۱۳۸۹/۰۵/۰۷

پیشینه پزشکی در ایران /4

امید عطایی فرد



بیمارستان و دانشکده های پزشکی ایران
از سروده ای کنایه آمیز در شاهنامه که خطاب به کاووس می باشد، در می یابیم پیشینه ی بیمارستان در ایران باستان بسی دیرینه بوده است:
بدو گفت گودرز: بیمارستان/ تو را جای زیباتر از شارستان
به دشمن دهی هر زمان جای خویش/ نگویی به کس بیهده رای خویش

دانشکده ی سائیس
در دوران زرین هخامنشی ایرانیان توجه ویژه ای به ساختن بیمارستان و درمانگاه داشتند. در یادگاه (موزه) واتیکان لوحی دیده می شود که به دست یکی از کاهنان معابد مصری نوشته شده و چنین است:
داریوش، شاه شاهان و شاه مصر، در عصر خود و هنگامی که من در دربارش به سر می بردم، فرمان داد که «به پایتخت مصر برو و با گرد آوردن ابزار پزشکی، آموختن حرفه ی پزشکی را برای مصریان فراهم ساز». من به مصر رفتم و چنان کردم که شاه شاهان می خواست و فرمان داده بود. من ابراز لازم پزشکی و کتاب برای برپایی چنین دانشگاهی فراهم کرد و توانستم جوان مصری را به یاری استادان با تجربه، آموزش دهم. چه، شاه شاهان به خوبی از ارزش دانش پزشکی آگاه بود و آرزو داشت با برپایی چنین دانشگاهی، جان بیماران مصری را نجات دهد(1)

دانشکده ی گندی شاپور
به نوشته ی محمد محمدی: گندی شاپور شهرت خود را به سبب آموزشگاه و بیمارستانی که در آن به وجود آمده بود و در طی چندین قرن، از بزرگ ترین مراکز علمی شرق به شمار می رفت، به دست آورده بود. «سارتن» احتمال میدهد که بنیاد این آموزشگاه پیش از قرن پنجم و حتا پیش از قرن چهارم میلادی گذاشته شده باشد و اگر احتمال «براون» دایر بر این که «تیودوسیوس» پزشک «شاپور دوم» در گندی شاپور اقامت داشته، صحیح باشد، چنین بر می آید که این محل در اوایل قرن چهارم، مرکز پزشکان بوده است. بدون شک بهترین دوره ای که گندی شاپور به خود دیده، عصر نهضت فرهنگی ایران یعنی دوران انوشیروان است. خسرو که علاقه ی زیادی به علم و دانش از خود نشان می داد، و می خواست تا با گردآوری دانشمندان و پزشکان لایق بر شکوه دربار و اهمیت کشور خویش بیافزاید، برای پیشرفت بیمارستان گندی شاپور هم گام های بلندی برداشت. ظاهراً ترتیب و تنظیم طبقه ی پزشکان و تشکیلات داخلی ایشان به طوری که در بعضی از آثار اسلامی دیده می شود، از عصر انوشیروان سرچشمه می گیرد. در این دوره، پزشکان هم در جامعه ی ایرانی طبقه ی خاصی به شمار می رفتند و در داخله ی خود مانند سایر طبقات، نظم و ترتیب و رسوم و آیینی داشتند. رییس طبقه ی پزشکان را به لقب «درست بد» می خواندند و چون دانشمندترین ایشان به این مقام برگزیده میشد، از این رو «درست بد» خوانده می شد. گذشته از این، سمت پزشک مخصوص شاه نیز بود و ریاست بیمارستان گندی شاپور را هم که در این عهد مرکز طبی ایران بود، بر عهده داشت. معمولاً پزشکان پیش از آن که حق طبابت پیدا کنند می بایستی اجازه نامه های مخصوص بگیرند. می توان حدس زد که دادن این اجازه نامه ها و تنطیم سایر امور صنفی مربوط به این طبقه، از وظایف «دست بد» بود.
در بعضی مصادر تاریخی از مجالس امتحانی سخن رفته که در دوره ی خسرو انوشیروان برای آزمایش پزشکان بر پا می شده. شاید یکی از علل تشکیل اینگونه مجالس، تعیین معلومات داوطلبی بوده که برای گرفتن اجازه نامه و گذراندن امتحان پزشکی خود را آماده نموده اند. گاهی نیز مجالس مناظره یا مباحثه ای از پزشکان کشور در حضور شاه تشکیل می شده و منظور این بوده که ایشان در اطراف مسائل طبی به مباحثه و مناظره پرداخته راجع به قن خود، اطلاعات بیشتری کسب کنند. ظاهراً صورت مذاکرات ایشان را در اوراقی نوشته و ضبط کرده بودند.
از آن چه در «تاریخ الحکما» راجع به گندی شاپور ذکر شده چنین بر می آید که پزشکان آنجا کتاب های چندی در طب تالیف کرده بودند. «قفطی» درباره ی پزشکان آنجا و مطیت ایشان گوید:« گروهی معالجات و روش ایشان را بر اطبای یونان و هند ترجیح می دهند زیرا اینان فضائل هر قوم را گرفته و از خود نیز بر آن چیزها افزوده اند و دستورها و قوانین و کتاب هایی مرتب ساخته اند که تمام این محاسن در آنها جمع است.»
در روزگاری که مدرسه ی گندی شاپور در ایران رونق یافته مدارس دیگری هم در عالم مسیحی وجود داشته که در هر یک از آن ها، کم و بیش علومی تدریس می شده، ولی به واسطه ی این که آن مدارس هم مانند مؤسسات دیگر مسیحی در زیر نفوذ دین و کلیسا بوده اند، دانش های دیگر غیر از آنچه با دین بستگی داشته در آن ها چندان پیشرفتی نکرده است. در آموزشگاه گندی شاپور مباحث و مجادلات دینی و کلامی راه نداشته و این مؤسسه تنها راه علمی خود را می پیموده... به همین جهت پیشرفت علم طب در این آموزشگاه به مراتب بهتر و بیشتر از مدارس مسیحی روم و آسیای غربی بوده است. گندی شاپور درهای خود را به روی دانشمندان و طالبان علم از هر کیش و مذهبی که بوده اند باز گذارده و همه را بی آن که نادانی و تعصب دامنگیرشان شود به سوی یک هدف واقعی سوق داده است. «سارتن» آموزشگاه گندی شاپور را با عنوان «دانشگاه» یاد کرده. گندی شاپور در دوره ی ساسانی از شهرتی بسزا برخوردار بوده. از این که غیر از ایرانیان زرتشتی و مسیحیان سریانی، نام اطبای دیگر و از آن جمله یکی دو تن از اعراب را هم می یابیم که در عصر جاهلیت به گندی شاپور آمده و در آنجا پزشکی آموخته اند، می توان فهمید که مدرسه و بیمارستان گندی شاپور در جهان آن روز، یکی از مراکز طبی مهم جهانی به شمار می رفته است.(2)

پی نوشتها:
1. نشریه ی «در آستانه فردا»، فروردین 1376.
2.فرهنگ ایرانی پیش از اسلام، ص 231 تا 241.

هیچ نظری موجود نیست: