۱۳۸۸/۰۴/۱۱

ایران. اسلام. عرب (۱۰)


پیشگوییها و پیشداوریها (۱)
 ای رسول به اعرابی که تخلف کردند بگو به زودی برای جنگ با قومی شجاع و نیرومند دعوت میشوید. [سوره فتح، آیه۱۶]
در روایات آمده که در جنگ خندق هنگام کندن سخره ای سه بار برقی جهید. رسول اسلام تکبیر گفت. سلمان در این باره پرسید و رسول پاسخ داد: <قصرهای پادشاهان ایران و حیره با برق اول روشن شد و جبرییل امین به من گفت که دین من به آنان خواهد رسید. برق دوم قصرهای شام و روم را روشن نمود. و برق سوم روشن شدن قصرهای صنعا خواهد بود>.
در شاهنامه آمده که اردشیربابکان برای پسرش اینگونه پیشگویی کرده بود که پس از او:
براین بگزرد سالیان پانسد - شما را بزرگی به پایان رسد
بپیچد سر از عهد فرزند تو – هم انکس که باشد ز پیوند تو
ز رای و ز دانش به یکسو شوند – همان پند دانندگان نشنوند
بگردند یکسر ز عهد و وفا – به بیداد یازند و جور و جفا
جهان تنگ دارند بر زیردست – بر ایشان شود خوار یزدان پرست
بپوشند پیراهن بدتنی – ببالند با کیش اهرمنی
گشاده شود هر چه ما بسته ایم – بیالاید آن دین که ما شسته ایم
تبه گردد این پند و اندرز من – به ویرانی آرد رخ این مرز من
پیش از اینها در پیشگوییهای جاماسپ و بهمن یشت نیز به یورش تازیان اشاره شده بود. پس از فروپاشی ساسانیان، گهگاه در پاره ای نوشتارها با این نکته روبرو میشویم که اسلام گرایان گمان داشتند سرزمین ایران تا ابد در دست اعراب مسلمان باقی میماند. گردیزی در تاریخ خود (زین الاخبار) آورده: <پس مسلمانان ایرانشهر بگرفتند و تا بدین غایت ایشان دارند و تا قیامت ایشان خواهند داشت>. در آثارالباقیه این روایت مشکوک آمده که: <پیغمبر ما مردم را از قیام قیامت ترسانده و گفته است که دین او بر همه دینها چیره میشود و حکومت در عرب تا صبح روز واپسین متصل خواهد ماند>.
اما در جبهه مقابل این جنگ روانی: <جمعی از دشمنان اسلام چون نتوانستند آشکارا به مخالفت با این دین بپردازند، پیامبران را در ظاهر تصدیق کرده ولی در باطن منکر شدند و زمانی که به اصلاح دین میکوشیدند در حقیقت پی افساد و تخریب آن بوده اند مانند «احمد بن طیب سرخسی» که مشهورترین افراد زمان خویش در کفر و الحاد بود... آنان که امید داشتند دولت و حکومت از عرب برگردد و کیش اسلام مبدل گردد از او پیروی کردند و این مرد در دل و جان مردم ضعیف النفس و ساده لوح اوهام باطله ای کاشت... کاش میدانستم که سرخسی که کتب و مقالاتی در باز کردن مشت حیله گران نوشته و مقصودش پیغمبران است، چگونه به آیات قرآن استشهاد میکند و او در نوشته های خود انبیا را مسخره کرده و به اوصافی آنان را توصیف کرده که بری از آنند>. [آثارالباقیه]
به نوشته ابوریحان بیرونی، منجم یاد شده با یک رشته محاسبات اخترشناسی پیشگویی کرده بود که پس از ششسدونودوسه سال خلافت اسلامی سرنگون میشود. بیرونی همچنین با اشاره به اخترشناس دیگری به نام «ابوعبدالله عدی» که بسیار تعصب مجوسیت داشت، آورده که او زمان زیادی خروج قائم را منتظر بود و در کتابش نوشته است: <مردی خروج خواهد کرد که دولت مجوسیت را بازگشت دهد و به همه روی زمین مستولی و چیره خواهد شد و ملک عرب و دیگر امم را از میان خواهد برد و مردم را به یک دین و یک مسلک جمع آوری خواهد نمود>.
