tag:blogger.com,1999:blog-174407110914628899.post3836850356189265063..comments2023-10-03T05:14:19.240+03:30Comments on رازهای ایران زمین: اسرار پاسارگادUnknownnoreply@blogger.comBlogger3125tag:blogger.com,1999:blog-174407110914628899.post-37270948104463313862009-10-26T14:49:29.120+03:302009-10-26T14:49:29.120+03:30سلام آقای عطایی
چند ماهی بود که دیگه همه چی داشت...سلام آقای عطایی <br /><br />چند ماهی بود که دیگه همه چی داشت آزارم می داد ، از اینکه هر دستآورد باستانی جهان را یا به نام مصر بخونم و بشنوم یا یونان و روم و چین و هند و ... ، از اینکه اروپایی هایی که مسلمان می شوند دستآورد های معنوی این دین و هنر و عرفان را به نام اسلام به رخ جهان بکشند و ما یه گوشه ی جهان توی خونه ها هیچ کاری نتونیم بکنیم ، از این پستی خسته شده بودم و چندشم میشد ، تا اینکه این به فکرم رسید که دور ما تموم شده ، و ما چون توی این موقعیت هستیم فکر می کنیم که به ما سال های زیادی ست که جفا و ظلم میشه ، در صورتی که اگه وسیع تر بیندیشیم در می یابیم که بیش از ده هزار سال بود که همه چی به نام ما بود ، آیا حالا نوبت این بیچاره ها نیست ؟ تازه فقط چند سده ست که اونا دارن روی پای خودشون می ایستن . دستاورد هایی چون دین و عرفان و علوم مختلف از ما و دستاورد هایی چون اینترنت از اونا .دور دور اوناست . حالا مثلا نام کورش به خیابان ها برگرده ، ذهنیتی رو که یه اروپایی آفریقایی عرب و ... در چهار گوشه ی جهان از ما داره رو چیکار کنیم ؟ ما باید قدرت داشته باشیم تا درست بشه و این قانون طبیعته که دیگه دور ما تموم شده و بر نمی گرده . بذاریم تو توهم خودشون بمونن . چیزی عوض نمیشه .<br /><br />ممنون (البته این به این معنی نیست که دست از تلاش برداریم ، این هستی ماست ) <br /><br />ای خواجه درد هست ولیکن حبیب نیست !Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-174407110914628899.post-42921979397367499092009-10-23T22:13:51.515+03:302009-10-23T22:13:51.515+03:30جناب عطایی درود بر شما
یک رویداد ناگوار برایم رو...جناب عطایی درود بر شما <br /><br />یک رویداد ناگوار برایم روی رخ داده و آن همانا گم شدن مانده ی دست نوشته هایم درباره ی کوه قاف است که به همین رابطه ی تمدن ما قبل تاریخی ایران و سرخ پوستان اشاره داشت اگر پیدا شود گوشه ای از پاسخ پرسشتان را خواهم داد <br /><br />با سپاس <br />مهر زمینAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-174407110914628899.post-24117589882656043052009-10-23T17:28:16.974+03:302009-10-23T17:28:16.974+03:30دوست گرامی مطلب جالبی بود فقط یک سوال از شما دارم ...دوست گرامی مطلب جالبی بود فقط یک سوال از شما دارم نمیدانم میدانید یا نه؟ اگر میدانید لطفا" برای همگان در وبلاگتان بنویسید و آن اینست که من جائی خواندم که در زمان خسرو پرویز لامپاهائی و یا چیزی شبیه لامپ در سقف اطاق بوده که آواز ها را در خود ظبط و ذخیره میکرده و با مالیدن یک پارچه شروع به خواندن میکرده در نتیجه هروقت رامشگران آنروزی دست از خواندن و نواختن میکشیدند در نبود آنها این لامپ ها را با دستمالی میمالیدند و صدای همان آهنگهای ظبط شده را از آن به گوش همگان میرساندند حالا اگر شما این مطلب را بهتر میدانید لطفا" برای ما بگوئید که خیلی مشتاق دانستن تمامی آن هستم که چطور کار میکرده و کی ساخته بودتشو چطوری نصب میشده و از این قبیل...<br /> میخواهم مطلبی در این مورد در وبلاگم بگذارم<br /> قربان شما منتظر پاسخ شما هستم نوشیننوشینhttp://beedare2000-1.blogspot.comnoreply@blogger.com