آنـاهـیـد
(به یادبود جشن آبانگان)
امید عطایی فرد
آناهید، بغ بانوی پاک کیش
بگسترده از مهر، دامان خویش
ز باران و دریا و آب روان
بپالاید آلودگی از جهان
چو دختی برومند و والانژاد
فرهمند و درمانگر و شاد و راد
به دستش بود بَرسَم و بر میان
درخشان یکی جامه چون پرنیان
یکی تاج دارد به سر هشت گوش
ببرده از اهریمنان تاب و توش
به افسر، سراسر، ستاره رده
به موزه، همی بندِ زرین زده
سرایاش سترگ و ستوناش هزار
به تخت زر، آرام، سیمین عذار
کند پاک، زهدان و شیرِ زنان
همان تخمة نیکِ نام آوران
چهار اسپ، گردونهاش را کشند
توگویی که ابری پر از آتشند
ز باد و ز باران، ز برف و تگرگ
گریزان شود دیو خشکی و مرگ
ز افراز استارگان با شتاب
بیفشانَد افروغ، هنگام خواب
زمین ِ اهورآفرین را نگاه
بدارد ز دیو ِسیه، همچو ماه
نیوشد ز مردم، نیاز و نماز
پزیرندة زوورشان، شاه ِناز
گشاینده گیتی، فزاینده جان
ببخشاید از خرمی، خان و مان
{گزارش واژهها: * بغ: ایزد * برسم: شاخه گیاه * موزه: کفش، پاپوش * عذار: رخسار * نیوشد: گوش دهد * زوور: پیشکش خوردنی}
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر