌شود. نرون را ميتردات فرمانرواي ايراني ارمنستان مهري نمود. (واژة ميلادي يعني ميتردادي و محرف آن است). ديوكلثين شورايي فراهم آورد و دين مهر را در روم رسمي كرد. در سال 307 پيش از ميلاد گالريوس و لي‌سي‌نيوس با قرباني براي پرستشگاهِ مهر حمايت مهر را براي روم جلب كردند. ورمازن هلندي مي‌نويسد ”سلسلة هفت مراتب مهري در تمامِ امپراتوري روم معمول بود“ به نوشتة برستد: آيين مهر از ايران به مغرب زمين و روم رفت، و بعدها به صورت يك دينِ رقيب براي عيسويت درآمد. به عقيدة شادروان پورداود:”صلاح مسيحيت در آن بود كه عادات و رسومِ دين مهر را كه در قرون متمادي در روم ريشه دوانيده بود بپذيرد“ . پلوتارخ مي‌نويسد: در سالِ 67 پيش از ميلاد مردمِ غرب و رومي‌ها با آيين مهر آشنا شدند. در كتاب ”گينزاربا“ (كتاب بزرگ مندائيها) مسيحا نامِ مهر است. (ميترائيسم و سوشيانس مهر. ص 3 و4  و 5 و  6 و 7).
واژة مهر در زبان‌هاي مختلف با تلفظ‌هاي مختلفي خوانده شده است. ميثره به فارسي باستان و اوستايي ، ميترا و متره به سنسكريت، متر و مترا به پهلويِ اشكاني، مهر به پهلوي ساساني، منر به سغدي، مش و مشيها و مسهير و مهلاب به فارسي. همچنين مسيح و مسيحا و مير نيز از همين واژه گرفته شده است. نامِ ”مهر نرسي“ را در منابع ارمني ”مسهير نرسي“ نوشته‌اند. وجود واژه‌هاي ميسور و مانديس در نوشته‌هاي پلوتارخ نشان مي‌دهد كه تلفظ واژة مهر به صورت ميسا در ايران دوران هخامنشي متداول بوده است. ”دوشن‌گیمن“ – نويسندة معاصر بلژيكي – اين امر را نشانة تبديل نام مهر به مسيح در دوره‌هاي متاخرتر مي‌داند، او مي‌نويسد: در آغاز دوران هخامنشي نام فارسي مهر ”ميسا“ بوده و گواه آنرا نام‌هاي خاصِ ”هوميسا“، “ميسور“ و ”مانديس“ مي‌داند كه در كتاب پلوتارخ آمده است. در گذشته ايرانيان به مهر مسيتن يا ميانجي نيز مي‌گفتند. در كتابِ ”كينزاريا“ –كتاب بزرگ مندائيها-  مسيح را مثيها نوشته‌اند. خلاصه اينكه واژة مسيح همان واژة مهر فارسي است. يكي از علل تاثير بسيار زياد آيين مهر در مسيحيت رواج اين مذهب پيش از ظهور مسيح در امپراتوري روم بوده است. استاد مجيد يكتايي در اين باره مي‌نويسد: در سدة سوم ميلادي به ياري كاراكالا امپراتور روم دين مهر گسترش بسيار يافت. كاراكالا دستور داد در كنار گرمابه‌هاي روم برايِ پرستش مهرابه بسازند. ديوكليثين شورايي فراهم آورد و دين مهر را رسمي كرد. در سال 307 ميلادي گالريوس با قرباني براي پرستشگاه مهر حمايت مهر را براي روم خواستار شد. ژولين در سال 361 خود را فرزند مهر خواند. ورمازن هلندي مي‌نويسد: سلسله مراتب هفت گانة مهري در تمام امپراتوري روم معمول بود. بعضي از مورخين نيز اصولا اعتقاد دارند كه دو مسيح وجود داشته يكي مسيحي كه مصلوب شدن او در تاريخ مذاهب معروف است و ديگري مسيحي كه 271 سال پيش از او ظهور كرده است. (مهر در مآخذ شرقي ص ۳ تا ۱۲).
(غزل شمارة 236)
ياد باد آنكه چو چشمت به عتابم مي‌كشت
معجز عيسويت در لب شكر خا بود

۲ نظر:

ناشناس گفت...

درود بر شما
شب یلدا مبارک این فرخنده روز و شب مبارک

ناشناس گفت...

پاینده ایران
به روزم