ما با بسی پیشگویی در روایات پهلوی و پارسی درباره سقوط تازیان روبرو هستیم که پیشداوریهای عرب گرایان را درباره حکومت ابدیشان خنثا میکرد. در «مقدمه ابن خلدون» آمده که بزرگمهر به انوشیروان گفته بود چهل و پنج سال پس از پادشاهی او ایران به دست عرب می افتد و هزار و شست سال دوام خواهد داشت؛ مانند این پیشگویی را الیوس برای خسروپرویز نمود. بسیار جالب است که این هزاره را میتوان از فروپاشی ساسانیان تا فراز آمدن صفویان و تشکیل دوباره کشور واحد ایران برابری داد. همچنین توفیل رومی مورخ زمان امویان پیشبینی کرده بود که دولت اسلام نهسدوشست سال باقی خواهد ماند. ذوبان پیشگوی زابلی نیز به مامون از فروپاشی اقتدار خلافت عباسی آگاهی داده بود. کمتر از یک سده پس از یورش عرب، موبد «فرنبغ دادگي» پیشگویی کرد: در دین [کتاب اوستا] گوید که دش پادشایی [حکومت دشمنانه] ایشان به سر خواهد رسید. گروهی آیند سرخ نشان و سرخ درفش؛ پارس و روستاهای ایرانشهر را تا به بابل گیرند و این تازیان را نزار کنند... از آن پس هیون و ترک به بس شمار و بس درفش در ایرانشهر بتازند. این ایرانشهر آبادان خوشبوی را ویران کنند و بس دوده آزادان را بیاشوبند... از سوي كابلستان يكي آيد كه فره‌اش از دودمان بغان است و او را «كي‌بهرام» ‌خوانند. همه مردم با او شوند و به هندوستان و نيز روم و تركستان، همه سو پادشاهي كند. همة بدگرايندگان را بردارد و دين زرتشت را برپا سازد. [بن‌دهش، بخش هجدهم]
در قصيده‌اي پهلوي آمده است: <كي باشد كه پيكي آيد از هندوستان كه رسيد آن شاه بهرام از دودمان كيان كه فيل هست هزار و سراسر دارد فيلبان كه آراسته درفش دارد به آيين خسروان پيش لشگر برند به سپاه سرداران مردي گسيل بايد كردن زيرك ترجمان كه شود و بگويد به هندوان كه ما چه ديديم از دشت تازيان با يكي گروه دين نزار كردند و برفت شاهنشاهي ما از چيز ايشان چون ديوان دين دارند؛ چون سگان خورند نان بستاندند پادشاهي از خسروان نه به هنر نه به مردي به افسوس و ريشخند گيرند به ستم از مردمان،زن و خواسته‌هاي شيرين، باغ و بوستان جزيه برنهادند و بخش كردند بر سران با عسلي خواستند ساو گران بنگر كه چند بد افكند آن دروغ به اين جهان كه نيست بدتر از او اندر جهان از ما بيايد آن شاه بهرام ورجاوند از دوده كيان بياوريم كين تازيان،چونان رستم كه آورد يكسدكين سياوشان نيز مزگتها را فرود آوريم برنشانيم آتشها بتكده‌ها را بركنيم و پاك كنيم از جهان، تا ناپديد شوند دروغ‌زادگان از اين جهان>.
آیا «کی بهرام ورجاوند» همان «بهرام گناوه ای قرمطی» بود؟ افتخارزاده با اشاره به اینکه در کتاب الفهرست از زیدان (محمدبن حسین، از اشراف ایرانی محله کرخ بغداد) به عنوان شعوبی بسیار افراطی ضد اسلام یاد شده، مینویسد: < عقاید باستانی ایران را با زبان فلسفی در تاویلات کلامی اسماعیلیه گنجانید و اذهان بسیاری را متوجه خود ساخت. هم او بود که قاطعانه شایع کرد حرکت کواکب و سیارات خبر از پایان حیات سیاسی – مذهبی اسلام و بازگشت دین و دولت ایرانی میدهند؛ و اظهار امیدواری مینمود که او عامل و باعث این نقل و انتقال باشد>.

هیچ نظری موجود نیست: